حاج رحیم رو میگم؛ هر دفعه که میرفتیم خونهشون درباره عیوب بقیه فامیل صحبت میکرد و حالمون رو میگرفت و چون سن بالایی داشت نمیتونستیم بهش تذکری بدیم. یه روز که حاجآقای مسجدشون رو برای جشن عقد دخترش توی تالار دعوت کرده بود، منم دعوت بودم. قبل از اینکه حاجآقا وارد مجلس بشن، با ایشون این مشکل رو مطرح کردم و ازشون خواهش کردم که یه تذکری بهش بِدَن. حاجآقا با کمال میل قبول کردند. منم با ایشون رفتم و سر یه میز نشستیم تا اینکه حاج رحیم اومد و برای اداء احترام به حاج آقا چند دقیقهای سر میز ما نشست. چند دقیقهای با حاجآقا صحبت کردند تا اینکه صحبت از یکی از پیرمردای مسجد شد. حاج رحیم شروع کرد پشت سرش حرف زدن اما حاج آقا میگفت: «خدا عاقبت بخیرش کنه، بلند صلوات!!!» خلاصه حاجآقا برای شخصی که داشت پشت سرش غیبت میشد چند تا صلوات چاق کرد ولی حاج رحیم ول کن ماجرا نبود تا اینکه حاجآقا با یه لحن تند بهش گفت: «فکر کردی خودت هیچ عیبی نداری؟!؟ اگه عیبهای خودمونو بدونیم و روشون فکر کنیم هیچ وقت به عیبای دیگران اینقدر مشغول نمیشیم.*»
از این روش حاجآقا نکتههای زیادی دستم اومد. حاج رحیم هم از اون به بعد دیگه غیبت مردم رو کنار گذاشت. خدا خیرش بده حاجآقا رو.
-----------------------------------------------------------
* قال عليّ (عليه السلام): مَنْ أَبْصـَرَ زَلَّتـَهُ صَغُرَتُ عِنْدَهُ زَلَّةُ غـَيْرِهِ؛ هر كس لغزش خود را ببيند، لغزش ديگران در نظر او كوچك جلوه خواهد كرد.(غررالحكم ج5 ص362)