مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب داستان واقعی از حمایت از کالای ایرانی
امتیاز کاربران 5

تولیدگر محتوا فاخر در اشراق

سوگواره اشراق هستم. همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم.
من در مرسلون تعداد 127 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
داستان واقعی از حمایت از کالای ایرانی

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ چهارشنبه, 22 آذر 02

اغاز سال 97 بود پای تلویزیون نشسته بودیم و منتظر بودیم که حضرت اقا امسال رو به چه نامی نامگذاری می کنند. حدسم درست بود امسال هم مثل سال های قبل سال اقتصادی انتخاب کردند سال حمایت از کالای ایرانی

 

منم ضمن تبریک سال و پیرو گفته های حضرت اقا اهمیت سال رو با روشنگری کلام ایشون رو وضعیت واتساپم گذاشتم و به مخاطبینم براهمیت اون گوشزد کردم تا روی مسئله فکر کردم و نوشتم و تنظیم کردم نیم ساعت یک ساعتی شد ولی دلم هم با گفته هام نبود حرف اقا روی فهمیده بودم ولی قلبا اعتقادی بهشون نداشتم  اخه هرچی می دیدم و می شنیدم خوبی جنس خارجی و بدی کالای ایرونی بود.

 

اجناس خارجی  منو محاصره کرده بودند از گوشی دم دستم گرفته تا تلویزیون خونه و کفش و لباس و... اکثرا خارجی بود می خاستم راجع به کالای ایرانی بیشتر صحبت کنم وپست بیشتر بذارم ولی اجناس نامرد دهانمو بسته بودند با این وضع واقعا از چی حمایت کنم ؟ خلاصه گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه...

 

اوضاع کشور بهم ریخت و دلارسر به فلک کشید و قیمت تمامی اجناس خارجی گرون که شد هیچ  مسئولین مملکت چونان طفل وابسته که تازه از شیرمادر گرفته شده گریان و نالان در پی غذایی نو یا مادری نو بودند چون اقتصاد ما وابسته به دلار بود اجناس داخلی  و خارجی گران شد لاجرم مسئولین مذاکراتی که از مادری امریکا دل بریدند به اغوش ملت دل جهیدند.همه انگشت ها سمت اسلامیت ایران رفت مردم می گفتند اختلاس کم بود که اینم اضافه شد حق داشتند اعتراض کنند پای این انقلاب جون و جوون دادند هزاران لاله ی شهید دادند تا این نهال درخت تنومند شد

 

امریکا واسراییل که از چهل ساله شدن انقلاب ترس داشتند با حملات و فشارهای اقتصادی مثل تحریم تخریب انقلاب در رسانه ها ایجاد اشوب توسط اخلال گران و... برای نابودی انقلاب قیام مضاعف کردند و می خواستند مردم ایران رو به تنگنا بکشانند و با دست های خودشون حکومت رو تغییر بدهند چرا که ظاهرا در کتاب های قوم یهود امده که هر حکومتی چهل سال عمر کرد نابودگر اسراییل خواهد بود و پیش بینی فروپاشی نظام تا قبل از 40 سالگی انقلاب کرده بودند و بابت این جشن ها گرفته بودند زهی خیال باطل شتر در خواب بیند پنبه دانه...گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه

 

حتی چندتا از رفقای دانشجو بعد از دیدن این نابسامانی ها تصمیم به ترک ایران و ادامه تحصیل و زندگی در کشورهای همسایه گرفتند در بین بقیه اقشارجامعه خصوصا کارگران زحمتکش هم همین فکر بصورت خفیف تر دیده می شد می گفتند که ایران دیگه جای زندگی و موندن نیست  چون بهشون اهمیت داده نمی شد دانشجوها 20 سال زحمت رو به باد می دیدند از طرفی هم کشورهای دیگه دانشجوها ونخبه های مارو با  وعده اقامت دائم بعضا و بورسیه جذب می کردند این بورسیه نشان می داد که نخبه ها و دانشمندان ما برای کشورهای غربی چقدر اهمیت دارد ولی ما بیست سال زحمت شون می کشدیم اخرشم موقع محصول یکی دیگه برداشت می کرد اینم از سبک غلط اموزشی بود

 

به هرحال هرطور بود یکی دوتا از صمیمی ترین رفقارو تونستم متقاعدشون کنم که لااقل فعلا نروند تا شاید اوضاع سامان گرفت مردم حکومت رو ناموفق می دیدند و رسانه های معاند و ماهواه ها دائما رهبر رو مقصر میدونستند باید کاری می کردم باید جانانه از انقلاب دفاع می کردم حضرت اقا از اوایل انقلاب تا اون سال مداوم مباحث و چالش های اقتصادی رو  با راه های حلشون مطرح می کردند حتی سال هارو متوالی اقتصادی می گذاشتند و به مردم و مسئولین مکررا گوشزد می کردند ولی کو گوش شنوا !!!

اینقدر مسئولین و ملت رو به حمایت از کالا و تولیدات داخلی توصیه می فرمودند که خرید کالای خارجی دارای مشابه داخلی رو به عنوان حرام شرعی معرفی کردند وسط نمازمیکروفون رو برداشتم و مردم و در این شرائط تسکین و تسلی خاطر دادم  و با مقایسه با حکومت شاه و نابسامانی های اقتصادی ان دوره دعوت به صبر کردم

 

غبار سنگین ماه محرم تازه نشسته بود که زمزمه های سفر اربعین بین مردم به گوش می رسید منم طبق معمول در طول هفته چندتا از سخنرانی از سخنرانان مشهور کشوری رو گوش می کردم  و می دیدم مثل حاج اقای پناهیان استاد رایفی پورو... اهل مطالعه به شیوه ی معمول نبودم و بیشتر مستند می دیدم و سخنرانی گوش می دادم چون سرعت مطالعه ام لاک پشتی بود ومطالعه برای من مثل لالایی مادر بود هنوز شروع نکرده بودم که خوابم می برد عجب لذتی داشت و دارد این مطالعه!!!

 

 

نزدیک ایام اربعین بودیم و مردم هم نالان از وضع اقتصاد بودند خیلی ها نمی تونستن مثل همیشه شرکت کنند چون پول ما هم بی ارزش شده بود منم شستم خبردار شد که مردم از این سفر پرخیر و برکت  دارند منصرف می شوند یک هفتته ای بین نماز ظهر و عصر راجع به ثواب زیارت و بازگشت مخارج سفرزوار امام حسین (ع) صحبت کردم که الحمدلله نتیجه داد و عده ای از قصدشون برگشتند خودم هم درگیر گرفتن ویزا بودم و مشغول پیدا کردن چندتا همسفر برای زیارت

 

 

" شهید حزب الله لبنان ربیع قصیر، در لبنان ازدواج کرد اما تمام جهیزیه همسرش را از ایران خرید و هزینه بار هواپیما برای انتقال به لبنان را نیز پرداخت کرد تا پول شیعه در اقتصاد شیعه به چرخش درآید من پدرشرکت جی ال ایکس رو دراوردم تا الان هر چی گوشی خریدم از اونجا خریدم عوضش خدا از اینور و اونوربهم میده".

 

این جمله اخری اقا رائفی پور تیری  سه شعبه بود که به قلب من اصابت کرد و منو  سخت متحول کرد فورا ایه شریفه ی يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم (محمد/7) به ذهنم خطور کرد حمایت من حمایت دین خداست وای تا الان چیکار می کردم با خودم کلنجار رفتم درگیر شدم چرا این حرف رو من الان باید بشنوم اونم از زبان یک غیرطلبه!!! مرتب دستامو روی سرم می گذاشتم و این پا و اون پا می کردم اعصابم بدجور بهم ریخته بود باید منم اعلام حمایت از دین خدا می کردم اما چه جوری؟؟؟ تصمیم گرفتم گوشیمو بفروشم و منم هم گوشی ایرانی بخرم و فروختم و یک گوشی ساده ایرانی خریدم

 

اقا گوشی ایرونی دارید؟ "نه نداریم برای چی میخوای ایرانی بخری بدرد نمیخوره همش مونتاژه پولتو حروم نکن و دور نریز" این جملاتی بود که هر مغازه ای میرفتم اینو می گفت بالاخره با کلی دردسر و یکی دوساعت گشتن  یک جایی پیدا کردم که گوشی ایرونی می فروخت اتفاقا برخلاف گفته های مغازه داران گوشی خیلی خوبی بود با اینکه مونتاژ بود ولی بازم دوست داشتم پولش بره تو جیب کارگرای ایرانی درسته سازنده نبودند وتقریبا بیشتر پول منم تو جیب خارجیا می رفت ولی مونتاژش که کار بچه های خودمون بود و این برای من یعنی حمایت از ایران و اسلام. فکری به ذهنم خطور کرد که اماری بگیرم روی برگه نوشتم...

 

یک حساب سرانگشتی

فرض کنید 40 میلیون نفر هر روز معادل 1000 تومن جنس ایرانی بخرن

روازنه 40 میلیارد تومن !!!!!!!

و ماهانه یک بلیون و 200 میلیارد تومن !!!!!!!!!!!!!

و سالانه  نه میلیونه و نه میلیارده  و نه بیلیونه بلکه 14 تریلیون و 400 بیلیون تومن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پول وارد جیب کارگران و صاحبان صنایع و شرکت ها میشه (صفراشو اگه میتونید بشمارید) که با این پول هنگفت و ثروت عظیم می تونیم ریشه فقر و فحشا و بیکاری که ام الفساد است رو بکنیم و کیفیت هامون رو بالا ببریم تجهیزاتمون رو بروز کنیم صادرات کنیم نمایندگی بزنیم از فرار مغز ها جلوگیری کنیم نیروی بیشتر بگیریم امار ازدواج و تولدرو افزایش بدیم و از طلاق بخاطر نداشتن شغل جلوگیری کنیم و کشورمون رو پیشرفته کنیم و از همه مهمتر با ورود کالاهای ما فرهنگ وهنر ایرانی و اسلامی رو در سرتاسرجهان پخش کنیم

واین با احتساب نصف جمعیت سال97 بود و نه جمعیت 80 میلیونی اون موقع وایضا کف خرید هر ایرانی کم کم ان 50 هزار تومن و سقف ان از 50 به بالا بود

 

مگرشرکت سامسونگ چند سال بود که اومده بود روی کار اونم اولش از ساده شروع کرد اونم اولش عالی نبود الان حرف اول رو تو دنیا میزنه تو هرخانواده ایرونی حداقل یکی دوتا دارند چرا به اینجا رسید؟ بخاطر اینکه ما ایرونی ها از جنسش حمایت کردیم کالاش رو خریدیم با پول ما از ساده به لمسی ارتقا کیفیت داد نیروی کارش رو بیشتر کرد شرکتش رو گسترده تر کرد تجهیزاتش رو بروز کرد  حتی روز به روز نمایندگی در سرتاسرجهان زد و حاکم جهان شد و البته غیر از گوشی وسایل خانگی هم ساخت جنساشون وارد میشه و مردم تعریف می کنن و تو سر اجناس ما میزنن درصورتیکه با جیب ما سلطه جهان رو بدست گرفت با پول ما به این درجه و کیفیت رسید

البته قبل از خرید گوشی ایرونی موبایل همسرم هم از دست پسرم امیرعلی افتاد و شکست حقیقتا تو اون وضع گرونی اصلا ناراحت نشدم و یه جورایی دلم خنک شد اخه خارجی بود ولی همسرم خیلی گوشیش رو دوست داشت خیلی ناراحت شد عوضش من این اتفاق رو به فال نیک گرفتم و یک حرکت برای حمایت از خودمون دیدم

 

کربلا

هرکس پشت کوله اش یک جمله ای نوشته بود اکثرا هم ایرانی در بین مسیر دیده می شد جمله این بود " یا صاحب الزمان (عج) تک تک قدم هایم را نذر آمدنت میکنم " و به سه زبان فارسی عربی و انگلیسی زیرهم نوشته شده بود تقریبا جمله ای بود که روی هر کوله ای دیده می شد به فکر فرو رفتم چرا در این اجتماع بیست و پنج میلیونی جمله ای در باب اقتصاد نداریم ما میتونیم روی همین کوله ها در سفر اربعین کار فرهنگی کنیم .

اصلا اگر خود امام حسین(ع) بودند اجازه می دادند با این کالاهای خارجی به زیارتشون بریم ؟؟؟ مرگ بر استکبار میگیم ولی از اجناسشونم بدمون نمیاد اگردشمنیم چرا میخریم اگر برادریم چرا حمایت نمی کنیم تا بهتر بشه؟؟؟عجب دشمن خوبی هستیما!!! آش معاویه را می خوریم پشت سر علی (ع) نماز می خوانیم

 

اگر امام (ع) بودند حتما انقلابی می کردند انقلابی در مغزها و نگرش ها .قیام و انقلابی خونین علیه خودباختگی و غرب زدگی اگرفکر و هنر ایرانی بدرد نمیخورد چرا شرکت ها و دانشگاه های خارجی مخترعین و دانشمندان ما را میخرند و بورسیه می کنن؟؟؟ مگه میشه کشوری خودش فکر سازنده داشته باشه ولی نسازه؟؟؟ باید کاری می کرد مردم رو باید از این خواب خفته بیدار کردم خود باخته و ناباور شده بودند

 

از بس که شاهان پهلوی و استعمارگران تو گوش مون خونده بودند که "ایرونی هیچی نمیتونه بسازه زبان فقط زبان خارجی پوشش فقط لباس خارجی فرهنگ فقط فرهنگ و هنر خارجی خارجی ببین خارجی بگو خارجی بشین خارجی بخور خارجی بخر" و این بود که حتی بعضی ها اسم های ایرونی رو بی کلاس می پنداشتند و برای یکی شدن با فرهنگ غرب  و شرق زبان یاد می گرفتند و به دیدن جاذبه های گردشگری اونور ابی معتقد بودند و حتی بعضا برای اینکه دائم انجا بمانند ازدواج هم می کردند اینها همه اش برای این بود که سیاست مداران حکومتی و غربی قدرت اقتصاد و فرهنگ را بدست بگیرند و خودشان بر انان حکومت کنند و درامد حاصل را به جیب خود بریزند نه در جیب یک مسلمان شیعه ی ایرانی!!!

 

اگرحسین (ع) بود به احتمال زیاد ما را از خرید جنس خارجی منع می کردند و برای عزت و اقتدار ما چنین فتوایی صادر می کردند وقیامی خونین در اندیشه ها می کردند بله فتوای امام خامنه ای حفظه الله فتوای حسینی است خرید اجناس خارجی که مشابه داخلی دارند حرام است عجبا به این پیر حکیم .پیری هم نتوانسته فکر جوان و اراده ی طوفانی او را خوار کند الحمدلله به این نعمت

در همین افکار بودم که دیدم رفقامو میون این اقیانوس جمعیت گم کردم  پیدا کردنشون مث پیدا کردن سوزن در انبار کاه بود منم که اولین بارم بود اصلا جایی بلد نبودم یه مقدار اومدم عقب چند دقه ای منتظر موندم دیدم پیداشون نیست که نیست نکنه ازم رد زدند و منو ندیدند هراسون تند تند رفتم جلو هرچه رفتم بازم خبری نشد تا اینکه بهشون پیام دادم فلان عمودم شما کجایید؟ خلاصه بین من و رفقا عمودها فاصله افتاده بود تقریبا یک ساعت یکساعت ونیم ایستادم تا بهم رسیدن

 

رسیدیم به یه جایی که غرفه هاش محصولات  ایرانی بود قرار گذاشتیم بعد از بازدید همه یکجای معین جمع بشیم تا برای خواب و غذا یه موکب پیدا کنیم داشتم غرفه هارو می گشتم که صف طولانی ای نظرمنو جلب خودش کرد ازیکی شون پرسیدم صف چیه؟ گفتند تلفن مجانیه منم تو صف ایستادم  که با خانواده تماس بگیرم اخه هزینه تماس ها و پیامک ها خیلی گرون بود 5 تومن شارژ به دقه نمی کشید که تموم می شد

 

بعد متوجه شدم کانکس بغلی ما برای دیدار اقای رائفی پور گذاشتند به جلوییم گفتم تا نوبت ما میشه جای ما محفوظ باشه من برم و بیام .منو چند نفر خانوم نفرات اخر بودیم مسئول دفترش اجازه نمیداد بریم تو بالاخره بعداز کلی خواهش و التماس بعد از خانوما راهمون داد جوون خیلی خوش برخورد و خوش اخلاقی بود قدشم کوتاه و تپل مپل بود برعکس اون چیزی که در کلیپ هاش دیده می شد روی زمین نشسته بود تا وارد شدم به احترام من بلند شد چندتا ازهمکارانشون هم همونجا روی صندلی پشت میزکامپیوتربا مانیتور بزرگ کنار هم نشسته بودند همه در یک اتاق بودند و اتاق دیگه ای نبود جو صمیمانه ای بود

 

پرسیدند بچه کجایی؟

گفتم جویم از توابع لارستان

روستا هستش؟

نه شهره با قدمت تاریخی!

پس چرا من نشنیدم

همکارانشون هم حرفشو تایید کردند انگار که کل جغرافیا تو دستشه  زلزله تاریخی شهرمون رو براشون توضیح دادم بعد چندتا سوال کردم و جواب دادند در حین صحبت متوجه شدم اکثر غرفه ها برای بچه های مصافه که زیر نظر خوداقای رائفی پور کار میکردند همه اومدند عراق تا خدمت به زوار کنند

 

خلاصه جریان فروش گوشی رو براشون گفتم  ولی هیچ عکس العملی از خودش نشون نداد انگار که قبل از منم صدها نفردیگه همین کار رو کرده بودند و بهش گفته بودند فقط لبخندی زدند و سرشون رو به نشونه تایید تکون دادند در اخر روبوسی کردم و شمارشون رو گرفتم و اومدم بیرون شیطونه می گفت برم پشت بلندگو ومیکروفونو بردارم و بگم اقای رائفی پور اقای امیرحسین گل بخش از جویم کارتون داره بیایید پای تلفن خلاصه میخواستم برای اینکه هم منو یادش بمونه هم جویم رو بفهمه کجاست یه جورایی حالشو بگیرم ولی دلم نیومد طفلکی کل روز رو به این و اون جواب داده بود و خسته بود و موقع دیدار هم موهاش ژولیده و چشماش خسته و خمار به نظر می رسید

 

بچه های مصاف گل کاشته بودند علاوه بر تحقیق و پژوهش و پخش رایگان کلیپ های صوتی تصویری اقای رائفی پور با وای فای طب هم کار می کردند و عجیب تر اینکه بازی های کامپیوتری هم می ساختن خدا خیرشون بده و روز به روز موفق شون کنه

متاسفانه  در صنعت سینما و بازی سازی برای جوون ها که اهل تخیل و رویاپردازی اند اونجور که باید در خور فرهنگ و هنر ایرانی باشه ساخته نشده ولی بعکس هالیوود فیلم عالیه ولی بی محتواست و اشاعه فرهنگ برهنگی می کنه

 

 یکی دونفر دیگه بیشتر جلوم نبودند که متوجه شدم اسم منو ازبلندگواعلام می کنن صدا خیلی اشنا بود صدای همسفرم حمید بود اصلا قرارمون رو یادم رفته بود خواستم برم تلفنی کنم ولی دیدم خیلی دیره  بدو بدو پرسون پرسون خودمو به محل اعلام بلنگو رسوندم ولی کسی نبود بچه ها رو هم صدا کردم ولی کسی نیومد رفته بودند خلاصه اون شب رو تنهایی گذروندم و فردای اونروز پیداشون کردم البته با کلی گله و شکایت و مسخره بازی

 

فکر حمایت از کالای ایرانی بدجور منو به خودش مشغول کرده بود میخواستم هرجا میکروفونی دستم میومد و میتونستم صحبت کنم یک دفاع جانانه از کارگرای ایرانی بکنم چرا که هیچ وقت دوست نداشتم کارگر ما از بیکار و سرافکنده و شرمنده ی زن وبچش بشه اونم با دستای من

با حمایت کالای خارجی کالای ایرانی با کارگرش به حاشیه میره وفکر و هنرخلاق ایرانی مغفول میمونه در نتیجه کارخانه ها و صنایع که محل تولید فکر و هنر ایرانیه بسته میشه یالااقل مجبورن تعدادی از کارگراشون رو اخراج کنن چون هنرشون خریداری نداره  که بخوان رونقش بدند و جامعه یواش یواش سر افکنده و خود باخته میشه و بیکاری که ام الفساده رائج میشه دیگه انواع فحشا و زنا و قتل و دزدی شیوع پیدا می کنه و... ملت ما ملتی پویا و زنده است و اجازه نمیدهد و اجازه نخواهد داد دیگران مانند انگل به ان بچسبند و طعمه را ضعیف و خود را اباد کنند

 

یکی دوماهی می شد که مسجد بین الصلاتین صحبتی نکرده بودم و یه جورایی از صحبت کردن زده شده بودم و منم مونده بودم این حرفا رو بزنم یا نه استخاره گرفتم این ایه امد وَقُل لِّعِبَادِى يَقُولُوا۟ ٱلَّتِى هِىَ أَحْسَنُ(53/اسراء)  دلم با این ایه قرص و محکم شد یک کاغذ برداشتم و متن سخنرانی رو برای فردا نوشتم

تا یکی دو هفته همینارو گفتم بعد تصمیم گرفتم رفقای هم پایه ایم هم بگم در یک تفریح بهشون گفتم هنرستانی که هم میرفتم مسابقه حمایت از ایرانی وکالای ایرانی  با طراحی عکس و شعرطنزبرگزار کردم

 

الحمدلله رب العالمین

 

این گفته که به سبک علمی داستانی نوشته شده عین حقیقتی است که با ان مواجه شدم و خیلی از مطالب را مثل مسخره کردن های مردم و اعتراض های ایشان در حین و بعد سخنرانی به گفته های بنده و همچنین نیش زبان های دوست و اشنا و تحقیقات میدانی حول کالای ایرانی را بیان نکردم چرا که همه بعد از مدتی سخنرانی به گفته هایم رسیدند و انان نیز جانانه حمایت کردند و نیزمطالبی ارزنده دیگر که در این قافیه مجال نیست.

به زبان ماضی نوشتم که در اینده ای نه چندان دور به ان بنگرم و به این روز ها پوزخند بزنم امیدوارم که این گفته مشعل های عقل هر خواننده ای را فروزان کند و حرکتی گردد تا اوازه ایران و ایرانی و اسلام به ثریا برسد که پیغمبر خاتم (ص) فرمودند: ا گر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست پیدا خواهند کرد.

 

 

حوزه علمیه امام رضا(ع) جهرم

هجدهم بهمن ماه سال 1397

امیرحسین گل بخش

09910206771

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما