مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب دوری برای دوستی
امتیاز کاربران 5

تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولیدگر گرافیک

فاطمی هستم. از تاریخ 16 آذر 1393 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 147 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
دوری برای دوستی

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ یکشنبه, 19 آذر 02

سفره مهمانی را انداخت. همه جمع بودند. چهره اش کمی خسته بود اما لبخند از لبانش کنار نمی رفت. مرغ سوخاری ای را که درست کرده بود را به همسرش داد که وسط سفره بگذارد. دستکش های یک بار مصرف را در آورد و در سطلی کوچک گوشه آشپزخانه انداخت. نمی خواست مهمان ها را با دیدن حال خرابش ناراحت کند. آن طرف سفره، روبروی مهمان ها با فاصله نشست و دل سیر خانواده اش را نگاه کرد. مدت ها بود نتوانسته بود این جمع را یکجا ببیند.

پدر، ظرف مرغ سوخاری را برداشت و مشغول تقسیم کردن شد. برادرش ظرف سالاد را برداشت و آن را دست به دست کرد تا همه بردارند. همسرش، دیس برنج را برداشت و برای هر کس متناسب با میزان دلخواهش برنج کشید. بشقاب جلوی رویش از برنج و مرغ نیمه پر شده بود. لبخندی زد و حسابی تشکر کرد. خود را مشغول غذا دادن به کودک خردسالش کرد. یادش افتاد لیوان نیاوردهاست. لقمه ای در دهان کودکش گذاشت و برای آوردن لیوان برخواست.

تب گیر را به گونه ای که کسی نبیند داخل دهانش گذاشت. تبش به 39 درجه رسیده بود. با خوردن قرص، نیم درجه تبش پایین آمده بود. دل پیچه بدی داشت. حالت تهوعی شدید که نمی توانست چیزی بخورد. از صبح این طور شده بود و همان ظهر، پدر تماس گرفته بود که امشب با برادرهایش قرار گذاشته که به خانه اش بیایند. با همان حال خانه را مرتب کرده بود و مختصر غذایی گذاشته بود. شوق دیدار و خدمت به پدر، به بدن بیمارش قوت داده بود. دستانش را با آب و صابون شست. با دستمال کاغذی خشک کرد. لیوان ها را داخل سینی گذاشت و سر سفره برگشت. همسرش لیوان ها را پر از شربت گلابی که درست کرده بود کرد و به تک تک مهمان ها داد.

بعد از شام کنار کودکش نشست و از همان فاصله دو متری که او مشغول بازی با لیوان آب بود، با مهمان ها حرف می زد. سعی کرد فاصله اش را حفظ کند که اگر بیماری اش جدی است، از خانواده اش کسی بیمار نشود و کسی هم بیمار نشد. بعد از دو هفته، یاد مهمانی افتاد و خدا را شکر کرد که نکات ایمنی را رعایت کرده بود. او، کرونا گرفته بود.

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما