ما أقرب الرّاحة من التّعب
چقدر #راحتی به #دشواری نزدیک است...
امیرالمومنین
غررالحکم
با تمام خستگی و بعد ازیک تلاش مستمر روی صندلی ولو شد و به پیشکار سفارش یک فنحان قهوه داغ داد. البته با این عبارت: همون همیشگی.... آنقدر غرق در افکارش بود که فراموش کرد دمای قهوه کمی پایین تر از صد درجه است... دهان سوخته جای خود. هول شدنش باعث شد باقی قهوه روی پیرهنش بریزه و عملا قرار جلسه بعدی کنسل بشه.
یاد پدر بزرگش افتاد که همیشه می گفت؛ زندگی مثل چایی خوردنه، عجله کنی می سوزی، دیر بجنبی سرد میشه....
گاهی هم می گفت؛
مواظب باش، همیشه استراحت دردسر میشه نه کار کردن... حالا مصداق جفتش بود... زندگی همون استراحت دردسر سازه... همونکه خیلی زود باید براش جواب پس بدی...