وهابیت از پیش خود معیارها و ملاک هایی برای شرک ابداع کرده اند و با آنها، دیگر مسلمانان را به شرک متهم می کنند.
به نظر ما، ملاک ها و معیارهایی که آنها برای شرک تعیین کرده اند که با آیات قرآن و سیرۀ پیامبر اسلام 9و جانشینان آن حضرت (دوازده امام7) منافات دارد؛مثلاً؛
1. اعتقاد به سلطۀ غیبی برای غیر خداوند؛ آنها می گویند:« اگر کسی به پیامبر9یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسئله که او دعایش را می شنود و از احوالش با خبر است، یا حاجتش را برآورده می کند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است».[1]
2. حاجت خواستن از اموات؛ به اعتقاد وهابیة از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است و این اصل و اساس شرک در عالم است.[2]»
3. دعا و توسل نوعی عبادت است؛ گفته اند: «عبادت مخصوص خداست و دعا هم نوعی عبادت است، پس درخواست از غیر خدا، شرک است.[3]»
4. زیارت قبرها شرک است.
5. تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است.
6. احتفال (جشن گرفتن) میلاد پیامبر9شرک است.
7. ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است.
این عقاید و معیارهای خود ساخته را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
1- وهابی ها یک دسته از این معیارها و اعمال را، از آن جهت که شرک در عقیده می دانند، اعمال مشرکانه گفته اند.
در ردّ این دسته از عقاید آنها، میتوان گفت که اگر اعتقاد به سلطۀ غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به برآوردن حاجت و ... ،به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا در این جا هیچ گونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و ما در تعریف شرک در الوهیت، شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، گفتیم که انواع شرک در عقیده، در صورتی تحقق پیدا می کند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند، اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرک معنا نخواهد داشت. ما و سایر مسلمانانی که از پیامبر اکرم9 و جانشینان آن حضرت حاجت می خواهیم و یا عقیده داریم آنها قدرت فوق العاده ای دارند و یا ... ، این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار می دانیم.
2- قسم دوم از کارهایی را که آنها شرک میدانند، از آن جهت است که این اعمال را عبادت پنداشته اند؛ مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر9، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و... .
در جواب این اعتقاد آنها میگوییم: شما معنای عبادت را درست نفهمیدهاید. عبادت، دارای ویژگیهایی است و با آن ویژگیها عبادت مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد. بنابراین،با این تعریف اگر خضوع و خشوعی ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سوره ی یوسف سجدۀ برادران یوسف7در مقابل آن حضرت را نقل میکند، آن را شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچ گاه دربارۀ یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند.
خوشبختانه، علمای دین اسلام و دانشمندان بیدار به تمامی این موارد و معیارهای خود ساخته جواب داده اند.
آیا این آموزهها میتواند مطابق با فطرت و قرآن باشد. آیا این است محبت به اهل بیت که مزد رسالت قلمداد گردیده است[4] و آیا قرآن نفرموده است که شهدا زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند[5] و آیا مقام پیامبر9از شهدا کمتر است؟! و...
امروزه، بعضی از فرقه ها این مسئله (شرک) را دست آویزی برای خطا شمردن نظریات دیگران قرار داده اند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دست خالی می بینند، دیگران را به شرک متهم می کنند که این، عملی غیر اسلامی ، غیر اخلاقی و انحرافی.
پینوشت
[1] مجموعه فتاوی بن باز، ج 2، ص 552.
[2] فتح المجید، ص 68.
[3]الرد علی الرافضة (طبق نقل شیعه شناسی، علی اصغر رضوانی، ص 135- 143).
[4] شوری، 23
[5] آل عمران، 169.