مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب شما به کی میگید آدم باملاحظه؟
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
شما به کی میگید آدم باملاحظه؟

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ جمعه, 17 آذر 02

آقا من از بچگی آدم بسیار باملاحظه‌ای بودم. مثلا وقتی مهمون می‌اومد خونه‌مون از جلوش هیچ وقت بشقاب غذا رو وقتی هنوز داشت می‌خورد جمع نمی‌کردم. چون ما خونوادگی عادت داشتیم غذامون رو تندتند بخوریم. واسه همین وقتی ما غذامون رو تموم می‌کردیم مهمون تازه بسم الله رو تموم کرده بود و داشت چنگال رو برمی‌داشت. بابام سفارش کرده بود «این جور وقت‌ها بشقاب مهمون رو برندارید.» ما هم اطاعت امر می‌کردیم و فقط سبزی و ترشی و ماست و دوغ رو می‌بردیم.

 البته گاهی به مهمون‌هامون می‌گفتم «اگه می‌خورید بذارم باشه» که اونها هم همیشه می‌گفتند «نه ما کلا عادت نداریم کنار غذا چیزی بخوریم. فقط غذا می‌خوریم. خالی خالی.» کلا مهمون‌های ما رژیم غذایی عجیب و غریبی داشتند. البته رفتارهاشون عجیب‌تر هم بود. مثلا هر کس یه بار می‌اومد خونه ما مهمونی دیگه هیچ وقت اون طرفها پیداش نمی‌شد. فکر کنم چون ما خیلی عزت و احترامشون می‌کردیم خجالت می‌کشیدند دوباره بیان.

نمونه دیگه ملاحظات دوران کودکی من برمی‌گرده به مدرسه. من تو دوران دبستان، خیلی مودب و آروم بودم. مثلا هم‌کلاسی‌هام گاهی واسه شوخی آدامس می‌ذاشتند زیر صندلی معلم ولی من اعتقاد داشتم این کار خیلی زشتیه و تازه نامردی‌ هم هست. واسه همین من معمولا آدامس رو به دستگیره ماشینش می‌چسبوندم که البته یه بار من رو موقع این کار دید و جوری کتکم زد که کلا ملاحظه‌کاری رو کنار گذاشتم و به دسته «آدامس‌چسبون به صندلی» ملحق شدم.

ملاحظات من هم زمان با بزرگ‌تر شدنم بزرگ‌تر نمی‌شد. چیه؟ نکنه انتظار دارید بگم می‌شد؟ مگه بادکنکه بزرگ بشه؟ ولی کماکان آدم باملاحظه‌ای هستم. مثلا هیچ وقت موقع رادیو گوش کردن، صداش رو بلند نمی‌کنم. چون خونواده خوابیدند مگر وقتی روزهایی که کِرم داشته باشم که البته معمولا هم دارم. اینقدر بلند می‌کنم که همسایه‌ها آخر میان می‌خوابوننش.

ولی انصافا ملاحظات من نسبت به همسایه‌ها پیش ملاحظات مسئولین نسبت به ما هیچه. هیچ. مثلا تو همین قیمت بنزین. مسئولین دیدند اگه قبلش به ما بگن ممکنه عصبانی بشیم و رفتارهای تندی نشون بدیم. واسه همین خبر رو مخفی کردند و تا لحظه اعلام هیچ چی نگفتن. دیدید که خدا رو شکر همین تدبیر هم باعث شد هیچ اعتراضی پیش نیاد و آرامش کشور به هم نریزه. خدا رو شکر. خلاصه طرف تو صف پمپ بود، داشت بنزین می‌زد. یکهو وسط بنزین زدن، خبر اومد گرون شد. ده لیتر اول رو به قیمت سابق و ده لیتر دوم رو با شیب ملایم واسش حساب کردند. اون هم چون آدم باملاحظه‌ای بود با فریاد گفت «به جان خودم زیر بار این تصمیم ظالمانه نمیرم» و بعد کل باک رو به نرخ جدید پرداخت کرد و زیر لب گفت: «من عمرا دفعه بعدی زیر بار برم» 

ملاحظه بعدی مسئولین که واقعا خود ملاحظه رو به تعجب واداشته و الان ملاحظه شخصا وایساده داره وضعیت رو ملاحظه می‌کنه قطع اینترنته. یعنی ما قرار بود با تدبیر بعضی دوستان، به عقب برنگردیم ولی الان کل تاریخ ایران باستان رو شخم زدیم. عملا عصر یزدگرد سوم رو درک می‌کنیم. مثلا من دیروز می‌خواستم متن رو بفرستم واسه دفتر که ارزیاب بخونه. همه شبکه های اجتماعی و ایمیل و جی میل و چاپار و آچار و ... همه قطع بود. آخر شانس آوردم ارزیاب خونشون دو سه تا کفتر داره و خدا رو شکر کفتربازی فیلتر نیست. متن رو نوشتم رو کاغذ، بستم به پای کفتر کاکلی همسایه و فرستادم سمت پشت‌بوم خونه ارزیاب که به دستش رسید و تونست تو سامانه ثبت کنه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

 

پی نوشت: سبک زندگی و نیز تدبیر مسئولان در کشورداری دو بخش مهم از بیانیه گام دوم است که طنازانه به آن نگاهی کردیم.
 

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما