سلام به شما خوانندگان عزیز. امروز میخواهیم درباره پارتیبازی صحبت کنیم. یه دوستی داشتم اهل کنیا بود. میگفت تو کشور ما، مهمون که میاد اگه از قبیله پدری باشه واسشون آتیش روشن میکنیم و برگ به پا دور تا دور آتیش میچرخیم و طبل میزنیم و شعر "انبه من زیر درخت کاکائو گمشده" میخونیم. بعدش هم میریم از بیابون، بوفالو شکار میکنیم و تو استخر آبلیمو میخوابونیم و میکشیم به سیخ. البته سیخ که چه عرض کنم میکشیم به ریل. میاریم. اما اگه از خونواده مادری باشه دو تا کوزه آب و یه گونی نون خشک و دو تشت سبزی بیابونی میذاریم وسط و میگیم: «تعارف نکنید. سبزی تموم شه، از جلو گوسفندها میاریم دوباره» بعدش هم به طبل میکوبیم و برگ پریشون میکنیم و به روح جادوگر منطقه قسم میخوریم که جز این چیزی تو خونه نداریم. حالا بعضی وقتها این وسط بوی دندهکباب گوزن آفریقایی از حیاط پشتی میاد که خب مال همسایه است و الا این وصلهها به حاجی نمیچسبه.
پارتیبازی تو کنیا متاسفانه محدود به روابط خانوادگی نیست. تو اداره هم هست. اونجا اگه پروندهات بیفته تو پیچ اداری و قرار نباشه حالاحالاها ازش دربیاد، کافیه یه کلمه به کارمنده بگی: «ما فامیل حاجآقا گُداباتاسالا هستیم» فکر کردی کارت رو راه میندازه؟ نه خیر. با تیپا پرتت میکنه بیرون و در حالی که فریاد میزنه: «این جا همه در برابر قانون مساویاند» میره پشت کامپیوتر ادامه کال آف رو دانلود کنه. حالا اگه نامه از گُداباتاسالا ببری شاید بعضیها مقابل قانون برابری بیشتری داشته باشند.
یا مثلا با صد گرم کُک ناب کلمبیا که کار دست بچههای پابلو اسکوبار یا همون اکبر مجلل خودمونه، لب مرز کنیا – اوگاندا میگیرنت. میتونی بگی: «اینها مال مصرف شخصیه» که با پس کلهای رئیس پلیس مواجه میشی و در جا دادگاه صحرایی و تیربارون. میتونی بگی: «خانواده آقای گداباتاسالا دیابت داره. دکتر تجویز کرده» که باز هم درجا پسکلهای و دادگاه و تیربارون صحرایی. اما راه سومی هم هست: میتونی به گداباتاسالا بگی یه زنگ بزنه و مامور رو توجیه کنه که محصول کلمبیا چه اثر درمانیای داره. لاکردار یه گرم میزنن، انگار شصت دوز انسولین زدن که در این حالت مامور توجیه میشه و میفهمه باید اطلاعات پزشکیش رو بیشتر کنه.
خلاصه کنیا متاسفانه با این مشکلات درگیره ولی خدا رو شکر پارتیبازی میون ماها نیست و همه چیز بر اساس قانون پیش میره. ایشالا همیشه همین طور بمونه.