نزدیک است؛ ولی ما از او دوریم، نه به فاصله سال ها، به فاصله یک «توجّه»؛ همان فاصلهای که به خاطر نبودنش آینه قلبمان را از قبول نور انداخته و صفای درونمان را در خفا دفن کرده! بودنی که فراتر از تصوّر ماست؛ بودنی مهربانانه.
در هر قدم، همراه است. نگاهش، به گامهایمان دوخته شده که نکند از بهار به سمت هیزمهای پر از آتش راه بیفتیم.
میآید چون دوستمان دارد؛ دوست داشتن یک مشتاق.