مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب فرشته های زمینی
امتیاز کاربران 5

تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن

باد صبا هستم. از تاریخ 27 آذر 1397 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 71 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
فرشته های زمینی

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ یکشنبه, 19 آذر 02

 اوضاع بازار حسابی کساد شده بود. قدیمی تر ها می گفتند که چنین  وضعی در این موقع از سال، حداقل در ۶۰ سال اخیر بی سابقه بوده . بیشتر دکان دارانِ راسته ی بازار، از بزّاز و خرّاز و پرده فروش گرفته تا کبابی و کتابی و شیرینی فروشی کارشان شده بود مگس پرانی. تنها دکّه ی عطاری حاج یونس بود که هنوز چند تایی مشتری داشت و مردم برای خرید نعنا و بابونه و زنجفیل و سیاهدانه و عسل و گلاب و اسفند و سایر اقلام گیاهی ، هنوز به آن آمد و شد داشتند.
وضعیت یاسر هم بهتر از سایر کسبه نبود. انگار دیگر کسی رغبتی برای خرید لباس عید نداشت، دریغ از حتی یک نگاه گذرا. یاسر تسبیح مشکی اش را به دست گرفته بود و با چهره ایی گرفته، دانه هایش را می چرخاند و در سکوت کوچه پس کوچه های بازار غرق شده بود.
زنگ پیامک گوشی او را به خود آورد. گوشی را برداشت. نفسی از اعماق وجود کشید و گفت : " خدایا توکل بر خودت " و پیامک را باز کرد. نرگس بود که نوشته بود : " یاسر جان سلام؛ تو گروه پیام گذاشتن که نیاز به نیرو دارن. بدون مقدمه میخواستم بدونم اگه من بخوام مدتی برای کمک برم، حالا یا تو بیمارستان یا جاهای دیگه، شما اجازه میدی؟ میتونی حالا که اوضاع بازار کساده یه چند وقتی تو خونه از بچه ها نگهداری کنی طوری که خیلی نبود مادرشون رو حس نکنن و خیالم از بابت شون راحت باشه؟ " 
قلب یاسر از دیدن این پیام هوری به زمین ریخت. با خودش گفت : " یعنی چی شده که نرگس چنین تصمیمی گرفته؟ اون که میدونه الان وضعیت بیمارستان ها چقدر خطرناکه! میدونه بچه ها چقدر بهش وابسته ان! تازه ما اینجا کسی رو هم نداریم که اگه خدای نکرده، یه وقت مشکلی پیش اومد بتونیم ازش کمک بگیریم." با دستپاچگی نوشت: " کجا بری؟ با کی بری؟ کار شما چیه؟ " 
نرگس : " تو گروه مون پیام گذاشتن که نیروی خانم خیلی کمه. واجباتی رو زمین مونده و کسی نیست که به جاشون بیاره. گفتن در این محورها شدیدا نیاز به کمک دارن:
۱.كمك به بيماران و كادر درماني
۲. غسل یا تيمم متوفيان
۳.دوخت لباس و ماسك
در ضمن سوال کردم گفتن که تعداد ساعتش در هر بخشی که بخواین فعالیت داشته باشید، به میزان توان و موقعیت خودتون بستگی داره."
یاسر از دغدغه های خودش خجالت کشید و مثل این که بخواهد میزان جدی بودن نرگس در تصمیمش را محک بزند، دوباره پرسید: " خودت کدومش رو آمادگی داری؟
"  نرگس بلافاصله جواب داد: " هر کدومش که سخت تره و بیشتر نیازه. " و یک شکلک بازوی ورزشکاری و یک صورتک خنده برایش فرستاد.
یاسر از صحبت های نرگس فهمید که تصمیمش برای رفتن جدی ست. هر چند که نگرانش بود، اما در دل به داشتن چنین همسری افتخار می کرد. از کودکی آموخته بود که عیار مرد در لحظات سخت نمایان می شود و حالا نرگس داشت عیار انسانیتش را به رخ همه می کشید.
یاسر گفت: " خدا پشت و پناهت. از بابت بچه ها اصلا نگران نباش. برو اما با رعایت همه ی موازین طبی و بهداشتی. والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین."  

#کرونا_ویروس

 

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما