یکی از مسائل اساسی و ارکان اصلی در نظام جمهوری اسلامی اصل ولایت فقیه است. گرچه با زمان غیبت صغری و به تبعان غیبت کبری زمین از وجود ظاهری معصومین علیه السلام خالی است، اما هرگز خالی از حجت نخواهد بود؛ و در اعتقاد شیعه روزی فرا خواهد رسید که منجی عالم بشریت ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
اما در اصل غیبت تکلیف مسلمین چیست؟ و در مسائل روز مره خویش باید به چه کسی مراجعه کنند؟ و هدایت جامعه اسلامی بر عهدا کیست؟
طبیعی است که پاسخی که در مورد سؤالات فوق میتوان داد، به این صورت است که باید به کسی مراجعه کرد که در اسنباط احکام شرعی صاحب یدباشدو بتواند احکام الهی را استنباط وانها را در جامعه پیاده کند.
از انجا که مؤسس وبنیانگذار حکومت جمهوری اسلامی ایران فردی مجتهد واجد اشرایط بوده وبا احکام الهی اشنایی کاملی داشته وبه نحوهٔ حکوت معصومین علیهم السلام کاملاً واقف بوده وشالوده وزیر بنای اصلی این حکومت مردم سالاری دینی را بر پایهٔ حکومت معصومین در عصر غیبت، یعنی بر اساس «ولایت فقیه» بنا نهاده است ویکی از اصول اصلی قانون اساسی کشو ما اصل ولایت فقیه است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی درمورد ولایت فقیه چنین آمده است «در زمان غیبت حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اصل صد و هفت عهده دار آن میگردد.»[1]
از انجا که اصل ولایت فقیه رکن اساسی نظام اسلامی میباشد و دشمنان تا دندان مسلح جمهوری اسلمی ایران که جهت منزوی کردن حکومت اسلامی ایرانی از هیچ کوششی دریغ نورزیده وازارتکاب هیچ جنایتی ابا نداشتهاند، جهت پیشرفت حملات میدانی خویش همواره پیکان حمله خودرا به سمت و سوی این اصل مهم نشانه گرفته است ودر این میان ممکن است برخی ازجهال و یا برخی نا اگاهان به صورت نا خواسته چاشنی حرکت این پیکان سمی باشد. ودر قالب مغلطههای متعددوایجاد شبهه به صُوَر مختلف، در پی نقد این اصل الهی سیاسی برایند.
ولایت قیه اصلی است بادو پشتوانه بسیار محکم وقوی
1-پشتوانهٔ مردمی.
2-پشتوانه فقیهی و فکری بسیار قوی که توسط رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام راحل به ملجاء ظهور رسید و نه تنها مردم ایران بلکه کلیهٔ مردم دنیا وسیاست مداران خارجی در سرتاسر این دهکده خاکی با حکومت اسلامی وتمزیج دین وسیاست اشنا و مهر باطلی بر عقاید خرافی کمنیستهاوکسانی که دین را افیون ملتها میدانستند ودر عقاید خود همواره دین وسیاست دوکفه نابابرترازو میدانستند که با بالا آمدن دیگری حتماً باید دیگری تنزل پیدا میکند، زد.
مرحوم سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (ره) در کتاب شریف عروة الوثقی که مورد تأیید همه علمای امامیه قرار دارد در اولین مبحث خویش ومرحوم آخوند خراسانی (ره) درکتاب شریف کفایه در مبحث اجتهادو تقلید مباحث جالبی را در رابطه با فقیه وولایت او وتبعیت از او رابیان کردهاند. ومرحوم نایینی در مورد ولایت فقیه میگوید: ولایت یک منصب اعطایی است که بدون دخالت مردم از طرف شارع به فقها داده شده است چه خود فقها راضی باشند و چه نباشند و چه بتوانند آن را اعمال کنند و چه نتوانند و چه مردم آن را بپذیرند و چه نپذیرند؛ و اخبار دلالت دارد که همه اختیارات حکومتی را که رسول خدا (ص) داشت فقهای عادل دارند[2].
با مروری بر روایات اسلامی میتوان به یک قایده کلی رسید که «یجب التقلیدالاعلم». این وجوب قبل از این که دلیل نقلی باشد دلیل عقلی است بر این اساس عقل حکم میکند که باید به اعلم مراجعه کرد. حالا سؤال این است
ایا مسائل سیاسی و اجتماعی جزء احکام شرعیه نیست؟
ایا مسائل سیاسی غیر از مسائل شرعی است؟
جواب سؤالات فوق را با مراجعه اولیه به کتاب شریف لمعه مرحوم شهید اول که وی از نخستین کسانی است که دلالت جدایی ناپذیری دین و سیاست را با هم میداند و مسائل سیاسی را خارج از مسائل دینی نمیداند و از همین رو کتاب شریف لمعه که چندین کتاب را در دل خود جای داده است مزین نموده است به بابهای متعدی چون حدود-دیاب –شرکت-مساقات-صلاة-حج وصوم. مگر مبحث اجرای حدودو تخصیص دیات و ... که کار حاکم شرع است با مبحث صلات-صوم تفاوت دارد؟
مرحوم صاحب جواهر (ه) در کتاب خویش در مبحث زکات آورده است که زکات را باید به چه کسی داد؟ «لاریب فیان اولی مع الامکان حمل ذلک الی الامام علیه السلام او نایبه، بل عن الخلاف الاجماع علیه لانه ابصربواقعها واعرف بمواضعها»[3]
چون نایب امام میداند اورا چگونه و کجا مصرف کند واو اعرف است به مواردمصرف زکات.
در جای دیگر میگوید: «لعموم نیابته» یعنی برای این که «نیایت فقیه عام است» ایا جمع آوری زکات امری اجتماعی و اقتصادی نیست؟
ایا اقتصاد در سیاست راه ندارد؟
بازدر جای دیگر میفرماید: «لانه نایب الامام» چون فقیه نایب امام است. حالا سؤال این است که ایا پیروی از امام وجوب دارد یا خیر؟
آیا تشکیل حکومت درعصر معصوم علیه السلام در حیطعهٔ امام هست یا خیر؟ واگر هست بعد از معصوم این زمام قدرت در اختیار کیست؟
اگر امام علیه السلام بر اطاعت از کسی حکم کند ایا پیروی از او واجب است یا خیر؟
مرحوم شیخ اعظم انصاری (ره) برای تبیین ولایت فقیه به روایتی از معصوم (ع) اشاره میکند کهان حضرت میفرماید: «واما الحوادث الواقعیه فارجعوافیها الی رواة الحدیثنا»[4]
وقائل به نیابت عام است در تمام اموراتی که تحت ولایت وامامت وحکومت است.
یکی دیگر از روایاتی که میتوان در بحث «ولایت فقیه» به ان اشاره کرد «ومن کان من الفقهاءصاینا لنفسه حافظا لدینه مطیعا لاوامر مولاه مخالفا لهواء»[5] است
از انجا که ما قائل به این هستیم که دین ما عین سیاست ماست وسیاست ما عین دین مااست، حدیث شریف دلیل تامی بر مخلص ولایت فقیه است، زیرا دلیلی است بر اینکه کسی اعلم است که حا فظالدینه در تمام مسائل سیاسی، اجتماعی وشرعی باشد. پس اطاعت چنین شخصی طبق آیه «یا ایها الذین امنوا اطیعوالله واطیعوالرسول والی الامرمنکم»[6] برهمگی جامعه اسلامی واجب است.
وحوم صاحب جواهر در تفسیر آیه شریفه میفرماید: اولی الامر تنها شامل حضرات معصومینعلیهم السلام نمیشودبلکه فقیه هم جزء اولی الامر حسوب میشود دون مقام عصمت ایشان.
آری، تشخیص متعلقات احکام وموضوعات انها در اکثر مسائل سیاسی، اجتماعی برعهده فقیه است واو باید فهم ودرک لازم را برای این امورات داشته باشد
در پایان درود و سلام خالصانه میفرستیم به روح مطهر و ملکوتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) که فرمودند: پشتیبان ولایتفقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.
[1] -اصل 5 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
[2] - کتاب عواید؛ ص 188
[3] -جواهر. کتاب زکات چاپ بیروت. ج 5-ص 668
[4] -وسایل الشیعه-ج 27-ص 425
[5] - وسایل الشیعه-ج 27-ص 425
[6] -نساء-59