* عمو! سرقت ادبی چیه؟!
- باز شروع شد!
* عمو! بابای آقا مدیرمون شاعر بوده
- چه خوب! تو هم خوب درس بخون که وقتی بزرگ شدی، یه چیزی بشی برای خودت.
* من اگه شاعر بشم، زود کتابامو چاپ میکنم.
- حالا تو شاعر بشو؛ خودم برات چاپ میکنم
* آخه بابای آقا مدیر شعراشو چاپ نکرده بود. فقط توی نوار ضبط کرده بود.
حالا یه آقایی اومده برای خودش کتاب شعر چاپ کرده ...
آقا مدیر میگه همهش شعرای بابای من بوده!
میگه اون آقاهه سرقت ادبی کرده! یعنی یه جور دزدی
حالا آقا مدیر رفته از اون آقا دزده شکایت کرده که حق باباشو بگیره.
- کار خوبی کرده.
* عمو! شما چرا نمیری شکایت کنی؟!
- مگه من بابام شاعر بوده!؟
* برای باباتون که نه! برای کوروش بزرگ!
- فقط نگو که من گفتم کوروش شاعر بوده!
* نه عمو. سرقت ادبی که فقط مال شاعرا نیست.
آخه این حرفای کوروش که شما توی کانالتون نوشتی، داییم میگفت: بعضیاشو کسای دیگه گفتن!
- مثلاً کی؟
* نمی دونم عمو! اسماشون سخت بود. خارجی بودن!
داییم همه شونو توی کانالش نوشته
- ....
* عمو! کوروش مگه از اون آقاها قدیمی تر نبوده؟
- چرا. بوده
* خب عموووووو! پس نمیشه که کوروش از اونا دزدی ادبی کرده باشه! حتماً اونا دزدی کردن دیگه
- برو اینا رو به داییت بگو
* عمو! کوروش بزرگ هم مثل بابای آقا مدیرمون الان دستش از دنیا کوتاهه!
شما چرا نمیری شکایت کنی که حقشو بگیری؟!
- پاشو برو مشقاتو بنویس!
این فضولیا به تونیومده!
* چشم
فقط ...
فقط عمو! وقتی خواستی بری شکایت، نوار کوروش رو حتماً با خودت ببر!
آخه آقا مدیر میگه دادگاه مدرک میخواد ...