ماجراهای گوگولی و گرشاسب(سرما)
ماجراهای گوگولی و گرشاسب(سرما)
زمستان بود و هوا بس ناجوانمردانه.
گوگلی سعی داشت که شومینه رو روشن کنه اما به جز یک آتش کوچک چیز بیشتری درست کند. برای همین از گرشاسب کمک خواست.
گرشاسب که میخواست خودی نشان دهد رفت از بیرون و از هیزم هایی که زیر برف خیس شده بودند برداشت و همه رو یکجا ریخت توی شومینه و همان آتش کوچیچ هم خاموش شد.
گوگولی عصبانی نشد و اینبار خیلی منطقی از گرشاسب تشکر کرد تا غرور همسرش نابود نشه و گفت واقعا خیلی هوا بهتر شد.
نتیجه اخلاقی :
۱این سطح از شعور در انسان های نخستین بعیده.
۲اگر شوهرتان دست به کاری در خانه زد حتی اگر موفق نبود از او تشکر کنید.
۳از خانم گوگولی هم بسیار ممنونیم.
