حکومت اسلامی
مبارزه با سه عامل برای اجرای عدالت
در حکومت حضرت علی علیه السلام با سه عامل به طور جدّی مبارزه می شد: 1. جهل؛ 2. فقر؛ 3. ظلم.
این سه عامل اگر در هر جامعه ای وجود داشته باشد آن جامعه را از سعادت و خوشبختی باز میدارد؛ زیرا مشکلات این سه چیز در زندگی انسانها شامل مسائل سیاسی، اقتصادی، روانی، اخلاقی و فرهنگی می شود و در نتیجه اگر این سه چیز از اجتماع بشری ریشه کن شود و جهل جای خود را به علم و دانش، فقر موضع خود را به زندگی نسبتاً مرفّه و ظلم جای خود را به عدل و مساوات در حقوق بدهد، آن وقت جامعه سالم و زندگی سعادت بخشی برای مردم خواهد بود.
این منطق در دیدگاه اسلام بسیار پُرمفهوم و دارای شاخههای زیادی است که می توانیم اینها را در شاگرد مکتب قرآن و کتاب با محتوای قهرمان الهی؛ یعنی نهج البلاغه مولا علی علیه السلام پیدا نمود که ما هر سه عامل را از منظر آن حضرت که عین اسلام است، مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.
عامل اول: جهل زدایی
حضرت علی علیه السلام در 116 مورد، از جهل و مشتقات آن نامبرده است و از آن به عنوان یک عامل کُندرو برای جامعه انسانی تعبیر کرده است و ما به عنوان نمونه، بعضی از آنها را ذکر می کنیم:
نمونه اول: روانشناسی جاهل
«لاَتَرَی الجَاهِلَ إِلاَّ مُفرِطاً أَو مُفَرِّطاً»؛ حضرت می فرماید: جاهل را در زندگی یا تُندرو و یا کُندرو خواهید دید.[1]
زیرا انسان جاهل همچون حیوانات فاقد شعوری است که به عواقب عمل و بازدهی کار خود آگاه نیست و در نتیجه در مقابل بینش های صحیح و بایدها نمی تواند یک فرد تصمیم گیرنده باشد و اگر بخواهد قدمی در اصلاح عملی بردارد؛ یا با عجله برخورد می کند و یا اسمی از آن نمیبرد.
افراط و تفریط در دو نقطه مقابل هم قرار دارند و هر دو نامطلوب و مذموم هستن؛ نقطه بین این دو، همان نقطه تعادل و بهترین وضعیت ممکن است؛ مثلاً نقطة تعادل میان حالات ترس و بی باکی، شجاعت و حالت بین تنبلی و کارِ بیش از اندازه، میانه روی در کسب درآمد و همچنین نقطه تعادل بین صفات بخل و اسراف و تبذیر، بخشش است که قرآن به آن دستور میدهد: «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا»؛[2] هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن، (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حدّ (نيز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرو مانى.
انسان باید به همه نیازها واستعدادهای خود توجه کند و از همه جنبه های مثبت و انسانی غفلت نورزد. اگر او از برخی از آنها غفلت کند و به بعضی دیگر بیش از حدّ توجه نماید، نشانة این است که او در مورد خود و نیازهایش معرفت و شناخت کافی ندارد؛ زیرا کسی که از آگاهی و معرفت و علم به خود و عالَم هستی و اشیای پیرامون خود برخوردار است، ارزش واقعی هر چیز را میداند و از افراط و تفریط می پرهیزد.
بر اساس دیدگاه امام علی علیه السلام اگر کسی قدرت درک و شناخت مسیر درست زندگی را داشت، به هدف خواهد رسید؛ اما اگر فکر و عقلش به او شناخت کافی را نداد، باید از راهنمایی و نصیحت دیگران بهره گیرد. جاهلان دو نوع هستند:
الف) کسانی که به جهل خود آگاهند و سعی می کنند از راهنمایی دیگران استفاده کنند.
ب) کسانی که از جهل خود آگاه نیستند و خود را جاهل نمیدانند.
آن حضرت مفهوم دوم را چنین بیان می فرماید: «اَلجَاهِلُ لاَیَعرِفُ تَقصِیرَهُ وَ لاَیَقبَلُ مِنَ النَّصِیحِ لَهُ»؛[3] نادان به (عیب و) تقصیر خود آگاه نیست و نصیحت خیرخواه خود را نیز نمی پذیرد.
[1] . نهج البلاغه (دشتی)، حکمت70.
[2] . سوره اسراء، آیه29.
[3] . غررالحکم، حدیث1809.