مسئولیتپذیری خیلی چیز خوبیه. به طرف میگی پسرم! مسئولیت زندگیت با خودتهها. برنامت واسه آینده چیه؟ یه جوری سکوت میکنه انگار مثلا از نیچه سوال کردند درباره معنای زندگی. بیبین! تو خیلی باشی در حد حشمت فردوسی دیگه. افتاد؟
خلاصه بعد سکوت و نفس عمیق میگه: رشتهای برگردنم افکنده دوست - کَنده این تقدیر شوم از کله پوست. یکی نیست بهش بگه برو مرد حسابی! جمع کن این مسخرهبازیها رو! تقدیر دست خود ما آدمهاست. حالا یکمی هم گرونی دلار و مسکن و خوراک و پوشاک موثره ولی خودت عرضه نداری چرا گردن این چیزها میندازی؟
تو همین وانفسا هزاران جوون باغیرت و باجنم دارن تو شرکت های دانشبنیان کار میکنند. کدوم شرکتها؟ تاکسی اینترنتی، رستوران اینترنتی، غذا خونگی اینترنتی، پست اینترنتی و ده ها جایزه نقدی ... چیز شغل دیگه.
البته از انصاف خارج نشیم. دولت هم تقصیرهایی داره. مثلا به اون مسئول میگن چرا اوضاع اینجوریه؟ میگه «داریم روش کار میکنیم. یک ماه دیگه گزارش میدیم و میگیم کی مقصره؟» بعد یک ماه که چند میلیارد پول مملکت رو میزنند به بَرنامهی تحقیق و پژوهش میاد میگه «اینها همش مال زیرساخت های غلطیه که در دوران فتحعلی شاه پایه گذاری شده.
اون خدانیامرز اگه به حرف اطرافیانش گوش نمیکرد الان اوضاع دلار این نبود.» این جاست که واقعا باید گفت آخه مرد حسابی این دو تا چه ربطی به هم داره؟ ربط قیمت دلار به فتحعلی شاه به اندازه ربط اینترنت به روغن حیوانی کرمونشاهیه. مسئولی؟ مسئولیت قبول کن. میخواهی قبول نکنی؟ نوش جونت.
هیچ کی یقهات رو نمیگیره داداش! فقط اون جوری که تو داری میخوری لپت رگ به رگ میشه. وسطش آب هم بخور، استراحت هم بده بره پایین. تو گلوت گیر کرد مسئولیتش با خودته ها. گفته باشم!
پی نوشت: بر اساس بیانیه گام دوم، مسئولان موظفند با مسئولیتپذیری، اقدامات موثری برای ارتقای نظام انجام دهند و هیچ بهانهای در این مورد پذیرفتنی نیست.