مناجات با خدا6؛ نجوای یک کشاورز
بسم الله
مهربان خدای من ،میخواستم باهات حرف بزنم ،امسال ذرت کاشتم .
زمین خیلی خشک شده ،چند وقتی است که بارانی نیامده و زمین حسابی تشنه است ...
خدایا باران رحمتت را بر سر ما نازل کن ....
خودت خبر داری که چقدر این فصل به پول برداشت محصول احتیاج دارم .پسرم جواد چند سالی هست که نامزدِ می خوام کمکش کنم تا دست زنش رو بگیره و بره سر خونه و زندگیش .
علی دانشجو هست و هزینه دانشگاه اش یک ترم عقب افتاده .زهرا دخترم چند سالی هست که به خاطر اینکه پول جهیزیه رو ندارم خواستگار هاش رو رد می کنم
یا احب من کل حبیب
ای بهترین رفیق ام خدا، که همیشه برام بهترین رفیقی ،هر وقت کاری داشتم ،چیزی خواستم،
جایی میخواستم برم که احتیاج به کمک داشتم
همیشه هوامو داشتی و کمکم کردی .
چه رفیق خوبی هستی خدا ،که بی منت و بی توقع همیشه برام کم نزاشتی ،بهترین رفیق عالمی برام.مثل همیشه دستمو بگیر و هوامو داشته باش
تو برای بنده ات بهترینی ، کاری کن منِ بنده ام
برات بهترین باشم .همه چیز دست خودته راضیم به رضای خودت
#خاص_الخاص
#مناجات_باخدا