مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب منظور از حدیث قرطاس چیست؟
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن

حسینی فاضل هستم. از تاریخ 16 اسفند 1393 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 4 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
منظور از حدیث قرطاس چیست؟

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ سه‌شنبه, 16 آبان 02

منظور از (حدیث قرطاس) چیست؟

یکی از درد آورترین حادثه ی اسلام داستان حدیث قرطاس است، که به نقلی ۲۵ صفر یا ۲۸ صفر اتفاق افتاده است.
اما قبل از ورود به اصل بحث، جریان از اینجا شروع می شود که از واقعه ی غدیر تا رحلت رسول اکرم(ص) هفتاد روز طول کشیده است.
حضرت(ص) در این هفتاد روز دو ماموریت مهم دارد.

1) ابتدا خطر یهودیان را از سر مسلمانان دفع کند:
حضرت رسول اکرم(ص) وقتی وارد مدینه شدند، با یهودیان مدینه قرارداد صلح و دوستی امضاء کردند، و این قرار داد تا بعد از جنگ بدر ،پا برجا بود، ولی بعد از این جنگ، یهودیان که گویا انتظار داشتند که به زودی اسلام توسّط کافران نابود می شود، پیمان شکنی کردند.
پس حضرت(ع) در طی جنگهایی از قبیل بنی قینقاع، بنی النضیر، بنی قریظه، خیبر، تبوک و موته آنها را شکست داد و آنها تا حدودی عقب رانده شدند.
پس یهودیان که در اکثر جنگها شکست و یاعقب نشینی کرده بودند، اکنون دارای قوای منظّم و خطری برای اسلام محسوب می شدند.

2) یک بار دیگر جانشینی امام علی(ع) را، این بار به صورت مکتوب تصریح کند، تا در کنار ادله ی شفاهی یعنی غدیر، دلیلی محکم بر جانشینی مولا امیرالمومنین(ع) باشد. 
تحلیل این دو ماموریت:
ماموریت اول فعلا برای پیامبر(ص) مقدور نبود، چون حضرت(ص) در ماههای حرام که نیمه دوم ماه ذی الحجه و محرم می باشد، قرار دارد!
پس حضرت(ع) باید تا اتمام ماه محرم صبر کند.

ماموریت دوم حضرت(ص) نیز در سایه ماموریت اول مقدور نیست.
چون با وجود منافقین در مدینه، این امکان از حضرت(ص) سلب شده است، چون اینان درصدد مخالفت بر خواهند آمد و مانع کار خواهند شد.
پس حضرت(ص) باید ابتدا منافقین را به بهانه ی جنگ، از مدینه خارج کند.
پس حضرت(ص) تا پایان ماه محرم صبر کرد. تا اینکه ماه صفر فرا رسید.
اکنون از عمر حضرت(ص) ۲۸ روز باقی مانده است، چون حضرت(ص) به نقل مشهور در ۲۸ صفر از دنیا رفت.
پس حضرت(ص) به محض ورود ماه صفر دستور جهاد داد.
وفرماندهی سپاه را به اسامه بن زید بن حارثه که جوانی ۱۹ ساله بود، سپرد.
اما منافقین مدینه از رفتن با سپاه، خودداری کردند.
و دلیل نرفتن آنها در مرحله اول اعتراض به جوان بودن فرمانده بود.
پیامبر(ص) هنگامی که از سر باز زدن منافقین از رفتن به جهاد مطلع شدند، با همان حالت کسالتی که داشتند به مسجد آمدند و در طی خطبه ای کسانی را که از رفتن با سپاه اسامه خود داری می کنند، را لعن کرد وفرمودند:
《..جَهِّزُوا جَيشَ أُسامَة! لَعَنَ اللهُ مَن تَخَلَّفَ عَنه》
سپاه اسامه را مجهّز کنيد، خدا لعنت کند هر کس را که از سپاه اسامه تخلف کند. 
پس آنان به اجبار پیامبر(ع) تا منطقه جُرف در نزدیکی مدینه پیش رفتند، و در آنجا اردو زدند.
به ظاهر تا حدودی این ماموریت انجام شد و سپاه مخصوصا منافقین از مدینه خارج شدند.
حضرت(ص) افراد را در منزل خود فرا خواند و فرمود:
《..إعطُونی بِکِتف و دَواة ،اکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا》
قلم و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید.
از درخواست پیامبر اکرم(ص) مشخص بود که ایشان قصد داشتند مطلب بسیار مهمی را مطرح کنند.
واز طرفی طبق نقلی عُمر برای کسب خبر از سپاه جدا شد و خود را به نزد پیامبر(ص) رساند.
در آنحال عمر سراسیمه جلو آمد و با گفتن کلمات معناداری مانع آوردن آوردن قلم و دوات برای پیامبر اکرم(ص) شد! 
و گفت:
(إِنَّ النَبیَّ(ص) قَد غَلَبَ عَلیه الْوَجَعُ وَ عِنْدَنَا کِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ)
بیماری بر پیامبر(ع) غلبه کرده است. کتاب خدا در میان ما است و همان کافی است .
و در ادامه گفت:
(إنَّ الرَّجُل لَیَهجُر..)
این مرد هذیان می گوید!
طبق نقل تاریخ؛
《و مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیّ(ص) کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَر!》
تعدادی از آنان می گفتند که کاغذ و قلم بیاورید تا نبی مکرم(ص) کتابت کنند و بعضی از آنان نیز گفتار عمر را تکرار کردند.
سپس پیامبر(ص) فرمود:
《..قُومُوا عَنّی..》
در این هنگام رسول خدا(ع) صورت مبارک از آنها برگرداندند و فرمودند :
برخیزید!
نزاع و سروصدا نزد من جایز نیست.
سپس همگی رفتند!
بعدها همواره ابن عباس از آن روز به روز مصیبت یاد می کرد.
از طرفی در این هنگام سپاه به مدینه بازگشت.
دلیل بر این مطلب اینکه یکی از کسانی که در غسل ودفن حضرت(ص) به امام علی(ع) کمک کرد، أسامة بن زید بود که فرماندهی سپاه را بر عهده داشت.
پس این ماموریت دوم که در سایه ماموریت اول صورت می گرفت، نا تمام ماند.
و این مهم به سرانجام نرسید، وپیامبر گرامی(ص) از دنیا رفت و نه سپاه به جنگ با یهود رفت ونه حدیث قرطاس عملی شد.
و این شرایط و وضع ناگوار، به امام علی(ع) واگذار شد.
منابع:
۱)ملل ونحل شهرستانی، ج۱،ص۱۲۹
۲)کتاب سُلیم بن قیس هلالی، ج۲،ص۷۹۴
۳)مکاتیب الرسول(ص) میانجی، ج۳،ص۷۱۳

نویسنده: سید حسن حسینی فاضل

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما