هنگامی که برادران حضرت یوسف (علیه السلام) می خواستند او را به چاه بیفکنند او خندید.
برادرانش تعجب کردند و گفتند برای چه می خندی؟
حضرت یوسف (علیه السلام) راز خنده خود را این گونه بیان کرد: «فراموش نمی کنم روزی را که به شما برادران نیرومند نظر افکندم و خوشحال شدم و با خود گفتم کسی که این همه یار و یاور نیرومند دارد، از حوادث سخت چه غمی خواهد داشت!؟
آن روز به بازوان شما دل بستم، اما اکنون در چنگالتان گرفتارم. به شما پناه می برم، ولی به من پناه نمی دهید. خدا شما را بر من مسلط ساخت تا بیاموزم که به غیر از او، حتی برادرانم تکیه نکنم.»1
امام جواد علیه السّلام در این باره فرمودند: «الثِّقَةُ بِاللَّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غالٍ و سُلَّمٌ إلى كُلِّ عالٍ؛2 اعتماد به خدا بهاى هر چیز گران بها و یک نردبان به سوى هر بلندی است.»
قرآن کریم نیز می فرماید: «مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»3 کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است.
بنابراین هر کس به غیر خدا توکل کند، گرفتار خواهد شد و هر کس بر خداوند توکل کرد، ناامید برنخواهد گشت.
1. تفسیر نمونه، جلد 9، صفحه 342.
2. بحار الأنوار، ج 75، ص 364.
3. طلاق، 3.