از پیامی که استاد در گروه فرستاده بودند نگران شدم. مشکوک به کرونا و در قرنطینه بودند. چقدر دلم می خواست شغل پرستاری را انتخاب کرده بودم و الان بالای سر استاد، تا بهبودی کامل، شبانه روز از او مراقبت می کردم. به او مایعات فراوان می دادم. مخلوط شیر و پیاز و زنجبیل را ده دقیقه می جوشاندم و به آرامی، به او می خوراندم تا عفونت را از بدنش بیرون کند. پاهایش را تا مچ، با کاسنی پاشویه می کردم تا تب بالایش کمی بهتر شود. از طرفی استاد بود و رویم نمی شد توصیه های پزشکی - مراقبتی به ایشان بکنم. آخر من که نه دکتر بودم نه پرستار، مرا چه به توصیه کردن! اما چه کار می توانستم برای بهبودی اش بکنم؟
نیمه شب شده بود و این نگرانی همچنان ادامه داشت. دسترسی به استاد نداشتم و کاری نمی توانستم انجام بدهم. وضو گرفتم. وضویی کامل با دعای وضو و توجه و التجا. مُهر تربت را برداشتم. در بالکن را باز کردم و در هوای خنک سحرگاهی، به آسمان صاف و ستاره هایی که به سختی دیده می شد، نگاه کردم. انگار که صفی از فرشتگان را می دیدم که منتظر دعایی بودند که در این سکوت پرخواب شبانگاهی، به آسمان روانه شود. هنوز تربت در دستم بود. قامت بستم. دو رکعت نماز هدیه به مولایمان صاحب الزمان ارواحناله الفداه.. بعد از نماز، دست ها را بلند کرده و دعای فرج را خواندم. انگار که شکایت از خودم می بردم که شده ام مانع ظهور مولا و ندیدن روی ماهشان.
دیگر وقت، وقت سجده بود. اشک در چشمان حلقه بزند و سجده نروی؟ مگر می شود! در سجده، خاک شوی و با اشک از خداوند بخواهی دردها را برطرف کند.. نه درد خودت را. درد بشریت را.. دعا کردم همه بلایا برطرف شود.. برای استادم دعا کردم شفای عاجل بگیرد. نه برای او، برای همه بیماران (1). نه فقط همین یک بار. تا بهبودی اش این کار را خواهم کرد. او خبر ندارد. دعای پنهانی برای فردی غیر از خودت، چه کم دارد برای استجابت. و حسن ظن و امید من به لطف پروردگار است که فرموده: ادعونی ، استجب لکم.
1. رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا دَعا أحَدُكُم فَليَعُمَّ ؛ فَإِنَّهُ أوجَبُ لِلدُّعاءِ . الكافي : ج 2 ص 487 ح 1
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر گاه يكى از شما دعا كرد ، براى همه دعا كند ؛ زيرا اين ، دعا را به اجابت ، نزديك تر مى سازد.