دیروز داشتیم در مورد حوادث اخیر با دوستان که یکیشون از اساتید موسسه امام هستن و یکیشونم تخصص دارن تو کامپیوتر صحبت می کردیم که اولی گفت:
⌫میگن یه پشه نشسته بود رو درخت خرما
وقتی خواست بلند شه به درخت گفت:
نترسیا خودتومحکم بگیر میخوام بلندشم
درخت گفت مگه اومده بودی. حکایت برخی ازدخترای خوب ماست تو این روزا که شاید شاید از ین اتفاقات جزیره ای و کوچک ته دلشون یه کوچولو خالی شده که البته میدونم نشده. خواستم بشون بگم درخت که با ویزویز یه پشه تکون نمیخوره. پس بیاید ادامشم بگم
خلاصه اینکه در ادامش اون یکی دوستم یه کتاب بهم معرفی کرد که اینو نوشته بود: جنگ جهانی اول اوضاع ایران خیلی آشفته میشه. مرحوم نائینی به امام زمان قربونش برم خیلی گلایه می کنن. و خیلی خیلی متوسل میشن در مورد اوضاع ایران. تا اینکه براشون مکاشفه میشه. ایشون امام رو می بینن که دیوار بلندی رو اشاره می کنن و به آقای نائینی میفرمایند به این دیوار نگاه کن.
ایشون می بینن دیوار کمی کج شده. و انگشت امام به سمت دیواره. امـــام می فرمایند:
این دیوار ایران است. اینجا شیعه خانه ماست. کج می شود اما نمی گذاریم خراب شود.
عزیزان یادمون نره حفظ آرامش
و روحیه امید مهم ترین وظیفه ماست.
به قول آقا: آرام باشید