#گره_گشایی
محمد را همه دوست داشتند. همیشه در حال دویدن برای کمک کردن به دیگران بود. هر وقت از او می پرسیدند محمد جان برای چی اینقدر خودت را به زحمت می اندازی و آسایش و راحتی را از خود گرفته ای؟ محمد با داشتن لبخندی دلنشین بر روی لب هایش می گفت: دوست دارم غم و اندوه دیگران را برطرف کنم، هیچ لذّتی برایم بالاتر از نشستن لبخند بر چهره فرد اندوهگین نیست. کاش بیشتر از این می تونستم در خدمت دیگران باشم.
آن روز چقدر خوشحال شد وقتی مشکل مالی همسایه اش عباس را، با قرض دادن به او حل کرد. یا زمانی که معلم خصوصی پسرخاله اش محسن در درس ریاضی شد، با این کارش غم و غصّه بزرگی را از دل او برداشت.
هر وقت خودش نیز دچار مشکل و گرفتاری می شد، دست خدا در رفع گرفتاری و گره گشایی از زندگی اش کاملاً پیدا بود . مثلاً چند روز پیش دخترش مریض شد و او مأموریت بود، همان لحظه برادرش بدون خبر به خانه شان می رود و به موقع دخترش را به بیمارستان می رساند.
روحانی مسجد محل هم می گفت: محمد با کمک به دیگران، در واقع داره توجه خدا رو به خودش جلب می کنه، و خدا که بالاترین کمک کار هست به کمک او خواهد آمد. (1)
***************
(1) عنه صلی الله علیه و آله و سلم : لا يَزالُ اللّه تَعالى في عَونِ العَبدِ ما كانَ العَبدُ في عَونِ أخيهِ ، وَاللّه يُحِبُّ إغاثَةَ اللَّهفانِ
رسول خدا صلى الله عليه وآله : تا وقتى كه بنده در پى كمك كردن به برادرش است ، خداوند ، همواره كمكْكار اوست . خداوند ، كمك كردن به شخص اندوهگين و ياريخواه را دوست دارد.
الكافي : 2 / 200 / 5
#به_انتخاب_تو
#کمک_کار