کوروشی که دوست داریم
کوروشی که دوست نداریم
اصلاً بگذریم از مستند بودن یا نبودن ادعاهای باستان گرایان ...
بگذریم از اینکه واقعیت چیست و کوروش کیست ...
بگذار به سراغ باورهای مردم برویم؛
به سراغ آنان که کوروش را افتخارخود میدانند
و آنان که او را سرزنش میکنند ...
بگذار خوب نگاه کنیم؛ خوب و دقیق و نزدیک
تا روشن شود که دوستی و دشمنی با کوروش، هیچ کدام، نتیجه دلخواه باستانگرایان را در پی ندارد ...
کوروشی که دوست داریم:
هواداران او کوروشی را تحسین میکنند که:
آزاد اندیش و دل رحم است.
به افکار و عقاید دیگران احترام میگذارد.
یک عالمه جمله حکیمانه از خود به جا گذاشته.
دیندار و یگانه پرست است.
مخالف برده داری است.
و ...
راستی که چنین کوروشی حتی اگر واقعی هم نباشد، دوستداشتنی است.
و البته این دوست داشتن، هیچ ارتباطی با نتیجهگیری باستان گرایان و اسلام ستیزان ندارد.
چنین کوروشی اگر امروز بود، بدون شک مسلمان بود.
کوروشی که دوست نداریم:
مخالفان او با کوروشی مخالفت میکنند که:
خودکامه و بیرحم است.
موحد نیست و شاید حتی بتپرست باشد.
خونریزیها و خشونتهای متعددی را در کارنامه خود دارد.
انواع بردهداریها در دربار و قلمرو حکومت او رایج بوده است.
و ...
چنین کوروشی چه واقعی باشد، چه نباشد، نفرت انگیز است.
و البته روشن است که دوست نداشتن او هم ربطی به ستیز با مفاخر این مرز و بوم ندارد ...
بسیاری از تقابلهای دروغین اسلام و ایران از همین جنس هستند.
حقیقت آن است که هیچ کدام از دو طرف ماجرا به معنی جدایی ما از دین و سرزمینمان نیست
و حقیقت دیگر آن که: بسیاری از طراحان این تقابلهای دروغین، نه طرفدار ایران و ایرانی هستند و نه با نگاه حق جویانه به اسلام نگریستهاند ...