بچه های کوچه در حال بازی بودند. باز هم یکی از بچه های شیطون با توپ، مستقیم زد به لامپ چراغ برق کوچه و لامپ، باز هم شکست. مردم کوچه برای دوازدهمین بار، به سراغ مسئولین سازمان برق رفتند. آنها درخواست تعمیر لامپ را داشتند. این بار با دفعات قبل، فرق داشت. مسئولین یک حباب بسیار محکم را بر روی لامپ جاسازی کرده بودند؛ این طوری هم لامپ سالم می ماند. هم راهنمای مردم در تاریکی بود. هرچند از پشت حباب، خیلی ها وجود خود لامپ را حس نمی کردند، اما به هر وجه، کوچه روشن بود. این مثال خیلی کوچک فقط برای نزدیک شدن ذهن ماست و البته در شان امام نیست. خداوند، نعمت وجود یازده امام و راهنما به ما انسان ها عطا کرد. اما انسان ها به دلایل مختلف، که ریشه در نبود اطاعت از خداوند دارد، مثل نادانی، غرور، دوست داشتن مقام، دوست داشتن ثروت، و هزاران دلیل دیگر، که منشا آن ها به تکامل نرسیدن عقله، مثل یک کودک بازیگوش، باعث شهادت این بزرگواران شدند. غیبت امام، تنبیهی برای ماست؛ تا قدر دریای بی کران حضور امام را بدانیم. اما لطف خداوند است؛ که حتی از پس ابرهای غیبت هم، وجود امام بر روی کره ی خاکی، به همه ی بشر، حیات و زندگی داده است. پس اولین دعای ما و همه ی شما دختران پاک سرشت، این است: «الّلهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَجَ»