بر سر هر پیچ و انحرافِ تاریخ اسلام، رد پای سیاستهای فرهنگی حاکمانِ زرآیین به چشم میخورد!
هنوز چندی از رحلت پیامبر نگذشته بود که حاکمان جامعه اسلامی، اهل بیت و وصیت جاودانه او -«کتابالله و عترتی»- را به حاشیه رانده و ادعا کردند که: «حسبُنا کتاب الله».
مردمی که «کورکورانه» پیروِ این سیاستِ ویرانگر شدند، افسار آگاهی و بصیرت خود را به دست حاکمانشان سپردند.
این کورکورانه بودن معطوف به «اندیشه جبر» است. و فرد قدرت تعقل و تفکر و تحلیل را از دست میدهد.
در واقع همان آگاهی و بصیرتی که میتوانست مانع از شکلگیری عاشورا شود.
کسی نپرسید و تحلیل نکرد که: یزید چه کسی است؟ و ما بر چه اساسی باید ولایت یزید را بپذیریم؟
و حتی زمانی که امام خود شخصا فرمود:«وقتی «مثل یزید» فرمانروای امت اسلام شد، باید فاتحه ی اسلام را خواند!!»
اما ذهنها آنقدر بسته و خاموش بود که چنین تحلیل عمیقی مهجور واقع ماند و شد آنچه نباید میشد.