فرار مالیاتی
چند وقت پیش دکتر بودم. منشی که خانم بسیار محترمی بود و با دکتر هم از قدیم رفاقت داشت، گفت: «کارتخوان نداریم. فقط پول نقد» گفتم: «آبجی! غلامپنجشیر تو محل ما جنس ناب افغانستان دلیور میکنه کارتخوان داره. تازه با طالبان هم وارد مذاکره شده کارت بازرگانی بگیره، شما کارتخوان نداری؟» گفت: «من نمیدونم. لطفا بفرمایید»
ما رفتیم از عابربانک پول بگیریم. سه نفر تو صف بودند. نفر اول یه جوونی بود که مدام زیر لب از آمل و کارهایی که تو این شهر کرده بود میگفت. آقا بابل مگه چشه که هی آملآمل میکنید؟ پولش رو گرفت و رفت. نفر بعد یه پیرزن بود. چند تا مشت زد به دستگاه و فرار کرد. به نفر جلوییم که یه جوون سیساله بود گفتم «چه کار کرد؟» گفت: «این نامردها کارشونه. مشت میزنن دستگاه قاطی کنه پول بده.» بعدش هم سرش رو تکون داد و رفت جلوی دستگاه. یه چکش از کیفش درآورد و محکم کوبید رو صفحه نمایشگر. بعد هم داد زد: «زن، زندگی، آزادی» و فرار کرد. داداش زن - زندگی - آزادی چیه؟ "مرد، معطلی، مطب." دستگاه رِ چرا ترکوندی؟
برگشتم تو مطب و به خانم منشی گفتم: «شرمنده! بزرگوارِ خشونتپرهیزی دستگاه رو ترکوند. میشه کارت بکشم؟» گفت: «نه لطفا جنس بدید» گفتم: «واسه خودت؟ بهت نمیخوره شیطون» گفت: «خجالت بکش آقا. منظورم کالاست» گفتم: «من یه زمین برنج تو بابل دارم. پنج کیلو نیمدونه قبوله؟» گفت: «نه، ده کیلو، کشت دوم.» گفتم: «ای بابا کشتید ما رو با این کشت دوم. من چهار کیلو کشت دوم گذاشتم واسه شهریه دانشگاه پسرم. بعدش هم مگه دکتر میخواد سرطان مغز استخوان درمان کنه؟ یه معاینه روده بزرگه دیگه!»
خلاصه اون روز هر چه کردیم دکتر جان قبول نکرد ما رو معاینه کنه. این شد که رفتیم یه کارگاه خیاطی. طرف داشت پشت چرخ، خشتک میدوخت که یکهو اومد سمتم و گفت: «حکیم بهروز هستم، غلبه صفرا، پایه سودا.» گفتم: «باهاش جمله بسازم؟» گفت: «نه پدر جان. پایهات سوداست ولی صفرات خیلی زده بالا. این کیسه رو بگیر هر شب با هم دم کن. هزینهاش هم میشه چهارصد هزار تومن.» بعد یه کارتخوان گذاشت جلوم که روش نوشته بود: «خیاطی فریبا خانم» گفتم: «داداش شما ظاهر فریبندهای داری ولی بهت نمیخوره فریبا باشی» گفت: « فریبا خالمه» گفتم: «داداش علف میفروشی مالیاتش هم خودت بده. میدونی فریبا جان چند تا فاق باید بشکافه تا این شکاف مالیاتی رو کاور کنه. بعدش هم غلام پنجشیره ببین. حرومترین لقمه ممکن رو میبره سر سفره ولی مالیاتش رو میده. تازه کارهای خیر هم میکنه ردش رو نزنن» این شد که بنده به عنوان یه شهروند نمونه و با اخلاق از طبیبی که مالیات نمیداد علف نگرفتم. علف خوب فقط ناصر گِرَس. هم مالیات میده و هم جنسش با کیفیته.
ولی واقعا فرار مالیاتی نکنید. همه فراریها اولش از فرار مالیاتی شروع کردن.
------------------------
برای دیدن مطالب مرتبط:
تحصیلات طالبانی
مصاحبه استخدامی
تأثیر فضای مجازی بر ذهن کودکان
طنزی در مورد برتری داشتن تکنولوژی بر اسلام
درگیری داشتن با خود
ملکه انگلیس
نامهای به جامعه خروسها