1. درس محرم
در شرایط عادی، مردم با خانواده و سواد و ثروت و قدرت و شهرت و ... سعی میکنند خود را از دیگران برتر ببینند؛ گاهی این نکته را بر زبان میآورند و گاهی هم نمیآورند.
اما این همه خود برتر بینی واقعی یا خیالی در ماه محرم رنگ میبازد. نقشها در محرم رنگ منیت و من غیر توام و تو کوچکتر یا بیمایهتر از منی را ندارد. آقای امجدی که رییس اداره است گاهی چای میریزد و گاهی وظیفه ساکتکردن بچهها را به عهده میگیرد و گاهی دمِ درِ حسینیه به دستههای عزا خوشآمد میگوید. کوچکترها این نقش را از آقای امجدی و مثل او یاد میگیرند و این بخشی از واقعیت درسآموزی محرم است.
2. زندگی رسمی؛ زندگی صمیمی
چقدر ما در زندگی اسیر فضای رسمیای هستیم که خودمان برای خودمان ساختیم و گاهی ما را از صمیمیت دور میکند. در محرم این فضا میشکند؛ در عزا و در غذا، در مقدم داشتن دیگران و در احترام به پیران و در توجه به کودکان... ، اصلا انگیزههای دیگردوستی ما تقویت میشود و عاطفیتر میشویم. این محبت و عاطفه و احساس که قطعا برگرفته از فضای عزاداری و ایثارگریِ امام حسین و یاران با وفای ایشان است، بر بقای جامعه و سرمایه اجتماعی آن میافزاید.
3. صف لشکر حسین(ع) و یزید
اگر جلوی ظالم سکوت کنیم، اگر برای متجاوزان به حقوق دیگران کف بزنیم، اگر درد دیگران را مشکل خود ندانیم، اگر برای منفعت جزیی یا کلی دروغ بگوییم، اگر در عهد و امانت خیانت کنیم، اگر... آیا سزاوار نفرین کردن بر شمر و یزید هستیم؟ چه رسد به اینکه ادعا کنیم جان فدای حسینیم. هر روز عاشور و هر جا کربلا یعنی در سراسر زندگی دو راهی خوبی و بدی، انسانیت یا درندهخویی و... در مقابل ماست و ما اختیار تام در انتخاب راه داریم. پس با چشم نیمه باز هم میشود صف لشکر حسین و یزید را تشخیص داد اگر طمع گندم ری و ترس از حرف مردم و وسوسه و مالاندوزی و.. بگذارد.
4. انتخاب برتر انسانی
اگر بخواهیم برای حق انتخاب و اختیار انسان در مقابل امواج گوناگون مسایل زندگیاش مثالی پیدا کنیم نمونه امام حسین(ع) خیلی گویاست. انتخاب امام و یارانش انتخاب آگاهانه بود. این حق انتخاب بین سعادت و ضلالت؛ بین راستی و کژی؛ بین ذلت یا مرگ با عزت و شرف همیشه و همهجا با انسان همنشین است و انسان باید با زیرکی آنها را از هم تفکیک دهد. فرض کنید على بن ابى طالب (ع) یا حضرت سیدالشهدا (ع) هم موفق میشدند حکومت عادلانه برقرار کنند. بازهم کسى" مجبور" نبود که ابوذر غفارى یا سلمان فارسی یا میثم تمار... باشد. ابوذر غفارى شدن با جبر نمىسازد و ارزشی ندارد
5. عبادت و دینداری واقعی
عبادت در معنای واقعیاش نزدیک شدن به خداوند و ابراز نیاز به او است اما بعضی از ما آدمها دین را همچون قرآن بر نیزه کرده و ابزار گذرانِ زندگی و عوامفریبی و خودپسندی قرار میدهیم. امام حسین(ع) فرمود: مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبانشان جاری است، هنگامی که زندگیشان سرشار است دین گرایند ولی هنگامی که در تنگنای بحرانها قرار گرفتند دینداران واقعی اندک میگردند(بحارالانوار، ج 44، ص 383 ). شاید این وصف حال مردم آن روز هم باشد که امام را تنها گذاشتند و از تشخیص حق بازماندند اما همه ما هم در معرض این خطر هستیم.
6. جرعه های جوانمردی عاشورائیان
یاران امام حسین(ع) زیباترین جلوههای جوانمردی و فتوت را در حماسه عاشورا از خود نشان دادند، چه با حمایتشان از حق، چه با جانبازی در رکاب امام تا شهادت، چه در برخورد انسانی با دیگران حتی دشمنان. امام حسین(ع) از این که آغازگر جنگ باشد پرهیز کرد. امام دستور داد به سپاه تشنه حرآب بدهند و خود نیز این کار را کرد. امام با جوانمردی توبه حُرّ را پذیرفت. جوانمردی و وفای اباالفضل نیز در کنار نهر علقمه جلوه کرد، آب ننوشید و لبتشنه از شریعه فرات بیرون آمد و همو بود که که اماننامه شمر را رد کرد. سلام برآنان که او کریمانه جنگیدند و مظلومانه به شهادت رسیدند.
7. فراتر از زندگی معمولی
یکی از بزرگترین درسهای امام حسین(ع) به مردم دیروز و امروز این است که زندگی چیزی فراتر از خوردن و خوابیدن و شهوت و دیگران را وسیله و ابزار مالاندوزی و ترقی خود قراردادن است. آنان مرگ را از زندگی ذلتبار و غوطهور در ابعاد حیوانی، مهمتر و بالاتر دیدند. آنان افقی در پشت این زندگی معمولی را میدیدند که مشتاقانه شهادت را انتخاب کردند. امام حسین(ع) فرمود: من نمی بینم مرگ را مگر سعادت و نمیبینم زندگی با ستمکاران را مگر دلتنگی و اضطراب و ملالت (نفس المهموم ص 116).
8. جوانمردی ابوالفضل(س)
اماننامه ای که شمر بن ذی الجوشن یکی از چند نفر خبیثترین و شقیترین نوع انسانی، از طرف عبیدالله بن زیاد مزدور خودباختۀ یزید در اوائل شب عاشورا برای برای حضرت ابوالفضل و برادران او که از طرف مادر با آن پلید جنایتکار خویشاوندی داشتند، آورده رویدادی کوچکنما اما به بزرگی انسانیت است. وقتی که در نزدیکی خیمهها نعره زد کجا هستند فرزندان خواهر ما؟ آن یاوران از جان گذشته و به امان خدا پیوسته، پاسخ او را نگفتند، سرور شهیدان فرمود: سخنش را پاسخ بدهید [اگر چه پلید و خبیث است. این پاسخ از دیدگاه ارزشهای انسانی، با آن آبی که حسین(ع) به حر و لشگریان او و حتی به اسبان آنان داد، از یک ریشۀ الهی بر میآید.
9. با امام علیه ظلم
مهمترین وجه قیام امام حسین(ع) قیام علیه ظلم بودهاست. ظلمی عیان که آنقدر قساوتمند است که کربلا را به وجود میآورد و یا خانه خدا را با منجنیق میکوبد و یا... . ما هم وظیفه مبارزه با ظلمهای کوچک و بزرک را داریم و نمیتوانیم بگوییم به من چه؟ دستگیری از ضعیفان و کمک به آنان در مقابل ظالمان حداقل وظیفه ماست تا مشمول آنان که همراهی با ظالم کردند و آنان که دست بیعت و دوستی به ظالم میدهند و آنان که پیرو اینان گشتهاند (شایعت و بایعت و تابعت/ زیارت عاشورا) نباشیم.
10. عاشورا درس صبر و شکیبایی
شکیبایی در مشکلات بهعنوان درسی مهم از قیام عاشورا، در طول تاریخ نمایشهای فراوانی داشته است؛ مثلاً در جریان جنگ تحمیلی، مادران شهدا در مواجهه با خبر شهادت فرزندانشان، زینبوار عمل میکردند و پدران، شهادت فرزندانشان را با اتفاقاتی که بر امام حسین(ع) در کربلا گذشته بود، مقایسه میکردند و تسکین مییافتند. نمونهی دیگر رفتار اسرایی بود که اسارت خود را در کنار اسارت خاندان اباعبدﷲ(ع) قرار میدادند و جانبازانی که با اقتدا به حضرت اباالفضل(ع) میکوشیدند سختیها را بر خود هموار سازند.
11. معلم کنشگری جامعه انسانی
شهیدان کربلا زندهاند، نقشهای اجتماعی ایفا میکنند، واقعیّت جامعه را میسازند، حرکت و تغییر ایجاد میکنند؛ اما نه به دلیل مصیبتهایی که در نیمروز عاشورای سال ۶۱ هجری تحمل کردند بلکه به دلیل گونهی زندگی و زیستنشان! آنان شهروندانِ ابدی جامعهی ما هستند. آنان جوری زیستند که پس از مرگ سزاوار این عنوانهای متعالی و این جاودانگی شدند و چراغ راه زندگیِ انسانهای بیشماری شدند.
12. امام حسین(ع) و دوگونه انقلاب
برخی شورشها و انقلابها؛ شورشِ خودخواهانه با هدف به دست آوردن ثروت و شهرت و قدرت و یا فسادانگیزی و از روی غرور کاذب و طغیان و آشوبآفرینی و فتنه ..تجاوز به حقوق دیگران و حتی لذت بردن انجام میشود. امام حسین(ع) اما منادی انقلابِ مردمی و معنوی به قصد مقابله با مفاسد اجتماعی و فساد حاکمان آن روز و اصلاح جامعه است. بین این دو تفاوت فراوان است. امام(ع) در وصیت به محمد حنفیه با دقیقترین و کوتاهترین و گویاترین کلمات مرز این دو را مشخص میکند «انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما»
13. جدایی دین از سیاست
حرکت امام حسین(ع)، خلاف فکر کسانی است که میگویند دين نباید در سیاست دخالت داشته باشد. احساس مسئولیت و وظیفه دینی بود که امام را به حرکت در آورد.
اگر از دین به نفع حکومتهای ظالم و یا زورگو استفاده شدهاست دلیل بدی دخالت دین در سیاست نیست. این یک نقطه انحراف است که در هر موضوع و نام خوبی میتواند اتفاق بیفتد. اصلا بشر هر وقت خودخواهياش گل کند بدترين استفاده را از بهترین چیزها كردهاست. آیا کسی به دلیل گرفتاریهایی که پول برای جوامع بشری درست کرده است. آنرا کنار می گذارد؟ میگویند خودت را درست كن، پول چه كند؟ اما وقتی به دین میرسند میگویند دینداری بد است چون در برخی مواقع از آن سوء استفاده شدهاست.
14. زندگی عادی و واقعی نه تصنعی و بزککرده
امام حسین(ع) نشان داد که میتوان واقعی و بدون تکلف و ادا درآوردن و گندمنمایی و جوفروشی و غرور و رفتار نمایشی و بر اساس واقعیت و سازگاری درون و بیرون، و حرف و عمل و هماهنگی عقل و باور و احساسات در سختترین شرایط زندگی کرد و از اصول انسانیت کوتاه نیامد. البته که مرز میان حق و باطل در زندگی خیلی باریک است. و خداوند با علم به این نکته، بزرگانی مانند پیامبر(ص) و علی و حسین(علیماالسلام) و عقل را به ما عطا کرد تا راه بر ما هموار و حجت بر ما تمام باشد.
15. مشق زندگی و درس بندگی
چند وقت پیش در پایینِ محله دیدم که روزهای نزدیکِ محرم، مردم محل از کوچک و بزرگ و پیر و جوان و مغازهدار تا کارمند و کشاورز و... چگونه خودشان را برای برپایی عزاداری و سینهزنی و دستهروی محرم آماده میکنند؛ پیر زنی که خانهاش نزدیک حسینیه محل بود مقداری برنج و یک مرغ را نذر عزاداران حسینه محل کردهبود. سجاد خودش را برای نوحهخوانی آماده کردهبود و جوانان هم آماده دمگرفتن و سینهزدن.
اینها همه دعوت محبت بودند؛ دعوت دلی که از عشق حسین سرچشمه دارد و سینه به سینه از گذشتگان به امروزیان و به نسلهای بعدی منتقل میشود. مثلِ این محله صدها جای دیگر وجود دارد که همه با هم مشق زندگی و درس بندگی میآموزند.
16. دینداری نشانه دارد
از جمله نشانههای دینداری توکل بر خدا و جانبازی و بی نیازی و بخشندگی است که در امام حسین(ع) و یاران باوفایش فراوان یافت شدهاست. ما هم اگر حسینی هستیم باید قطرهای از این فضایل و آثارش در اعمال و رفتارمان دیده شود.
17. زندگی بینقاب
انسانهای حقیقتطلب و راستین، نقاب بر چهره نمیزنند مانند امام حسین(ع) که میتواند حتی زندگیهای کاریکاتوری، مجازی، جعلی، تقلبی، غیر واقعی و پشت نقاب بسیار افراد دیگر را هم به سوی زندگی حقیقی بکشاند. چه بسیار افرادی که در جهل و نادانی و بیاخلاقی زندگی میکردند و در پرتو نور امام حسین(ع) به روشنایی رسیدند.
مهم نیست نقاب چه باشد، هر کس به منطقی یا مصلحتی صورتش را میپوشاند؛ بعضی به اختیار، بعضی به اجبار. اگر حقیقی باشیم اگر راستین باشیم هر فضایی را حسینوار میتوانیم حقیقی کنیم.
18. بازیگری و تماشاگری
گاهی میگویند که واقعه عاشورای امام حسین(ع) مربوط به 1400 سال قبل است و به ما چه ربطی دارد؟
همه ما در مسیر و معرَض دوگانگیهای زندگی قرار داریم همچنانکه گذشتگان و آیندگان داشتند و دارند. چون به زندگی با هویت و خوشبختی و با شرافت نیاز داریم به حسین(ع) و اصول انسانی کار او و یارانش نیاز داریم. چه کسی میتواند ادعا کند که من در زندگی روزه مره در معرض عدالت یا بیعدالتی، شرافت یا بیشرفی، ظلم کردن یا ظلم پذیرفتن، ...نیستم؟!
ما همانند همه آدمیان در همه حوادث زندگی به نوبه خود بازیگریم و باید انتخاب کنیم و صرفا تماشاگر نیستیم پس اتفاقات پیرامون ما اسبابِ عبرت ماست نه وسیله تفریح و پر کردن اوقات فراغت.
19. ما و عاشورا
خوشا به حال آنان که با امام حسین(ع) بودند و خالصانه جانشان را بر کف نهادند و تقدیم راه و آرمان امام کردند و سعادت و سرفرازی را برای خود و امت اسلام به ارمغان آوردند، ما از این نعمت محروم ماندیم و میتوان بر این حرمان تاسف خورد.
از طرفی هم واقعیت این است که انسانها در معرض انتخابهای سخت زندگی هستند؛ معلوم نبود که ما اگر در آن موقع بودیم میتوانستیم راه حق را درست تشخیص بدهیم و در صف حسینیان قرار میگرفتیم و یا شاید در صف بیخردانی که عهد و پیمان شکستند و منکر دعوت خود شدند و به پسر پیامبر(ص) حمله بردند. پس از این جهت هم میتوان شکرگذار خداوند بود.
20. شریفتر از جان آدم
جان آدمی در همه ادیان و مکاتب الهی و غیر الهی عزیز است. پرسش این است که آیا چیزی هست که به خاطر آن میباید از جان گذشت؟ پاسخ: آری است. ارسطو درباره استادش گفت: افلاطون عزیز است اما حقیقت از او گرامیتر است. مادران و پدرانی... فرزندان خود را با دست خود به میدان دفاع و شهادت فرستادند.
ابراهیم خلیل که سرشار از حضور خداست به خاطر حق از فرزند عزیز خود میگذرد؟ اسماعیل هم انسانی است که قربانی شدن به پای حقیقت را انتخاب میکند.
از طرفی، امام حسین(ع) نشان داد ارزشهایی وجود دارد که میتوانند ارزش زندگی را تعیین کنند و فرمود: مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلّت است.... این یک نمونه از همانندی و وراثت امام با پیامبر خداست. هر دو یکقدم بر خود نهادند و یکقدم بر کوی دوست.
21. از حسینیه تا خیریه
در جوامع جدید خیلی حرف از نهادهای مدنی زده میشود، از انجمنهای خیریه، از گروههای یاریدهنده و امدادِ خیرخواهانه. در دین اسلام و در مکتب شیعی، از صدر اسلام تاکنون وظایف این نهادها در دل هیاتهای مذهبی و در کنار حسینیهها و مساجد شکل گرفتند؛ هر چند ما قدر این نعمت را نمیدانیم. در فکر بیبضاعت و فقیر بودن از دل معارف، قرآن، روایات و سیره ائمه(ع) برخاسته و نفوذ گستردهای در میان مردم یافتهاست. غذادادن گسترده به مردم به ویژه در نقاط محروم و جمعشدن خودجوش کمک مردمی در قالب نذر و مانند آن، بخشی از توانمندی عزاداری محرم است که صمیمانهترین نحوه ابراز نوعدوستی مردمی است که کمتر به آن توجه شدهاست.
22. عزاداری و کار خلاف
دین اسلام ضمن این که به وجدان درونی و رابطه بین انسان و خدا و همه زمان و همه چیز را در محضر خدا دیدن توجه دارد از نظارتهای اجتماعی هم غفلت نکردهاست. زندگی اجتماعی و بودن در دل مردم و شرکت در مساجد و حسینیهها و هیاتها و عزاداریها ضمن این که مسلمانان را از حال همدیگر با خبر میکند، موجب کاهش گرایش آنان به سمت ناهنجاریها و کارهای خلاف میشود. شاید بتوان عزاداری در ماه محرم را یکی از تکاملیافتهترین ابزارهای کنترل اجتماعی دانست چرا که انجام کارِ خلاف، خلافِ مرام حسینی است. علاوه بر آن، آدمها معمولا بسیاری از کارهای خلاف را به دور از چشم دیگران انجام میدهند اما وقتی در معرض دید مردم باشند از انجام آن منصرف میشوند
23. الگوی واقعی
گاهی علاقه به خانواده و ترس از چیزی و یا از کسی مانع انجام وظایف دینی افراد میشود امام حسین(ع) نشان داد که علایق و محبتهایی که مانع انجام وظیفه عموم مردم میشود، مانع انجام وظیفه او نشدهاست و او با وجود تمام مشکلات به وظیفه خود عمل کردهاست.
تشخیص وظیفه و عملکردن بر طبق آن در نهایت سختیها و دشواریها و اسارتها و جانباختنها، آن امام بزرگ را به اسوه و الگوی برتر تبدیل کردهاست. قدر این گوهر را بدانیم و به او در جلب رضایت خدا اقتدا کنیم.
24. عزاداری؛حزنِ شیرین
عزاداری سکّهای است که دو روی دارد؛ گریهکردن و محزون شدن و گریاندن، یادآوریِ غم و اندوهی که بر فرزند رسوالله(ص) وارد آمدهاست؛ بیرون ریختن غمهای درونی. روی دیگر این سکه احساسِ معنوی زیبا و رضایت قلبی و تجدید عهد با خداوند در اطاعت و فرمانبرداری و نگشتن دور گناه و کار خلاف است. شادابی و امیدی که از عزاداری به دست میآید این بشارت را در علاقمندان به امام حسین(ع) زنده میکند که او هم میتواند در مسیر حسین و یارانش گام بردارد.
25. لحظه دیدار
در احوال امام حسین(ع) و یارانش آوردند که هر اندازه کار برای امام حسین(ع) در ساعات حساس روز عاشورا، سختتر و به مبارزه و جهاد در راه خدا نزدیکتر، میشد و احساسِ رضایت و بهجت و سرورِ بیشتری در چهرهاش پیدا میشد. این نشانه روح بلند و ملکوتی آن حضرت بود. آن حضرت این مسیر را تلاش و تکاپویی در میدان مسابقه برای رسیدن به معبود و معشوق و حق میدانست. این درخشانی و سروری که در چهرهاش پیدا بود در واقع نوعی احساسِ پیروزی واقعی است. این چهره شاداب و غرورآفرین وقتی بر زبان جاری شود، همان میشود که زینب(س) بر زبان آورد و گفت" جز زیبایی چیزی ندیدم"
26. کرامت امام حسین(ع)
انسانهایِ نیازمند مثل پرندهای که فقط به آب و دانه نیاز داشته باشد نیستند؛ نیازهای معنوی هم دارند. امامان در دستگیری از فقرا و کمک به مردم به کرامت آنان توجه داشتند. روزی امام حسین(ع) از جایی عبور میکردند، دید چند نفر فقیر و بینوا پلاسی روی خاک افکنده و تکههای خشک نان در دست دارند و میخورند. آنها وقتی که حسین(ع) را دیدند، گفتند: ای پسر رسول خدا! بفرما از این غذا بخور.امام حسین(ع) کنار آنها آمد و با کمال تواضع در کنار آنها نشست و با آنها از آن نانها خورد، و بعد هم آنها را به منزل خود دعوت کرد(بحار، ج ۴۴، ص ۱۸۹) .
این گونه رفتار نشان میدهد که امام به شخصیت انسانها و پرهیز از تحقیر آنان توجه دارد و رفع فقر مادی را به همراه رفع فقر عاطفی انجام میدهد.
27. امام شناسی موثر
عزاداریها و سوگواریها، زندهنگهداشتن و یادآوری خوبیهای مورد نیاز ما در زندگی است نه درجا زدنِ بیروحی که در ذهن و ضمیر ما تحولی ایجاد نکند. قدم اول عزاداری و سوگواری است تا با کمک او و به لطف خدا در قدم دوم فهم و درک بهتری از کار امام حسین(ع) پیدا شود و این فهم در قدم سوم به باور قلبی تبدیل و در نهایت در اعمال و رفتار ما تاثیر بگذارد. آن آگاهی باید به این زیست معنوی تبدیل شود؛ زیستنی معنادار و ارزنده و همراه با جهاد معنوی اخلاقی و تا به جهاد معنوی منتهی نشود جای توقف ندارد.
28. عاشورا فراتر از بیعت یا مبارزه با ظلم
عاشور صرفا بیعت نکردن با یزید و قیام علیه ظلم نبود؛ عاشورا نجات قرآن و وحی بود از دست حیلهگریهای معاویه. امام علی(ع) به مالک فرمود: این دین در اسارت اشرار قرار دارد(نهج البلاغه، نامه 53). در تاریخ صدر اسلام نشانههای فراوانی وجود دارد که بنیامیه با دین و وحی و نفس پیامبر(ص) مشکل داشتند و در پی محو آنان بودند مانند به منجنیق بستن کعبه برای گرفتن ابنزبیر در حالی که میشد به راحتی دستگیرش کرد. امام حسین(ع) این خط ضد دینی را خوب شناخته بود و به همین دلیل است که زینب(س) می فرمود: شما با وحی طرف هستید و قسم به خدا وحی زنده است، نام ما زنده است (اللهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۱۴). امام سجاد(ع) هم در حال اسارت در پاسخ به طعنه کسی از شامیان که گفت کی پیروز شد؟ فرمود: اگر خواستی ببینی که چه کسی پیروز شد موقع نماز، اذان و اقامه بگو، ببین نام چه کسی را میبری، ما رفتیم این نام را زنده کردیم و برگشتیم(امالی شیخ طوسی ص677).
29. از ضربت علی(ع) تا ضربت حسین(ع)
کاری که امام حسین(ع) در کربلا کرد بیشباهت به کار و ضربت حضرت علی(ع) در جنگ خندق نبود حضرت علی(ع) به عنوان نماینده فضیلت و انسانیت در مقابل نماینده کفر و جهالت(عمرو بن عبدود) قرار گرفت و با یک ضربه حیدری آنها را متلاشی کرد
امام حسين(ع) هم با حرکت خود، همه قساوت و رذیلت و ظلم و حیلهگری به نام اسلام را به کربلا کشاند و بر آفتاب نهاد و نمایان کرد و با يك ضربه حیدری آنها را متلاشي کرد؛ طوری که مردم واقعیت یزید و مثل یزید را زودتر فهمیدند و طولی نکشید که آنان دست از حکومت شستند.
30. سقیفه؛ نقطه انحراف
آنچه در سقیفه رخ داد به انتخابی توسط مردم شباهت نداشت بلکه غصب ناجوانمردانه خلافت بود که بدون حضور امام بر حق، با ترساندن بر مردم تحمیل شد و سالها بعد عاشورا را به وجود آورد. جمعیت زیاد بیعتکنندگان با یزید و طرفداران او و لشکریان عمر سعد نباید ما را فریب دهد. برخی فکر میکنند یا اینجور القا میکنند که یزید محصول انتخاب آزادانه اکثر مردم آن روز بود. یزید با پیمانشکنی و زور و تهدیدِ چند ساله پدرش بر سر کار آمد و از هیچ جنایت و کشتاری فروگذار نکرد. مواظب شبهاتی که القا میکنند باشیم. در شرایط آزاد و بدون ترس، حتما مردم امامانی که چهره رحمانی در میان مردم داشتند را بهتر میپذیرفتند.
31. آموزگاران انسانیت
امام حسین(ع) در کربلا فرمود: اگر دین ندارید لااقل آزادمرد باشید. امام با این سخن خود تلنگری به جامعه خفته آن روز زد که شان انسانیت مهم است. اگر دین برای شما اهمیتی ندارد و بر اساس آن عمل نمیکنید انسانیت که باید برایتان اهمیت داشتهباشد. سایر انسانها جزو اعضای جامعه انسانی هستند و باید مورد احترام قرار گیرند، آنان که با شما سر جنگ ندارند. این سخنان درسی برای ما دارد که از تحقیر همدیگر، نیش زدن به هم، بیاحترامی به جان و آبروی یکدیگر و...بپرهیزیم. همه عزاداریها و سوگواریها و محبت اهلبیت(ع) باید به اینجا ختم شود؛ درس انسانیت.
32. مروت علی(ع) و قساوت دشمنان حسین(ع)
در جنگ با معاویه وقتی یاران حضرت علی(ع) بر آب مسلط شدند خواستند مقابله به مثل کرده و از سر انتقام آب فرات را بر روی لشگریان معاویه ببندند اما علی(ع) که بزرگترین مدافع زندگی همه است مانع میشود و میفرماید: اختیار حق حیات آنان به دست ما نیست. این حق از خدا به وجود آمده و سقوط آن، بستگی به مشیت الهی دارد. بگذارید آب بخورند(وقعة صفّين، ص 160). اما در کربلا آب را بر حسین و یارانش بستند. این دوگانگی انسانیت و توحش آیا برای بیداری عقل و وجدان کافی نیست؟!
33. معلم اخلاقِ زندگی
در سخنان و سیره امام حسین(ع) زندگی مهمتر از مرگ است. گرچه نوع مردن امام و برجستگی شهادت در مکتب اسلام و نحوه شهادت آن حضرت چگونه مردنش را برجسته نشان میدهد اما امام در واقع آموزگار زندگی شرافتمندانه است؛ زندگیای که در آن نه ظلمی به کسی روا دارد و نه ظلمی بپذیرد. امام سرشار از آداب و آیین زندگی است اما اگر شرایط روزگار و ظلم و جور ستمکار و حاکمیت بدکاری در پیش روی بود طبیعی است که باید مثل امام حسین(ع) هم مرگ شرافتمندانه و با عزت را انتخاب کرد. مرگ شکوهمند تداوم زندگی شکوهمند است که شرافت و عزت در آن اصلِ مهم است.
34. عبرت و اشک
در زندگی این جهانی، ایستایی و سکون و بیتحرکی معنا ندارد. زنده نگهداشتن نام و یاد و آرمان امام حسین(ع) هم برای به حرکت درآوردن ماست. حرکت برای بهتر شدن معنوی، کم شدن نادانیها و گناهان. قرآن از این سیر، به حرکت از ظلم به نور تعبیر میکند و عبرت گرفتن چشمهای بیدار را از ما خواسته است. گاهی همین یادآوریِ محرمها و ماه رمضانها برای مدتی ما را بیمه میکند و باعث پویایی معنوی ما میشود. اما اگر مانند برکه آبی راکد در زندگی باشیم اهل عبرت نیستیم.
35. مغز نیایش
خدایا قطرهای کوچک از شیرینی مناجات حسین(ع) در دعای عرفه را به ما بچشان. همه متکلمان و فیلسوفان موحد برای یافتن خدا دل در گرو آثار و صفات و نشانههای او دارند اما امام حسین(ع) همه این نشانه ها را دورکننده از دریافت خدا و دیدنش میبیند و میفرماید تو اصلا مخفی نیستی تا چیزها و کسان دیگر بخواهند مرا به تو برسانند و چشمی که تو را نمیبیند کور است. خدا به ظاهر و صورت اگر چه محجوب است اما همیشه در ذهن و ذکر و ضمیر امام حضور دارد پس چرا باید با واسطه دیگران به خدا برسد؟ غایب نیست تا شاهد و استدلال بخواهد و هیچ جایی برای غیر معبود در دلش یافت نمیشود.