مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب امام باقر (ع) شکافنده علوم امام رضا (ع) عالم آل محمد
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن

امیر علی هستم. از تاریخ 20 مهر 1399 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 23 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
امام باقر (ع) شکافنده علوم امام رضا (ع) عالم آل محمد

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

امام باقر (ع)شکافنده علوم امام رضا (ع) عالم آل محمد

ائمه (ع) معدن علم هستند از آنرو که منشاء همه علوم ذات خداوند متعال است وخداوند  درهای از علم بی کران خود را که به روی مردم می گشاید  یکی از درهای علم الهی  ائمه هستند براساس روایات معتبر پیامبران و پیشوایان الهی  ومصداق بارز آن ائمه اطهار از جمله دروازهای علوم الهی در زمین هستند ؛ هیچ تردیدی دراین مسئله وجود ندارد در زیارت جامعه واز مفاهیم قرآن وتفاسیر آن این معنا قابل فهم است ‏که  ائمه ابواب علوم الهی هستند  ‏؛ چنانکه خداوند گاهی از علوم خود را به روی همه انسانها از راه تلاش آنها به روی آنها باز می کند ؛ اختراعاتی که بشر در پیشرفت تمدن داشته است از این سنخ هستند ؛ بسیاری از دانشمندان غرب نیز به این معنا معترفتند که بخش عمده ای از علم از طریق الهام به دست بشر و به فهم اوراه یافته و نمود پیدا کرده است در قالب اختراعات وابداعات البته تلاش نیز پیش نیاز ومقدمه ضروری  این الهامات ‏الهی است ؛ این الهام ممکن است به افراد ملهد وکسانی که شناختی از خدا هم ندارد روی دهد واین از باب رحمانیت خداوند و سعت رحمت ذات احدیت است «وسعت رحمته »لذا اولیاء الهی وانبیا استعداد دریافت تمام علوم را که مورد نیاز بشر بوده است را داشته اند ؛

براین اساس امام باقر(ع) به اذن پروردگار وبا توجه به شانی که داشت قادر بود تمام علوم را به بشر ارائه نماید ؛ اما تجلی علوم حضرت در همان اندازه بود که زمانه حضرت اقتضا می کرد ونیازهای بشری به آن روشن بود ومردم نیازهای خود را به حضرت اظهار نمودند وظرفیت زمان ونیازهای زمان اقتضا می نمود ؛ بیشترین روایات از امام محمد باقر علیه السلام وارد شده است که از این روایات می توان به گستره علوم  حضرت و مسائل علمی زمانه حضرت پی برد ؛ از علم فقه که مادر علوم است ؛ فقه علمی است پردامنه و گستره که نیازهای تمدنی واجتماعی در دامنه فقه مطرح می گردد؛ علم تجارت ، اقتصاد ، بهداشت ؛ علم قضاوت وحقوق و علم عبادات و مناسک وآداب دینی  وعلم بهداشت وبهزیستی و پیشگیری از امراض و علم ارتباط وحقوق فردی واجتماعی در دامنه فقه با شاخه ها وگاریشات متععد قرار دارد که در روایات حضرت مطرح است ؛ امروز ه هریک از شاخه ها دارای ریز شاخه ها وگرایشات تخصصی تر هستند  که در روایات نقل شده از حضرت این گرایشات دیده می شود ؛ از انسان شناسی تا علوم عقلی در حدی که مطرح بوده است و فهم انسانها به آن قادر بوده از حضرت نقل شده است ؛ با تامل دراین روایات به خوبی روشن است تا زمان حضرت در علوم وتمدنهای دیگر بسیاری از این مباحث مطرح نبوده است که امام مطرح وآن را برای شاگردان خود تبیین فرموده است ؛ از جمله علوم مادر که امام مطرح فرمود علوم قرآن با گرایشات وشاخه های پر شمار است از تفسیر تا علوم دیگر که از قرآن استنباط می شود امام باقر علیه السلام ‏مطرح فرموده است ؛ علوم قرآنی به وضوح از روایات امام (ع) قابل استخراج است.

چنانکه مشهور است یکی از القاب شکافنده علوم  است (باقرالعلوم )چون علوم را ابداع کرد و ظاهر نمود ؛ شيخ صدوق در علل الشرايع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از جابر جعفى پرسيدم چرا به امام پنجم، باقر مى‏گفتند؟ گفت: «چون علم را مى‏شكافت و اسرار آن را آشكار مى‏كرد». در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته‏اند براى هيچ يك از فرزندان حسن و حسين (ع) اين اندازه از علوم‏، از قبيل تفسير و كلام و فتوا و احكام و حلال و حرام فراهم نشد كه براى امام‏ باقر (ع)فراهم شد . محمد بن مسلم نقل كرده است كه از آن حضرت سى هزار حديث پرسش كردم. بنابراین می توان گفت آنچه در تمدن اسلامی ‏به آن نیاز بود امام مطرح فرمود ؛ تمدن اسلامی به تمام معنا از علوم امام باقر جوانه های اولیه را گرفت وعلوم مختلف تاسیس شدند ومکتب اهل بیت (ع) نمایان تر و برجسته تر مطرح شد.

نهضت علمی امام  باقر در طول تاریخ تشیع چه برکاتی داشته و این مکتب را از چه خطراتی مصون داشته است؟

دوران حیات امام را می توان به ادواری تقسیم کرد :

‏1‏‎ ‎دوره قبل از امامت (شامل رهبری فکری و سیاسی با هم) مقابله و مجادله با افکار انحرافی و پاسخگویی به شبهات و هدایت  ‏شیعیان و حفظ اسلام در مقابل انحرافات و ارتباط نزدیک با نخبگان و دانشمندان زمان و شناخت متقابل و نزدیک و تاثیر ‏گذاری برآنان‎.‎

‏۲‏‎. ‎مرحله بعد از شهادت امام زین العابدین سنه ۹۵ هـ در این دوره ضمن هدایت فکری ورهبری و بیان احکام و اداره امور ‏شیعیان به  مبارز مخفی با دستگاه خلافت عباسی‎.‎

‏۳‏‎. ‎ تدابیر مهم امام در اصلاح جامعه وبنیان گذاری علوم اسلامی ومقابله با انحرافات  امویان ؛ ارتباط با عموم مردم و ارتباط با دانشمندان و نخبگان و تشکیل کرسی های آزاد ‏نظریه پردازی با نخبگان و تاثیر گزاری در آنان‎.‎ تدابیر جامعی بود که امام اصل دین را از سقوط نجات داد و علم را مفهوم داد ؛

دوران امامت امام باقر عليه السّلام مصادف با ادامه فشارهاى خلفاى بنى اميه و حكام آنها با شيعيان در عراق بود. عراق مركز اصلى شيعه بود و از اين رو در مورد امام باقر عليه السّلام گفته مى‏شد:

«المفتون به اهل العراق»  «امام اهل العراق»  و يا «الذي قد تداكّ عليه الناس يسألونه».

شيعيان همه‏ساله در موسم حج با امام تماس داشتند. اين تماسها معمولا يا در مكه و يا در بازگشت زايرين بيت الله الحرام و عبور آنها از مدينه صورت مى‏گرفت.

در اين باره امام رضا عليه السّلام مى‏فرمايد:

مع ما فيه (الحج) من التفقّه و نقل أخبار الائمّة عليهم السّلام. در حج منافعى چون تفقه در دين و نقل اخبار امامان وجود دارد. البته از برخى اخبار به دست مى‏آيد كه مردم عراق از رفتن نزد امام باقر عليه السّلام در مدينه نهى شده بودند.

مبارزه با غلات وبیان اوصاف اصلی شیعه :

مسأله‏اى كه در اين دوران براى امام و شيعيان وى پيدا شده بود، مشكل غلات بود كه شمار آنها در آن روزگار رو به فزونى گذاشته بود. آنها با سوء استفاده از روايات امام و نسبت دادن احاديث جعلى به آن حضرت مى‏كوشيدند از حيثيت امامان و شيعيان برخوردار شده و با كشاندن شيعه ساده‏لوح به دنبال خود، به اهداف خود برسند. زمانى كه امام در مدينه بود، اين فرصت طلبى‏ها هر چه بيشتر شدت گرفت. وقتى كه امام آنها را از خود طرد كردند، اصحاب آن حضرت نيز، غلات را از جمع خود بيرون راندند. مغيرة بن سعيد و بيان بن سمعان كه هر دو از معروفترين‏ آنها بودند که طرد شدند .

بو هريره عجلى در شعرى که ترجمه آن اینگونه است در اين باره مى‏گويد:

اى ابو جعفر! تو امامى هستى كه ما دوستش داريم و هر آنچه تو راضى هستى ما بدان راضى بوده و از آن پيروى مى‏كنيم. كسانى پيش ما آمده و احاديثى را به شما نسبت مى‏دهند كه ما از شنيدن آن دلگير مى‏شويم، احاديثى كه مغيره آنها را از شما روايت مى‏كند و بدترين چيزها، بدعتهاست.

اين اشعار نشانگر تلاشهاى غلات و اشاعه احاديث دروغ از طريق ائمه براى جذب شيعيان عراق بود. آنها با توسل به اطاعت امام، خود را از عمل به وظايف اسلامى معاف دانسته و شناخت و معرفت امام را براى فلاح و رسيدن به اهداف عاليه اسلامى كافى مى‏شمردند.

در برابر، امام باقر عليه السّلام مكرر به لزوم تكيه بر عمل صالح تأكيد مى‏فرمود.

سخنانى نظير احاديث زير از آن حضرت اقدامى بر نفى موضع غلات و انديشه‏هاى فاسد آنان بود و انگيزه صدور احاديثى از اين قبيل حد اقل از يك زاويه براى خنثى كردن آثار انديشه‏هاى غلات در ميان شيعه بوده است.

در يك مورد حضرت فرمودند: إنّ شيعتنا من أطاع اللّه. شيعيان ما اطاعت كنندگان خدا هستند. و در جاى ديگر فرمودند:  

شيعيان ما در بالاترين مراحل تقوا در زمره كوشندگان و وفاكنندگان به عهد و امانت بوده و اهل زهد و عبادت هستند، از افرادى هستند كه در هر شبانه روز پنجاه و يك ركعت نماز به جاى مى‏آورند. آنان شبها در حال عبادت و روزها در حال روزه هستند. زكات اموال خود را پرداخته به زيارت خانه خدا مى‏روند و از تمام محرمات الهى اجتناب مى‏كنند.

و باز فرمودند: كسى كه در يك قريه دهها هزار نفرى باورع‏ترين مردم نباشد، از دوستان ما نيست.

و فرمودند: انّ شيعتنا من شيّعنا و اتّبع آثارنا و اقتدى بأعمالنا. شيعيان ما كسانى‏اند كه از ما و آثار و اعمال ما پيروى كنند. از عبد الله بن يحيى بزار نقل شده كه امام باقر عليه السّلام هر روز پنجاه ركعت نماز مى‏خواند.

تأكيد امام باقر عليه السّلام بر عمل‏گرايى شيعيان وبیان اوصاف شیعیان ، به طور غير مستقيم، در برابر تمامى فرقه‏هايى بود كه به عمل صالح اعتنايى نداشتند. در واقع فرقه های دیگررا طرد می نمود وشیعیان واقعی را مشخص می نمود.

فشارى كه از ناحيه امويها بر شيعه اعمال مى‏شد جز در دو سال حكومت عمر بن عبد العزيز- از 99 تا 101- در تمام دوران حكومت آنان به شدّت ادامه داشت. كلماتى از قبيل من بلى من شيعتنا ببلاء فصبر كتب الله له أجر ألف شهيد؛ «هر كس از شيعيان ما به بلائى گرفتار آيد و صبر و شكيبايى از خود نشان دهد، خدا او را ثواب هزار شهيد عطا فرمايد» حاكى از فشارهايى است كه بر شيعيان وارد مى‏شد و امام مى‏كوشيد بدين وسيله آنان را به مقاومت و خويشتن‏دارى هر چه بيشتر فرا خواند.

امام به شاعران شيعى نيز احترام فراوان مى‏گذاشتند. در خبرى آمده است كه مردم ديدند كه كثيّر عزه سواره و امام باقر عليه السّلام پياده مى‏رفتند. به كثيّر اعتراض شد. او گفت: امام به من چنين دستور داده. من سواره باشم و مطيع او بهتر است كه عاصى بر او باشم و پياده. بسيارى از شيعيان به مراتب عالى تشيع نرسيده بودند و گروهى از آنان در كنار استفاده از احاديث اهل سنت علاقه‏مند به بهره‏گيرى از علوم اهل بيت نيز بودند. از اين رو در كتب رجال در شمار اصحاب امام شمرده شده‏اند. نام 467 نفر از اصحاب امام باقر عليه السّلام كه در رجال طوسى ياد شده است. رابطه اينان با امام، نسبت به ديگران قوى‏تر بوده در حالى كه در كتب اهل سنت فراوانند كسانى كه از امام باقر عليه السّلام حديث نقل‏ كرده‏اند.

از ميان اصحاب امام، چند نفر بيش از ديگران شهرت داشتند و بيش از نيمى از احاديث امام باقر عليه السّلام در جوامع حديث شيعه از طريق آنها نقل شده است.

زرارة بن اعين، معروف بن خربوز، بريد بن معاوية عجلى، ابو بصير اسدى، فضيل بن يسار و محمد بن مسلم از كسانى بودند كه مصاحبت امام باقر و امام صادق عليهما السّلام را درك كرده و مورد تأييد و توثيق كامل علماى شيعه بوده‏اند.

امام صادق عليه السّلام درباره زاره فرمود: رحم الله زرارة بن اعين، لو لا زرارة لاندرست آثار النبوة و أحاديث أبى. خدا زراره را بيامرزد، اگر او نبود آثار نبوّت و احاديث پدرم از بين مى‏رفت.

افرادى نظير محمد بن مسلم، معرفت عميقى به امام پيدا كرده و علم خود را تنها از طريق امام باقر و پس از وى از طريق امام صادق عليه السّلام برگرفتند، او خود در اين باره مى‏گفت: ما شجرنى فى قلبى شى‏ء قط الّا سألت عن أبى جعفر عليه السّلام حتى سألته عن ثلاثين ألف حديث و سألت ابا عبد الله ستة عشر ألف حديث. درباره هر چيزى كه دچار ترديد شدم آن را از ابو جعفر عليه السّلام پرسيدم. از آن حضرت سى هزار حديث و از ابو عبد الله عليه السّلام شانزده هزار حديث پرسيدم. برخى از شيعيان، محمد بن مسلم را فقيه‏ترين فرد شيعى دانسته‏اند. جابر بن يزيد جعفى يكى ديگر از شيعيان معروف بود كه وقتى از امام باقر عليه السّلام حديث نقل مى‏كرد مى‏گفت: حدّثنى وصىّ الاوصياء و وارث علم الانبياء محمد بن على بن الحسين. وصى اوصيا و وارث علم پيامبران محمد بن على بن‏ حسين عليه السّلام براى من چنين حديث فرمود.

اين همان سخنى است كه مالك اشتر نخعى، آنگاه كه به امير مؤمنان عليه السّلام اشاره مى‏كرد، مردم را مورد خطاب قرار داده و گفت: ايّها الناس هذا وصىّ الأوصياء و وارث علم الأنبياء. ابو حنيفه جابر را فردى بى‏نظير دانسته، گفت: ليس عندي فى الكوفة فى بابه أكبر منه؛  از نظر من در كوفه، در نوع خودش، بزرگتر از او شخصيتى وجود نداشت.

حمران بن اعين و عبد الله بن شريك نيز از شخصيت‏هاى كم مانند در ميان ياران امام بودند.

امام صادق عليه السّلام در مورد ياران پدر بزرگوارش كه حاملان احاديث او هستند، مى‏فرمود: احاديث پدرم را كسى جز زراره و ابو بصير مرادى و محمد بن مسلم و بريد بن معاويه از خطر محو و اندراس حفظ نكرد، اگر اينها نبودند كسى هدايت نمى‏يافت.

اينها حافظان دين و مورد اعتماد پدرم بر حلال و حرام الهى هستند. اينها در دنيا و آخرت به سوى ما سبقت گرفته‏اند.

اینهارا امام تربیت کرد وشیعه را انسجام وهویت کامل و تعریف شده داد وزمینه را برای تاسیس دانشگاه بزرگ امام صادق (ع) ومرحله مهم دیگر از تاریخ امامت و تجلی تمدن اسلامی بر محور مکتب اهل بیت فراهم نمود. وخطر آمیختگی عقاید غلاط عه با عقاید شیکه برای شیعه خطر بزرگ وجدی بود با روش علمی امام دفع ورفع شد.

‎ امام باقر علیه السلام در مقابله با انحرافات علمی چه سیره ای داشتند؟

سالهاى (114- 94) زمان پيدايش مشربهاى فقهى و اوج‏گيرى نقل حديث درباره تفسير مى‏باشد. از علماى اهل سنت كسانى مانند ابن شهاب زهرى، مكحول، قتاده، هشام بن عروه وابو حنیفه و.. در زمينه نقل حديث و ارائه فتوا فعاليت مى‏كردند. وابستگى عالمانى مانند زهرى، ابراهيم نخعى، ابو الزناد، رجاء بن حياة كه همگى كم و بيش به دستگاه حاكميت اموى وابستگى داشتند، ضرورت احياى سنت واقعى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به دور از شائبه‏هاى تحريف عمدى خلفا و علماى وابسته به آنان مطرح مى‏كرد. امام باقر عليه السّلام ضمن نامه‏اى به سعد الخير از علماى سوء شكايت فراوان كرده و مى‏فرمايد:

نظاير احبار و رهبان را ببين، احبارى كه كتاب خدا را از مردم كتمان و تحريف كرده و با تمام اين احوال، سودى از كارشان نكرده و راه به جايى نبردند. اكنون مانند آنها در اين امت‏اند، كسانى كه الفاظ قرآن را حفظ كرده و حدود آن را تحريف مى‏كنند.

آنها با اشراف و بزرگان هستند. زمانى كه رهبران هواپرست متفرق شوند، آنها با كسانى هستند كه دنياى بيشترى دارند. فهم آنها در همين حد است.

با نگاهى به فراوانى روايات نقل شده در اين دوران و شهرت علم فقه در ميان محدثان اين زمان، مى‏توان گفت كه علم فقه نزد اهل سنت از اين دوره به بعد وارد مرحله تدوين خود شده است. فروكش كردن تنشهاى سياسى پس از حادثه كربلا و شكست خوردن و از ميان رفتن ابن زبير و يكپارچه شدن حاكميّت مروانيان، به ناچار بسيارى از علما را از صحنه سياست دور كرد و به حوزه درس و حديث سوق داد و آنها را واداشت تا به شكلى، اختلاف روايات را حل كنند و فتواى فقهى براى مردم ارائه دهند. اولين بار در سال 100 هجرى عمر بن عبد العزيز فرمان تدوين احاديث را خطاب به ابو بكر بن حزم صادر كرد. «2» اين خود بهترين شاهد است بر شروع تكاپوى فرهنگى اهل سنت در آغاز قرن دوم، مقارن با دوران امامت امام باقر عليه السّلام. از اين رو امام احساس كرد كه مى‏بايست با ابراز و اشاعه نظرات فقهى اهل بيت در برابر انحرافاتى كه به دلايل مختلفى در احاديث اهل سنت رسوخ كرده بود، موضعگيرى نمايد. نقطه نظرات فقه شيعه گرچه تا آن زمان به طور محدود و در حد اذان، تقيه، نماز ميت و ... روشن شده بود، اما با ظهور امام باقر عليه السّلام قدم مهمى در اين راستا برداشته شد و يك جنبش فرهنگى تحسين برانگيزى در ميان شيعه به وجود آمد. در اين عصر بود كه شيعه تدوين فرهنگ خود- شامل فقه و تفسير و اخلاق- را آغاز كرد.ودر واقع تمدن اسلامی نزج گرفت.

پيش از آن در جامعه اسلامى، فقه و احاديث فقهى در حد گسترده و به طور كامل مورد بى‏اعتنايى قرار گرفته بود. درگيريهاى سياسى و انديشه‏هاى ماديگرانه شديدى كه دامنگير دستگاه حكومت شده بود، باعث غفلت از اصل دين و به خصوص فقه در ميان مردم گشته بود. جلوگيرى از تدوين حديث كه به دستور خليفه اوّل و دوم انجام گرفت، از عوامل عمده انزواى فقه بود، فقهى كه حد اقل 80 درصد آن متكى به احاديث روايت شده از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود. ذهبى از ابو بكر نقل مى‏كند كه گفت:

از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چيزى نقل نكنيد و در جواب كسانى كه از شما درباره حكم مسأله‏اى پرس‏وجو مى‏كنند بگوييد: كتاب خدا (قرآن) ميان ما و شما است، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشماريد.

در اين زمينه از عمر نيز چنين نقل شده: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كمتر حديث نقل كنيد كه در اين كار من هم شما را همراهى مى‏كنم.

و از معاويه نقل مى‏كنند كه گفت: به رواياتى كه در عهد عمر از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت شده است اكتفا كنيد؛ زيرا عمر مردم را در مورد نقل حديث از پيامبر بر حذر مى‏داشت.

بى‏خبرى مردم زمانى به اوج خود رسيد كه فتوحات اسلام آغاز گرديد. زمامداران و مردم به طورى مشغول كشورگشايى و امور نظامى و مسائل مالى و ... شدند كه فعاليت علمى و تربيت دينى به هيچ‏وجه جلب توجه نمى‏كرد. وقتى ابن عباس در آخر ماه رمضان در بصره كه يكى از مراكز اصلى فتوحات بود بر بالاى منبر گفت: أخرجوا صدقة صومكم، مردم معناى حرف او را نمى‏فهميدند، لذا ابن عباس گفت: كسانى كه از مردم مدينه در آنجا حاضرند برخيزند و براى آنها مفهوم‏ صدقه صوم را توضيح دهند؛ (آنان درباره زكات فطره واجب چيزى نمى‏دانند). پس از آن، در دوران بنى اميه اين ناآگاهى دينى بر شدت خود افزود، چنانكه دكتر على حسن مى‏نويسد: در دوران بنى اميه كه به امور دينى توجه چندانى نمى‏شد، مردم نسبت به فقه و مسائل دينى آگاهى نداشتند و چيزى از آن نمى‏فهميدند و تنها اهل مدينه بودند كه از اينگونه مسائل آگاهى داشتند.

در منابع ديگر نيز آمده كه در طول نيمه دوم قرن اول هجرى، مردم حتى كيفيت اقامه نماز و گزاردن حج را نيز نمى‏دانستند. انس بن مالك با نگاهى به روزگار خويش مى‏گفت: ما أعرف شيئا ممّا كان على عهد رسول الله. قيل: الصلاة! قال: أ ليس صنعتم ما صنعتم فيها. از آنچه كه در زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله معمول بود، چيزى نمى‏بينم.! گفتند: نماز! گفت: چه تحريفهايى كه در اين نماز انجام نداديد!

همه اينها دليل است بر فراموش شدن فقه در ميان عامه كه به درستى يكى از مهمترين دلائل پرداختن امام باقر و امام صادق عليهما السّلام به فقه، احياى آن در ميان مردم و جلوگيرى از تحريفى است كه به يقين در تدوين و بازنويسى فقه روى مى‏داد. امام باقر عليه السّلام نماينده مكتب اهل بيت و از اولين بانيان فقه و تفسير از ديدگاه مكتب شيعه. از نظر اين مكتب دسترسى به علوم اصيل اسلامى تنها از طريق اهل بيت، كه باب علم رسول خدا هستند، ممكن است و به همين جهت در كلمات امام‏

باقر عليه السّلام نمونه ‏هاى فراوانى وجود دارد كه مردم را دعوت به بهره‏گيرى علمى از اهل بيت كرده و حديث درست را تنها نزد آنان مى‏داند. در روايتى آمده است كه امام به سلمة بن كهيل و حكم بن عيينه مى‏فرمود:

شرّقا أو غرّبا فلا تجدان علما صحيحا إلّا شيئا خرج من عندنا؛به شرق و غرب عالم برويد جز علم ما علم صحيحى نمى‏يابيد.

همچنين در كلام ديگرى با اشاره به حسن بصرى كه از علماى معروف اين زمان بود، فرمودند: فليذهب الحسن- يعنى البصرى- يمينا و شمالا فو اللّه ما يوجد العلم إلّا هاهنا؛ «2» حسن بصرى هركجا مى‏خواهد برود، به خدا قسم جز در نزد ما علمى پيدا نمى‏شود.

و در روايتى ديگر آمده: فليذهب الناس حيث شاءوا، فو اللّه ليس الأمر إلّا من هاهنا- و أشار إلى بيته-  مردم هركجا كه مى‏خواهند بروند، به خدا قسم اين امر جز در اينجا يافت نمى‏شود- و اشاره به خانه خود كرد.

اين سخنان به صراحت مردم را دعوت مى‏كند تا براى دريافت معارف دينى اصيل، عترت را معيار قرار دهند. پذيرش چنين دعوتى به معناى پذيرفتن تشيع بود.

در گفتارى ديگر از امام باقر عليه السّلام آمده است: آل محمّد أبواب الله و الدعاة إلى الجنّة و القادة إليها، «4» فرزندان رسول خدا درهاى علوم الهى و راه رسيدن به رضاى او و دعوت كنندگان به بهشت و سوق‏دهندگان مردم به آنجا هستند.

اصرار ما بر نقل اين جملات با اين تفصيل، روشن كردن اين نكته است كه اين گفتارها از نظر تاريخى تأثير خاص خويش را در شكل دادن تشيع ايفا كرده است.

چنانكه در نقل ديگرى از امام باقر عليه السّلام آمده: أيها الناس! أين تذهبون و أين يراد بكم؟ بنا هدى الله أوّلكم و بنا ختم أخركم، مردم كجا مى‏رويد، به كجا برده مى‏شويد؟

شما در آغاز به وسيله ما اهل بيت هدايت شديد و سر انجام كار شما نيز با ما پايان مى‏پذيرد.

زمانى كه هشام به مدينه آمد، امام در ضمن سخنانى فرمود: الحمد للّه الذي بعث محمد بالحقّ نبيا و أكرمنا به، فنحن صفوة الله على خلقه و خيرته على عباده و خلفاءه، فالسعيد من اتّبعنا و الشّقى من عادانا و خالفنا، سپاس خدايى را كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله را به پيامبرى برگزيد و ما را بوسيله او مورد احترام و تكريم قرار داد. پس ما برگزيدگان خدا از ميان مخلوقات او و خلفاى منصوب از جانب او هستيم، خوشبخت كسى است كه از ما پيروى كند و بدبخت كسى است كه ما را دشمن داشته و با ما مخالفت كند.

امام به عنوان نماينده اين مكتب در مناظرات خود با ديگران مى‏كوشيدند تا نظرهاى فقهى اهل بيت را اشاعه داده و در عين حال موارد انحراف اهل سنت را مشخص كرده و به مردم بنمايانند. امام حتى از نظر بزرگترين علماى عصر خويش به عنوان ميزان تشخيص صحيح از سقيم شناخته شده بود و فراوان پيش مى‏آمد كه آنان عقايد خود را پيش آن حضرت عرضه مى‏كردند تا به صحّت و سقم آن واقف شوند.

ابو زهره پس از نقل يكى از جلسات مناظره ابو حنيفه با امام، چنين مى‏نويسد:

از اين خبر، امامت باقر عليه السّلام براى علما روشن مى‏شود. آنها پيش آن حضرت حاضر مى‏شدند، حضرت عقايد و نظرات ايشان را نقد مى‏كرد. گويا آن حضرت رئيسى بود كه به زير دستانش حاكم بود، تا آنان را به شاهراه هدايت رهنمود شود و علماى آن عصر به رياست او گردن نهاده و از او اطاعت مى‏كردند.

يك بار عبد الله بن معمر (عمير) ليثى نزد امام باقر عليه السّلام آمد و پرسيد: آيا اين كه‏

شايع شده شما فتوا به حليت متعه داده‏ايد درست است؟ امام فرمود: أحلّها اللّه فى كتابه و سنّها رسول الله و عمل بها أصحابه. خدا آن را در كتابش حلال فرموده و سنت پيامبر بر آن قرار گرفته و ياران آن حضرت بدان عمل كرده‏اند.

عبد الله گفت: اما عمر از آن نهى كرده است. امام پاسخ داد:  تو بر فتواى رفيقت باش و من بر حكم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله. همانگونه كه ديديم امام بر پايه كتاب و سنّت استدلال كرده و با كسانى كه به غير آنها استناد و استدلال مى‏كردند به مقابله برمى‏خاست. روايت زير، همين مشى امام را نشان مى‏دهد:

مكحول بن ابراهيم از قيس بن ربيع روايت مى‏كند: از ابو اسحاق درباره مسح بر خفين (چكمه) پرسيدم. در جواب گفت: مردم را مى‏ديدم كه مسح بر خفين مى‏كردند تا شخصى از بنى هاشم را كه محمد بن على بن الحسين بود ديده و درباره مسح بر خفين از او سؤال كردم، فرمود: لم يكن امير المؤمنين عليه السّلام يمسح عليها (و كان يقول): سبق الكتاب المسح على الخفين.

امير مؤمنان على عليه السّلام بر خفين مسح نمى‏كرد و (و آن حضرت مى‏فرمود:) كتاب خدا نيز آن را تجويز نكرده است. سپس ابو اسحاق سخن خود را چنين ادامه مى‏دهد:

از وقتى كه امام مرا نهى كرد من ديگر مسح بر خفين نكردم. قيس بن ربيع مى‏گويد: من نيز از وقتى كه اين مسأله را از ابو اسحاق شنيدم، ديگر مسح بر خفين ننمودم.

متانت استدلال امام بر اساس كتاب و سنت، نه تنها ابو اسحاق بلكه قيس بن ربيع را نيز واداشت تا به قول او گردن نهد.

در مورد ديگر، وقتى نافع مولى عمر به منظور استدلال بر حكمى، حديثى را نقل كرد و آن را به شكل نادرستى روايت كرد، امام اين تحريف را آشكار و حديث را به شكل صحيح آن روايت فرمود. امام وى را كه در جمعى نشسته و فتوا مى‏داد مورد انكار قرار داد.

اصحاب امام باقر عليه السّلام نيز در برابر استدلالهاى سست ابو حنيفه، در موضوعات فقهى ايستادگى كرده و او را از نظر فقهى محكوم مى‏كردند.

مقابله با اهل قیاس:

امام باقر عليه السّلام استدلالهاى اصحاب قياس را به تندى رد كرد  و پس از آن حضرت، فرزندش امام صادق عليه السّلام هم با آنان مخالفت نمود. امام باقر عليه السّلام در برابر ساير فرق اسلامى منحرف نيز موضع تندى اتخاذ كرده و با اين برخورد كوشيدند محدوده اعتقادى صحيح اهل بيت را در زمينه‏هاى مختلف از ساير فرق، مشخص و جدا كنند.

موضعگيرى امام در مقابل مرجئه بسيار قاطعانه و حساس بود. برخى از مرجئه صرفنظر از اين سخن درست كه ايمان لفظى يك فرد را از جميع حقوق يك مسلمان در جامعه اسلامى برخوردار مى‏كند، ايمان حقيقى را نيز تنها يك اعتقاد درونى دانستند و نقشى براى عمل صالح در آن قائل نبودند. افزون بر آن مرجئه با عقايد شيعه درباره دشمنان امير مؤمنان عليه السّلام مخالف بودند. در موردى امام با اشاره به اين فرقه چنين فرمود: خداوندا مرجئه را از رحمت خود دور كن كه آنها دشمنان ما در دنيا و آخرت مى‏باشند.

مبارزه با انحراف خوارج

امام در مقابل خوارج نيز كه در آن زمان كرّ و فرى داشتند موضع‏گيرى مى‏كرد.

از نظر آن حضرت، آنان متنسّكين جاهل و گروهى خشكه مقدس قشرى هستند كه در عقايد خود متعصّب و تنگ‏نظر بودند و درباره آنان فرمود:

خوارج از روى جهالت عرصه را بر خود تنگ گرفته‏اند، دين ملايمتر و قابل انعطافتر از آن است كه آنان مى‏شناسند.

مبارزه با يهود و اسرائيليات‏

از جمله گروه هاى خطرناكى كه آن روزها در جامعه اسلامى حضور داشتند و تأثير عميقى در فرهنگ آن روزگار بر جا گذاشتند، يهوديان بودند. شمارى از احبار يهود كه به ظاهر مسلمان شده و گروهى ديگر كه هنوز به دين خود باقى مانده بودند در جامعه اسلامى پراكنده شده و مرجعيّت علمى قشرى از ساده‏لوحان را به عهده داشتند.

تأثيرى كه آنان بر فرهنگ اسلام از خود بر جا نهادند، به صورت احاديث جعلى به نام اسرائيليات پديدار گشت كه بيشترين قسمت اين احاديث درباره تفسير و مراتب و شئون زندگى پيامبران سلف، جعل شده بود. از جمله علماى اسلامى كه اين احاديث را در تأليفات خود وارد كرده، طبرى مفسر معروف است كه بيشترين روايات را باره تفسير قرآن از منابع يهودى- با واسطه يا بى‏واسطه- به دست آورده است.

تلاش علمى يهود- در داخل جامعه اسلامى به ويژه در محافل علمى آن- در مسائل فقهى و كلامى نيز تأثيرى نگران‏كننده نهاد و اين موضوع در تاريخ چنان روشن است كه جاى كوچكترين ترديد و شبه ه‏اى در آن وجود ندارد.

مبارزه با يهود و القائات سوء آنها در فرهنگ اسلام، بخش مهمى از برنامه كار ائمه طاهرين عليهم السّلام را به خود اختصاص داده بود. تكذيب احاديث دروغين و ساخته و پرداخته يهوديان در مورد انبياى الهى و مطالبى كه باعث خدشه‏دار شدن چهره ملكوتى پيامبران خدا شده است، در برخوردهاى ائمه اطهار عليهم السّلام به خوبى ديده مى‏شود. در اينجا به نمونه هایی اشاره مى‏شود:

الف: دو نفر پيش حضرت داود دعوايى مطرح كرده و او را براى رسيدگى در اين موضوع فرا خواندند كه آيات 23 و 24 سوره «ص» ناظر بر اين جريان است.

دعواى طرح شده از اين قرار است كه يكى از اين دو نفر، 99 گوسفند داشت و آن ديگرى يك رأس. آن كه يك گوسفند داشت از دست ديگرى شكايت كرد كه برادرش با داشتن 99 گوسفند در نظر دارد يك رأس گوسفند او را نيز تصاحب نمايد. داود عليه السّلام بدون استماع اظهارات نفر دوم چنين قضاوت مى‏كند: قال لقد ظلمك بسؤال نعجتك الى‏ نعاجه .. با خواستن گوسفند تو و افزودن آن بر گوسفندان خود بر تو ستم روا داشته است ...

درباره اين حديث يهوديان احاديثى جعل كرده و ميان مسلمانان رواج دادند مبنى بر اين كه اين داستان كنايه از ازدواج داود با همسر «اوريا» است. طبق اين احاديث جعلى، داود پيامبر به دنبال كبوترى بر پشت بام مى‏رود و در آنجا كه مشرف بر منزل «اوريا» بود، همسر او را مى‏بيند و دل به او مى‏بندد و به منظور رسيدن به هدف خود، «اوريا» را در صف مقدم جنگ قرار مى‏دهد و او كشته مى‏شود و داود با همسر او ازدواج مى‏كند و خداوند در اين آيات به طور سمبليك به اين مطلب اشاره مى‏كند.

روشن است كه اين روايات دروغين تا چه حد و از چه جهاتى مى‏تواند شخصيت داود را به عنوان پيامبرى از فرستادگان خدا خدشه‏دار سازد. اين احاديث كه در عصر اول اسلام توسط افرادى همچون «كعب الاحبار» و «عبد الله بن سلام» رواج يافته بود، مورد حمله امام على بن ابى طالب عليه السّلام نيز قرار گرفت. حضرت در اين باره فرمود: اگر كسى را كه معتقد است داود عليه السّلام با همسر اوريا ازدواج كرده، پيش من بياورند، بر او دو حدّ جارى مى‏كنم، حدّى به خاطر هتك نبوّت و حدّى ديگر براى اسلام.

يهوديانى كه در جامعه اسلامى زندگى مى‏كردند- اعمّ از آن عدّه كه به ظاهر اسلام آورده بودند و يا آنان كه هنوز بر دين يهود باقى بودند- مى‏كوشيدند برترى بيت المقدس- كه قبله يهوديان بود- بر كعبه را به مسلمانان بقبولانند؛ از اين رو در اين زمينه دست به جعل احاديثى زدند و آنها را به طور گسترده در ميان مسلمانان رواج دادند. زراره نقل مى‏كند: در خدمت امام باقر عليه السّلام نشسته بودم و امام در حالى كه در مقابل كعبه نشسته بود فرمود: نگاه كردن به خانه خدا عبادت است. در همان حال شخصى از قبيله بجيله كه او را عاصم بن عمر مى‏ناميدند، نزد امام آمد و گفت: كعب‏ الاحبار مى‏گويد: كعبه هر صبحگاهان برابر بيت المقدس سجده مى‏كند.

امام فرمود: نظر تو در مورد سخن كعب الاحبار چيست؟ آن مرد گفت: سخن كعب صحيح است. امام باقر عليه السّلام فرمود:. تو و كعب الاحبار هر دو دروغ مى‏گوييد. آنگاه در حالى كه به شدّت ناراحت بود فرمود: خداوند بقعه‏اى محبوب‏تر از كعبه روى زمين نيافريده است.

امامان ديگر شيعه نيز بعدها با تعابيرى نظير لا تشبّهوا باليهود  مى‏كوشيدند اين رابطه فرهنگى نامطلوب را كه ميان مسلمانان و يهود به وجود آمده بود و مى‏رفت تا فرهنگ اصيل و غنى اسلام را به انحراف بكشاند، قطع كنند و اين در حالى بود كه راويان ديگر فرق اسلامى ساده‏لوحانه از اين احاديث استقبال كرده و آنها را در ابواب مختلف كتابهايشان نقل نمودند و فرهنگ خود را با آن آلوده كردند، ولى تابعين اهل بيت با الهام گرفتن از آنان، در مقابل اين انديشه ‏هاى انحرافى و عوام‏پسند، به هوش بوده و از آسيب آن در امان ماندند. لذا آنچه امروز بعنوان شبهات به اسلام از سوی جریان های استعماری وارد می شود برگرفته از این اسرائلیاتی است که در منابع اهل سنت وجود دارد و منابع شیعه به برکت امام از این انحرافات پاک است.

نهضت علمی امام باقر علیه السلام در سیره امام رضا علیه السلام و مناظرات و کرامات عالم آل محمد ص چه استمرار و تجلی ای داشته است؟ و ...

تشابه فرهنگی و زمانی عصر امام باقر (ع) با امام رضا (ع) دربرخی از مسائل اقتضا می نماید که هردو بزرگوار مواضع علمی بسیار برجسته از خود بروز بدهند وامام با قر (ع) به باقر العلوم وامام رضا علیه السلام  به عالم آل محمد (ص) شهرت داشته باشند ؛ امام باقر علوم را تاسیس می کند تا علوم انحرافی وروشهای انحرافی از چهره دین زدوده شود دیدگاههای نادرست پاک باشد ومرکز اسلام (مدینه)که سزاوار پیشرو بودن در سیره وعلم نبوی است از علوم منحرف و افکار آشفته به دور باشد ؛ امام رضا (ع) نیز با حضور در مجالس علمی  شرق چهان اسلام همان رسالت جد خود امام باقر(ع) را در این مناطق ادامه می دهد و به نوعی با مکاتب و نحله های فکری منحرف مبارزه وبر آنان چیره گردید و مکتب اهل بیت (ع) با هویتی مشخص به همه ملل ونحل معرفی شد.

امام باقر علیه السلام  روشها وسیاستهای فرهنگی خاص در این مقطع زمانی در پیش گرفت مشابهت اوضاع فرهنگی وسیاسی زمانه امام باقر(ع) وامام رضا(ع) اقتضا داشت که مواضع مشابه درسیره آنان تجلی نماید.

‏1‏‎. ‎بیان و انتشار احادیث جعلی در عصر امام باقر ـ علیه السّلام ـ توسط دستگاه خلافت اموی با نیرنگ و فریب بعضی از ‏علمای دربار خود به نوعی جعل حدیث در این عصر، اوضاع اجتماعی امام باقر ـ علیه السّلام ـ را سخت‌تر می‌نماید‎.‎ همین سیاستها ی فرهنگی توسط عباسیان در پیش گرفته شده است؛  لذا امام رضا علیه السلام روش مشابه با امام باقر علیه السلام ‏دارد مناظرات امام باقر (ع) با ابو حنیفه ومناظرات امام رضا (ع) با برخی از معتزله یا رهبران ادیان وفرقه ها ی دیگر تشابهات زیادی دارد از جمله در استدلالهای واستنادات حضرات و دفاعیات از اصل دین وتثبیت مکتب اهل بیت(ع)

‏2‏‎. ‎انحراف اخلاقی دستگاه خلافت یزید و جانشینان وی، و رواج مفاسد به جامعه اسلامی، اوضاع اجتماعی و برخورد امام ‏باقر ـ علیه السّلام ـ و نگه داشتن طومار شیعیان از این انحرافات قابل توجه است‎.‎در زمان امام رضا علیه السلام هم این انحرافات عباسیان وجود دارد که امام در هرمورد بر خورد مقتدرانه دارد ودین را مبرا از رفتار اینان می نماید.

برکات حضور امام رضا علیه السلام در ایران به همان اندازه مغتنم بود که برکات وجودی امام باقر علیه السلام در آن مقطع تاریخی در مرکز اسلام مهم بود و مکتب اهل بیت (ع) وتمامیت دین اسلام دراین دو مقطع با تجلی علوم الهی به مرحله ی مهم دیگر ازتاریخ حیات بخشید وتمدن اسلامی در مقابل تمدنهای دیگر برجستگی وبلوغ خودرا نمایاند .


نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما