بیعتی که اختیاری نبود
بیعت نکردن امیرالمؤمنین (ع) با ابوبکر در حیات حضرت زهرا (س)
یکی از مباحثی که درباره خلافت ابوبکر مطرح است، شیوه بیعت با او و بیعت نکردن تعدادی از مسلمانان با او است. ازجمله کسانیکه با ابوبکر، در زمان بیعت کردن مردم مدینه با او بیعت نکرده است، امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. بیعت نکردن هر کدام از صحابه با ابوبکر، ضربهای به اعتبار خلافت بود، مخصوصاً فردی مانند حضرت علی (علیه السلام) که عدم بیعت او، مشروعیت خلیفه را متزلزل میکرد.
بنا بر نقل شیعه و برخی از اهل سنت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) با ابوبکر بیعت نکرده است و افرادی که بیعت حضرت با ابوبکر را معتقدند، آن را از روی اختیار نمیدانند؛ بلکه این بیعت را از روی اجبار و اکراه میدانند.
مهمترین قول از دیدگاه اهل سنت، آنگونه که در صحیح بخاری آمده است، این است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در شش ماه اول حکومت ابوبکر با او بیعت نکردند.(1) یعنی قبل از شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیعتی از جانب امیرالمؤمنین (علیه السلام) با ابوبکر صورت نگرفت.
نووی بعد از نقل حدیثی مشابه از صحیح مسلم درباره بیعت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با ابوبکر بعد از شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای توجیه تأخیر حضرت در بیعت مینویسد: «تأخیر امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بیعت با ابوبکر مشکلی ایجاد نمیکند؛ چون اتفاق علما بر این است که در صحت بیعت، بیعت کردن همه مردم یا همه اهل حل و عقد شرط نیست؛ بلکه بیعت علما و رؤساء و بزرگان مردم، از آنانی که اجماعشان میسر است، شرط در صحت بیعت است؛ اما اینکه چرا عدم بیعت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به بیعت ابوبکر ضرری نمیزند، از این جهت است که واجب نیست هر کسی نزد امام بیاید و دست در دست امام قرار دهد و با او بیعت کند، بلکه لازم است هنگامیکه اهل حل و عقد بیعت کردند، از آن تبعیت کند و اختلاف خود را ظاهر نکند که این شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مدت قبل بیعتشان بود؛ تأخیر ایشان از بیعت حضوری عذر ذکر شده در حدیث است؛ ... با اینکه مشکلی در حضور نیافتن حضرت نبود، با این حال رنجشی در نفس ایشان وجود داشت، برای رفع این رنجش، با تأخیر حضور یافت و سبب رنجیدن او این بود که با وجاهت و فضیلتش در هر چیزی و قرابتش به پیامبر (صلی الله علیه و آله) این امر بدون حضور و مشورت او محکم نمیشود. عذر ابوبکر و عمر و سایر صحابه روشن است؛ چون آنان بیعت را از بزرگترین مصلحتهای مسلمانان میدانستند و میترسیدند تأخیر در آن، باعث اختلاف در بین امت گردد که مفاسد بزرگی بر آن مترتب میگردید؛ به همین دلیل دفن پیامبر (صلی الله علیه و آله) را عقب انداختند تا بیعت صورت گیرد و در زمان دفن و کفن و غسل و نماز بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزاعی صورت نگیرد.»(2)
این در حالی است که حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «مرا از خانهام کشان کشان به مسجد بردند؛ آن گونهای که شتر را مهار میزنند و هرگونه فرار و اختیار را از او میگیرند.»(3)
ابن قتیبه مینویسد: «وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد مسجد شد، گفتند با ابوبکر بیعت کن! حضرت فرمود: اگر من بیعت نکنم، چه میشود؟ گفتند: قسم به خدایی که شریک ندارد، گردنت را میزنیم.
حضرت فرمود: در این هنگام، بنده خدا و برادر پیامبر را کشتهاید! ابوبکر ساکت شد و چیزی نگفت.»(4)
مسعودی اینگونه نقل کرده است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) را کشان کشان به سمت ابوبکر بردند و گفتند که باید بیعت کنی! دست علی (علیه السلام) مشت شده بود؛ سعی کردند تا مشت حضرت را باز کنند و در درون دست ابوبکر قرار دهند، نتوانستند.
ابوبکر جلو آمد و دست خود را بر روی دست بسته امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان بیعت کشید.(5)
پینوشت:
1. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۳۹.
2. شرح النووی على مسلم، نووی، ج12، ص78.
3. نهج البلاغه، نامه۲۸.
4. ابن قتیبة دینوری، الامامة والسیاسة، ص۳0.
5. مسعودی، اثبات الوصیة، ص۱۴۶. (این سه نقل از نهج البلاغه، الامامة والسیاسة و اثبات الوصیة، تلویحاً جریان بعد از هجوم آخر به بیت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را نقل میکند و اینگونه بیعت گرفتن را در زمان حیات حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میداند.)