مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب خاطرات شیطان در ماه رمضان : قسمت اول
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن

mohamad hosein alian هستم. از تاریخ 15 فروردین 1395 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 28 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
خاطرات شیطان در ماه رمضان : قسمت اول

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

خاطرات شیطان در ماه رمضان:

قسمت اول: خسته نباشی دلاور

خدایا این چی بود که گذاشتی؟ ماه رمضان دست بسته من چه  کار کنم با این ملت روزه دار. کسی که به خاطر خدا گرسنگی و تشنگی بکشد گناه هم به این سادگی نمیکند و صبر میکند . آخر من چه کنم؟

این دفعه تصمیم گرفتم یک کاری کنم تا روزه‌دارها روزه نگیرند. اگر روزه را بیخیال بشوند دیگر گول زدنشان برای گناهان راحت میشود. برای همین مصمم شدم تا روزه یک جوان را باطل کنم. گفتم بعد از سحر که خوابید و صبح بیدار شد از صبح وسوسه اش کنم برای روزه‌خواری، همینطور به وسوسه ادامه بدهم تا ظهر توی گرما مجبور بشود آب بخورد. آره... نقشه خیلی خوبیست. حتما جواب میدهد.

جوان که سحری را خورد خوابید. من هم میروم بخوابم؛ ولی ساعت را کوک کردم که قبل از او ساعتِ نُه صبح بیدار بشوم  تا به محض بیدار شدنش وسوسه را شروع کنم. به هر حال گفتند سحرخیز باش تا کامروا باشی.

لعنتی خواب ماندم. امسال ساعت را جدید نکردم، ساعتم ساعتِ قدیم بود، ساعت ده بیدار شدم. حیف شد لحظه بیدار شدنش باید بالای سرش میبودم. اینجوری که نمیشود. سریع بلند میشوم میدوم به سمتش. خدا را شکر هنوز خواب است. نفس راحتی میکشم و بالا سرش مینشینم تا بیدار بشود.

یک ساعت گذشته هنوز جوان بیدار نشده. ای کاش میتوانستم از فرصت استفاده کنم توی خوابش بروم تا خواب شیرینی و پیتزا ببیند.

ساعت دوازده شد باز این جوان خوابیده. باید بروم بابایش را وسوسه کنم که کولر را خواموش کند تا گرمش بشود، تشنه شود بیدار بشود. اما بابا هم خواب است. قرنطینه همه را تعطیل کرده.

ای بابا... ساعت یک شد هنوز این بچه خواب است. لعنت به این قرنطینه که من را هم بیکار کرده. لعنت به من که منترِ یک وجب بچه شدم.

عَه! این چه وضعشه؟ ساعت دو شد. مسخره! مسخره ام کردی؟

پاشو الدنگ! پاشو علاف! ساعت سه شد! شیطونه میگه بزنم با لگد از خواب بیدارت کنم. رسما من رو گذاشتی سر کار.

ساعت چهار شد. ساعت پنج شد. ساعت شش... عِه! بالاخره بیدار شد. خسته نباشی دلاور! خدا قوت پهلوان. الان من توی این دو ساعت چه کار کنم؟ اصلا وقت وسوسه شدن مگر داری؟ اصلا کِی گرسنه میشوی که بخواهم وسوسه ات کنم؟ تا بلند بشوی و  نمازت را بخوانی، چرخی توی گوشی ات بزنی اذان شده که. این چه وضعشه. عَه

 

 

#محمدحسین_علیان
#رمضان
#روزه
#سبک_زندگی
@tanzac

 

لینک همین مطلب: «https://web.eitaa.com/#/im?p=@tanzac»


مطالب مرتبط

آب روی آتیش
نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما