مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب همسرانه؛ خانه‌تکانی و طوفان ناگهانی!1
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
همسرانه؛ خانه‌تکانی و طوفان ناگهانی!1

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

خانه‌تکانی و طوفان ناگهانی!1

آن چه دیدم تعجبم فزون کرد و شگفتی‌ام برانگیخت. زوجه که تا سال‌های پیش در ایام عید دست به سیاه و سفید نمی‌زد و چون امیر امارت بر تخت صدارت می‌نشست و با من چو غلامان حبشی رفتار می‌کرد و این بشوی و آن بساب می‌فرمود از نردبان چوبی بالا رفته و دیوارهای حیاط می‌شست! 

دستمال و ظرف آب به دست، ددمنشانه دیوار می‌سابید و البته ژاژ می‌خایید. چون دیوار سیمانی بود و با دستمال نظیف نمی‌شد. القصه به گمان این که آرامش یافته و به خود مسلط است او را گفتم:

 «عزیزم! نفسم! خوشگلم! بهتری؟» هنوز رای بهتری را تلفظ نکرده بودم که احساس کردم پس کله‌ام درد می‌کند. علت را جویا شدم. 

گویا زوجه از همان بالای نردبان، دمپایی از پای درآورده و چون موشک بالستیکی که مقر امیران دشمن را نشانه می‌گیرد پس کله این فقیر حقیر را نشان کرده بود. درد کله که التیام یافت پرسیدمش: 

«کمکی از من ساخته است؟» زوجه روی برگرداند و گفت: «ایکبیری!» گفتمش: «حقیر خوش‌چهره نیستم اما نه آن قدر که تو می‌گویی»

 با اکراه جواب داد: «تو را نمی‌گویم. خواهر نادانم را می‌گویم. طوری قیافه گرفته که هر کس نداند گمان می‌برد همسرش پوتیفار است و خود زلیخا.

 حال آن که در حد زن عبدالله زبیر هم نیست. هر کس نداند ما که می‌دانیم این ثروت و مکنت جعلی، نتیجه چاپلوسی مقامات دربار است.

 آخر همسر بی‌سوادش چه از مالیه و دارایی می‌داند که خزائن این ملت مظلوم در دست اوست. نه می‌خواهم بدانم او چه صفتی واجد است که تو آن را فاقدی؟ 

می‌خواهم بدانم ... » دیگر طاقتم تمام شد. گفتمش: «عی بابا بس کن زن. نوبت دیالوگ من است. یک تکه پارچه که این حرف‌ها را ندارد. 

حال بگو کجا را باید بسابم؟» آب و دستمال به من سپرد که کار را شروع کنم اما ناگهان زنگ در به صدا درآمد. یعنی کیست این وقت سال؟

ادامه دارد


نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما