مقدمه
سیاست با ریشۀ «سَوَسَ» یا «سَیَسَ» در قرآن به عنوان یک ریشه نیامده است، اما این واژه در روایات ذکر شده است؛ مثلاً دربارۀ اهلبیت (علیهم السّلام) تعبیر «دَعَائِمَ الْأَخْیَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ» به کار رفته شده است:
السَّلَامُ عَلَیْكُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ ... وَ دَعَائِمَ الْأَخْیَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلَادِ ... وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.[1]
سلام بر شما ای اهلبیت نبوت و جایگاه رسالت و عرصۀ رفت و آمد فرشتگان، ... و استوانههای خوبان و سیاستمدارترین بندگان و پایۀ کشورها ... رحمت و برکات خدا بر شما باد.
و در کتاب کافی روایت امام صادق (علیه السّلام) چنین نقل شده است:
علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینه عن فضیل بن یسار قال سمعت ابا عبدالله (ع) یقول لبعض أصحاب قیس الماصر إن الله عزوجل أدّب نبیه فأحسن أدبه فلما اکمل له الأدب قال: «وَ إنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظِیم»[2]، ثم فوّض إلیه أمر الدین و الامة لیسوس عباده فقال عزّ وجلّ: «مَا آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه وَ مَا نَهَاکُمُ عَنهُ فَانتَهُوا»[3] ... .[4]
علی بن ابراهیم، از پدرش، از ابن ابی عمیر، از عمر بن اذینه، از فضیل بن یسار روایت کرده است که گفت: شنیدم از امام جعفر صادق (علیه السلام) که به بعضی از اصحاب قیس ماصر میفرمود: «خدای عزوجل به پیغمبر خویش ادب آموخت و ادب او را نیکو ساخت، پس وقتی که ادب را برای او کامل گردانید، فرمود: «و به راستی که تو بر اخلاق والا و پسندیده هستی». بعد از آن، امر دین و امت را به او تفویض فرمود تا بندگان او را سیاست کند و به امور ایشان توجه داشته باشد و خدای عزوجل فرمود که «آنچه را رسول به شما داد، بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، دست نگه دارید» ... .
پس واژۀ سیاست به معنای تدبیر در روایات ما وجود دارد. قابل توجه است که آنچه در روایات و اصطلاحات اندیشمندان ِسیاسی اسلام وجود دارد این است که در مفهوم سیاست یک نوع هدایتگری به سوی کمال و خداوند متعال دیده میشود. در کتاب المحجّة البیضاء از مرحوم فیض کاشانی که نوعی ویرایش کتاب احیاء العلوم غزالی است آمده:
... و السیاسة فی استصلاح الخلق وإرشادهم إلى الطریق المستقیم المنجی فی الدّنیا والآخرة على أربع مراتب: الأولى ـ وهی العلیا ـ سیاسة الأنبیاء وحكمهم على الخاصّة والعامّة فی ظاهرهم وباطنهم، الثانیة الخلفاء والملوك والسلاطین وحكمهم على الخاصّة والعامّة جمیعا، ولكن على ظاهرهم لا على باطنهم، الثالثة سیاسة العلماء باللّه سبحانه وتعالى وبدینه الّذین هم ورثة الأنبیاء علیهم السّلام وحكمهم على باطن الخاصّة فقط ولا یرتفع فهم العامّة إلى الاستفادة منهم ولا ینتهی قوّتهم إلى التصرّف فی ظواهرهم بالإلزام والمنع، الرّابعة سیاسة الوعّاظ وحكمهم على بواطن العوام فقط. وأشرف هذه السیاسات الأربع بعد النبوّة إفادة العلم وتهذیب نفوس الناس عن الأخلاق المذمومة المهلكة وإرشادهم إلى الأخلاق المحمودة المسعدة و هو المراد بالتعلیم... .[5]
...سیاستی که در جهت اصلاح امور مردم و ارشاد آنها به راه راست است و مایۀ رستگاری انسان در دنیا و آخرت میباشد, چهار مرتبه دارد؛
مرتبۀ اول: که عالیترین مراتب میباشد, سیاست پیامبران است که احکامی که آنها آوردهاند، بر تمامی مردم از خواص و عوام و در ظاهر و باطن اجرایش لازم است.
مرتبۀ دوم: سیاست خلفا و پادشاهان است که فرمان آنها نسبت به خواص و عوام است و در ظاهر اجرا میشود نه در باطن.
مرتبۀ سوم: سیاست آن دسته از عالمان است که به خدای عزوجل و آئین او عالم و آگاه و وارثان پیامبران میباشند. حکم آنها تنها نسبت به باطن خواص است و فهم عوام به آن حدّ نیست که بتواند از احکام آنها استفاده کند و نیز این عالمان از چنان نیرویی برخوردار نیستند که بتوانند در ظواهر آنها تصرف و آنان را به کاری ملزم و یا از آن منع کنند.
مرتبۀ چهارم: سیاست واعظان است و حکم اینان تنها بر باطن عوام است.
شریفترین این سیاستهای چهارگانه پس از مقام پیامبری, افادۀ علم و تهذیب نفوس مردم از اخلاقهای زشت که مایۀ هلاکت میباشد و ارشاد آنها به سوی اخلاق پسندیدهای که سبب سعادت خواهد بود و مراد از تعلیم همین است.
نتیجه
در قرآن کریم، نمیتوانیم مستقیماً دربارۀ واژۀ سیاست موردی را پیدا کنیم، اما میتوان بر اساس نکاتی که در روایات و در کلمات علما وجود دارد, به طور اجمال دریافت که منظور از مفهوم سیاست، همان تدبیر و راهبری انسانها به سوی خداوند متعال و طرّاحی نوع ارتباط بین حاکم و مردم در حکومت اسلامی است. البته معنای این حرف این نیست که قرآن کریم اصولاً به سیاست و آموزههای سیاسی نپرداخته است، بلکه مسائل سیاسی به طور فراوان در قرآن وجود دارد و با تعابیر متعدّدی به مسئله سیاست یا چگونگی تدبیر جامعه توسط حاکم و رابطۀ حاکم و مردم در قرآن پرداخته شده است.
کلیدواژه: قرآن، روایات، سیاست، حاکم، مردم.
--------------------------------------
پینوشتها:
. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی (ره)، فراز اوّل زیارت جامعه کبیره.
2. قلم/ 4.
3. حشر/ 7.
4. کافی، محمد بن یعقوب کُلینی (ره)، ج 1، ص 266.
5. المحجّة البیضاء، فیض کاشانی، ج 1، ص 40.
---------------------------------------
برای مطالعه ی مطلب مرتبط:
بررسی مفهوم سیاست