مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب یلدای ما، یلدای اونا ؛ قسمت چهارم
امتیاز کاربران 5

تولیدگر گرافیک

sepanta هستم. از تاریخ 06 اردیبهشت 1396 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 752 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
یلدای ما، یلدای اونا ؛ قسمت چهارم

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

یلدا با تردید، سر جاش ایستاد و در حالی که نفس نفس می‌زد، گفت: «واقعاً؟!»

مامان گفت: «بله، واقعاً. به شرط این که بیای بشینی.

نرگس، تو هم دیگه آتیش نریز تا ببینیم بالاخره تکلیف این یلدا خانوم ما چی میشه!»

من دستم رو به حالتِ بستنِ زیپ، جلوی دهنم کشیدم و گفتم: «چشم، بفرمایید!»

یلدا گفت: «زیپ فایده نداره. نخ و سوزن لازمه!»

مامان با ادامه‌ی صحبتش غائله رو ختم کرد: «خب به کجا رسیدیم؟»

اومدم حرف بزنم که یلدا علامت زیپ رو نشون داد و خودش سریع جواب داد: «کلمه‌ی یلدا».

مامان گفت: «آفرین‌. این اسم رو زرتشتی‌ها روی بلندترین شب سال نذاشتند. اگر اون‌ها می‌خواستند برای این شب اسم بذارند، حتماً توی همون مایه‌ها می‌شد که نرگس گفت. یعنی یکی از نحس‌ترین اسم‌ها.

ولی خوشبختانه، اسم «یلدا» بعدها روی چنین شبی گذاشته شد. کلمه یلدا به زبان سُریانی هست که هم‌خانواده‌ی زبان عربیه‌. اتفاقاً معنی قشنگی هم داره: زایش و تولد.» (۹)

یلدا نفس راحتی کشید؛ به من نگاه کرد و انگشتش رو چند بار زد روی نوک دماغش؛ که معنی و مفهوم آن این است: دماغ سوخته می‌خریم!

به روی خودم نیاوردم. گفتم: «خب دیگه تموم؟ قانع شدی؟ افتخار میدید فردا شب تشریف بیارید خونه بابابزرگ اینا ؟!»

یلدا دوباره رفت توی فکر. با تردید نگاهی به مامان کرد...

مامان که می‌دونست چه سؤالی توی ذهن یلدا باقی مونده، گفت: «چرا که نه؟! حتماً میاد.

مردم ایران به تدریج، اون خرافه‌ها و قسمت‌های ناخوشایندِ مراسم شب یلدا رو کنار گذاشتند و فقط دور هم جمع شدن‌ها و زیبایی‌هاش رو نگه‌داشتند.

الان مراسم یلدای ما کجاش بَده؟

نه اثری از خرافات و شرک توی یلدای ما هست؛

نه با اسلام تضادی داره؛

نه کار نادرستی توش انجام میشه.

فقط دور هم جمع میشیم؛

دیدارها تازه میشه؛

گل میگیم؛ گل می‌شنویم، حافظ و شاهنامه می‌خونیم...»

منم گفتم: «هندونه می‌خوریـــــــم».

دهن یلدا هم مثل من آب افتاده بود. گفت: «و انار... به خصوص اگر مامان بزرگ، دون کرده باشه...»

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

لینک مطالب مرتبط:

یلدای ما، یلدای اونا ؛قسمت اول

یلدای ما، یلدای اونا ؛ قسمت دوم

یلدای ما، یلدای اونا ؛ قسمت سوم

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما