مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب تصادف خر و شتر در جاده سرنوشت!3
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
تصادف خر و شتر در جاده سرنوشت!3

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

تصادف خر و شتر در جاده سرنوشت!3

رسیدیم به آنجا که زوجه پیشنهاد کرد برای درآمدن از این اوضاع و احوال روحی، راهی سفر شویم و تفرج و تفریحی کنیم. 

حقیر نیز که مجنون سفر و گشت و گذارم پذیرفتم و سوار بر خر مراد به راه افتادیم. درازگوش حقیر اصالتا مال منطقه خودمان است. 

چابک، گریزپای و کم‌جاست. تنها مشکلش، ضعف در هنگام پیچ طرق صعب و جاده‌های دهشتناک است که آن هم توکل بر ایزد کردیم و دل به جاده سرنوشت سپردیم. 

هشت فرسخی از بصره فاصله گرفته بودیم که ناگهان در یک پیچ تنگ و خطیر با اشتری شامی شاخ به شاخ شدیم. 

هر چه مجاهدت ورزیدم و کوشیدم ترمز بگیرم لنت سم‌ها کار نکرد که نکرد. اشتر قوی بود و خر حقیر ضعیف. لهذا از فک تا گوش آسیب سهمگین خورد. خدای لطف کرد که اتاقک سالم ماند. 

سرعت حقیر بالا بود و اشتر خر هم سریع می‌آمد؛ زین روی توقع داشتم خورجین محافظتی باز شود اما خبری نشد. از این روی، قفسه سینه‌ام به شدت به پس کله خر رنجورم خورد و ضرب دید.

 طناب ایمنی همسر نیز پاره شد و از بالای خر به زمین افتاد. الحمدلله که آسیب چندانی نخورد. به ناچار متوقف شدیم که شرطه بیاید و نقشه تصادف روی کاغذ بکشد. 

حقیر معتقد بودم شترسوار نادان مقصر است و او هم خر مرا به خریت متهم می‌کرد. لختی بعد، شرطه رسید. در دم حکم داد شترسوار مقصر است. او هم با خیال راحت گفت «بیمه‌ام. از او بگیرید.» گفتم: «از کی؟» گفت: «از بیمه‌ام» چاره نبود. به سرعت نامه‌ای به بیمه‌گذار آن دیار نوشتم و با پیک فرستادم. لختی بعد، بیمه‌گذار رسید و صحنه را دید. مدتی برانداز کرد و سپس گفت: «صحنه را دیدم. شتر ایشان مذکر است و بیمه شامل نمی‌شود. از طرفی، سرعت خر بیش از حد مجاز بوده. لذا خسارت بر عهده خود خرسوار است و تعهدی بر گردن ما نیست» 

چنان آتش خشم وجودم را شعله‌ور کرد که نزدیک بود قتل نفس مرتکب شوم. گفتم: «مرد نامومن! خورجین محافظتی باز نشده، طناب ایمنی پاره شده. طلبکار شده‌اید؟» 

با خونسردی‌ای که تهوعم می‌آورد جواب داد: «اولا خورجین محافظتی در جاده کار نمی‌کند. برای شاخ به شاخ‌های درون شهری است. ثانیا همسر شما سنگین‌تر از استاندارد طناب ایمنی است. تقصیر ما نیست» 

با غضب گفتم: «خدا لعنت‌تان کند. موقع دریافت مال خلائق، خود را حاتم طائی می‌نامید و هنگام ادای دین، جان به ملک الموت نمی‌دهید.

 اجل امان‌تان ندهد به حق همین زبان‌بسته» مضطرب از این که مبادا آسیب حقیر و زوجه‌ام جدی باشد مستقیما با اسب بیمارکش راهی مریض‌خانه شدیم.

ادامه دارد


نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما