تصادف خر و شتر در جاده سرنوشت!3
رسیدیم به آنجا که زوجه پیشنهاد کرد برای درآمدن از این اوضاع و احوال روحی، راهی سفر شویم و تفرج و تفریحی کنیم.
حقیر نیز که مجنون سفر و گشت و گذارم پذیرفتم و سوار بر خر مراد به راه افتادیم. درازگوش حقیر اصالتا مال منطقه خودمان است.
چابک، گریزپای و کمجاست. تنها مشکلش، ضعف در هنگام پیچ طرق صعب و جادههای دهشتناک است که آن هم توکل بر ایزد کردیم و دل به جاده سرنوشت سپردیم.
هشت فرسخی از بصره فاصله گرفته بودیم که ناگهان در یک پیچ تنگ و خطیر با اشتری شامی شاخ به شاخ شدیم.
هر چه مجاهدت ورزیدم و کوشیدم ترمز بگیرم لنت سمها کار نکرد که نکرد. اشتر قوی بود و خر حقیر ضعیف. لهذا از فک تا گوش آسیب سهمگین خورد. خدای لطف کرد که اتاقک سالم ماند.
سرعت حقیر بالا بود و اشتر خر هم سریع میآمد؛ زین روی توقع داشتم خورجین محافظتی باز شود اما خبری نشد. از این روی، قفسه سینهام به شدت به پس کله خر رنجورم خورد و ضرب دید.
طناب ایمنی همسر نیز پاره شد و از بالای خر به زمین افتاد. الحمدلله که آسیب چندانی نخورد. به ناچار متوقف شدیم که شرطه بیاید و نقشه تصادف روی کاغذ بکشد.
حقیر معتقد بودم شترسوار نادان مقصر است و او هم خر مرا به خریت متهم میکرد. لختی بعد، شرطه رسید. در دم حکم داد شترسوار مقصر است. او هم با خیال راحت گفت «بیمهام. از او بگیرید.» گفتم: «از کی؟» گفت: «از بیمهام» چاره نبود. به سرعت نامهای به بیمهگذار آن دیار نوشتم و با پیک فرستادم. لختی بعد، بیمهگذار رسید و صحنه را دید. مدتی برانداز کرد و سپس گفت: «صحنه را دیدم. شتر ایشان مذکر است و بیمه شامل نمیشود. از طرفی، سرعت خر بیش از حد مجاز بوده. لذا خسارت بر عهده خود خرسوار است و تعهدی بر گردن ما نیست»
چنان آتش خشم وجودم را شعلهور کرد که نزدیک بود قتل نفس مرتکب شوم. گفتم: «مرد نامومن! خورجین محافظتی باز نشده، طناب ایمنی پاره شده. طلبکار شدهاید؟»
با خونسردیای که تهوعم میآورد جواب داد: «اولا خورجین محافظتی در جاده کار نمیکند. برای شاخ به شاخهای درون شهری است. ثانیا همسر شما سنگینتر از استاندارد طناب ایمنی است. تقصیر ما نیست»
با غضب گفتم: «خدا لعنتتان کند. موقع دریافت مال خلائق، خود را حاتم طائی مینامید و هنگام ادای دین، جان به ملک الموت نمیدهید.
اجل امانتان ندهد به حق همین زبانبسته» مضطرب از این که مبادا آسیب حقیر و زوجهام جدی باشد مستقیما با اسب بیمارکش راهی مریضخانه شدیم.
ادامه دارد