من عرف نفسه فقد عرف ربّه:
انسان شناسی در چارچوب دین اهمیت وپژه ای دارد چرا که رابطه مستحکمی با اصول دین و مسایل هستس شناسی از طرفی و با مسائل فروع دین و مسایل ارزسی از طرف دیگر پیوند خورده است در مرحله اول شناخت انسان، راهگشاى شناخت خداست.
هم شناخت حضورى انسان به خودش ، راهىاست براى شناخت حضورى حق است که عاملی برای شکوفا شدن معرفت حضوری به خداست كه راه عرفان و شهود است، و هم شناخت حصولى آدمى، راه شناخت حصولى پروردگار است که با تأمّل در اسرار و حكمتهايى كه خداوند جلّ جلاله و عمّ نواله، در وجود انسان نهاده است و شناخت آنها، معرفت آدمى را نسبت به صفات خدا، زياد مىگرداند.
آیه ای که بیان میکند تدبر در انسان موجب شناخت خدا می شود
فصّلت / 53: «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الآْفاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْء شَهِيد».
البته در مقابل آياتى هم داريم كه نسيان نفس و غفلت از شؤون نفس را، ملازم با فراموش كردنِ خدا، شمرده است:
حشر / 19: «نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم».
بدينگونه، مىتوان دريافت كه توجّه به نفس با توجّه به خدا، يكنوع قرابت يا ملازمت دارد چنانكه نسيان و فراموشى نفس با فراموش كردن خدا.
بارى، پس مىدانستيم كه يكى از وجوه اهميّت شناخت انسان، همين است كه به خداشناسى كمك مىكند؛ چنانكه در روايت شريفه آمده است كه: راه شناخت خدا، خودشناسى است من عرف نفسه عرف (يا: فقد عرف) ربّه.
اما انسان شناسی برای اثبات نبوت و امکان آن با شناخت انسان و حل برخی مسائل آن ارتباطی مستکم دارد اگر در انسان شناسی اثبات نشود که انسان از طریق وحی می تواند با خدا ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم داشته باشد چگونه می توان از وحی و پیامبری سخنی به میان آورد برخى شبهه مىكردند كه: انسان لياقت آنكه بدو وحى شود ندارد و خدا اگر مىخواست با ما سخن بگويد از طريق يكى از فرشتگان، چنين مىكرد. به هنگام بعثت پيامبر ما(صلى الله عليه وآله) نيز در مورد او گفتند:
مؤمنون / 24: «ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُكُم...وَلَوْ شاءَ اللهُ لأََنْزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الأَْوَّلِينَ».
نمونههايى از آن را هم مرحوم علامهى طباطبايى ره، ذيل همان آيه 105 از سورهى مائده، آوردهاند.
ما نشنيدهايم كه انسانى پيامبر شود! چنانكه گفتيم، يكى از وجوه استبعاد همين بود كه: انسان لياقت اينكه به او وحى شود ندارد؛
يعنى در واقع، آنطور كه آنان از انسان شناخت داشتند، چنين لياقتى را در وى نمىديدند؛ بنابراين، اگر انسان، درست شناخته شود، از وجوه معرفت انسان يكى همين است كه: چنين لياقتى در نوع انسان، وجود دارد افزون بر امکان نبوت ضرورت بعثت انبیاء نیز به حل این مساله وابسته است آیا انسان بدون استمداد از وحی می تواند مسیر سعادت خویش را به صورت کامل و دقیق بشناسد؟
ارتباط انسانشناسى با معاد:
اگر انسان را داراى روحى بدانيم كه مستقل از بدن مىتواند باقى بماند؛ در آنصورت معاد، قابل قبول خواهد بود ولى اگر ما بُعدى از ابعاد وجود انسان را نشناسيم؛ مسألهى معاد اصولاً فرض معقول نخواهد داشت زيرا اگر انسان، همين بدن باشد كه با از بين رفتن، متلاشى مىشود؛ فرض اينكه بار ديگر همين انسان زنده مىگردد، فرض نامعقولى است. چون انسانى كه بعد زنده مىشود، وجود ديگرى خواهد بود. تنها فرض درستِ معاد، مبتنى براينست كه انسان وقتى مىميرد، روحش باقى بماند تا دوباره به بدن برگردد به همین دلیل قرآن در مقام استدلال بر حقانیت و ضرورت معاد بر بقای انسان پس از مرگ و نابود نشدن وی با مرگ تکیه دارد می فرماید: وَ قٰالُوا أَ إِذٰا ضَلَلْنٰا فِي اَلْأَرْضِ أَ إِنّٰا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقٰاءِ رَبِّهِمْ كٰافِرُونَ ﴿السجده، 10﴾
آنها گفتند: «آیا هنگامی که ما (مردیم و) در زمین گم شدیم، آفرینش تازهای خواهیم یافت؟!» ولی آنان لقای پروردگارشان را انکار میکنند (و میخواهند با انکار معاد، آزادانه به هوسرانی خویش ادامه دهند).
قُلْ يَتَوَفّٰاكُمْ مَلَكُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ ﴿السجده، 11﴾
بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را میگیرد؛ سپس شما را بسوی پروردگارتان بازمیگردانند.»
انسانشناسى با مسائل اخلاقى نیز ارتباط دارد
تا حقيقت آدمى، شناخته نشود؛ كمالاتى كه ممكن است با اخلاق پسنديده بدست آورد؛ معلوم نمىگردد
د: شناخت انسان با احكام اجتماعى نیز مرتبط است
همهى احكام اجتماعى اسلام از قبيل حقوق، اقتصاد، سياست و امثال آنها، با شناخت انسان ارتباط دارد زيرا تا انسان درست شناخته نشود، نيازها و روابط او، مشخص نمىشود و احكامى كه بايد براى چنين موجودى وضع گردد تا با عمل بدانها به كمال و سعادت دست يابد؛ معيّن نمىگردد.
با توجه به این تصویر قانون اعدام در مورد کسی که پس از پی بردن به حقانیت اسلام و حقانیت آن و ایمان به آن از سر غرض ورزی و مخالفت با حق از اسلام روی گردانده کافر می شود امری معقول و مستدل است زیرا چنین کسی انسانیت خود را آگاهانه از دست داده و حیوانیت را برگزیده و میکروبی خطرناک برای جامعه است.
منبع:
انسان شناسی در قرآن آیت الله مصباح یزدی
انسان شناسی آیت الله محمود رجبی
=================================================
مشاهده ی مطالب مرتبط
انسان شناسی در قرآن جلسه دوم
انسان شناسی در قرآن جلسه سوم « رد نظریه داروین»
انسان شناسی در قرآن بحث «روح»