مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب انسان شناسی در قرآن جلسه دوم
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن

حمیدرضا هستم. از تاریخ 06 بهمن 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 7 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
انسان شناسی در قرآن جلسه دوم

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ جمعه, 28 مهر 02


كلمه‌ى «انسان» و مرادفات آن، در قرآن:

با برسی اجمالی در موردالفاظ در مورد انسان، در قرآن این الفاظ را می توان یافت:

انسان، بشر، ناس، اُناس، انس، أناسىّ، بنى آدم.

برخى دو واژه‌ى «انسان» و «بشر» را از لحاظ اصل معنا، متفاوت می دانند: می گویند بشر، چون با مادّه‌ى «بشر= ظاهر بدن» مناسبت دارد، پس بيشتر جنبه‌ى ظاهرى  در آن لحاظ شده، امّا انسان كه با «اُنس» مناسبت دارد و اُنس از ابعاد معنوى انسان است، بيشتر به جنبه‌ى معنوى و كمال و فضيلت او تناسب دارد.

ظاهرا در قرآن بین این دو تفاوتی نیست. يك جا مى‌فرمايد: انسان را از خاك آفريديم و جاى ديگر مى‌گويد: بشر را از خاك آفريديم؛

آفرينش انسان در قرآن 

درباره‌ى آفرينش انسان، آيات قرآن، از جهاتى، اختلافاتى دارد.

الف) برخى از اين آيات در مورد آفرينش نخستين انسان است. طبعاً اگر مبدأ نخستين انسان روشن شد؛ مبدأ وجود همه‌ى انسانهاى ديگر نيز از جهت تاريخى روشن مى‌شود. يعنى اگر بگوييم آدم از گِل آفريده شده است؛

1)صحيح است كه بگوييم همه‌ى انسانها از خاك آفريده شده‌اند؛ این بیان به اعتبار خلقت حضرت آدم است زیرا برگشت همه انسانها به حضرت آدم است.

2)صحیح است که بگوییم  انسانها از نطفه آفریده شده اند زیرا نطفه از موادّ غذايى و موادّ از گوشت حيوانات و ميوه‌ها و درختان و مواد معدنى و اينها، همه به زمين باز مى‌گردد.

ب) برخى آيات تنها در مورد شخص حضرت آدم است

حجر / 29: «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَإ مَسْنُون،فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِين».

 كاملاً روشن است كه شخص خاصّ يعنى حضرت آدم منظور است زيرا  در آیات بعد شیطان می گوید: «لاحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَه»  همه ذریه او را گمراه می کنم حال اگر همه‌ى انسانها منظور بودند. ديگر «ذرّيته» نمى‌گفت.

 ج) و برخى ديگر ممكن است در مورد همه‌ى انسانها بكار رود:

انسان از چه آفريده شده است؟

هنگامى كه قرآن، مبدأ پيدايش انسان را ذكر مى‌كند، نخست، اختلافى به نظر مى‌آيد:

 يكجا مى‌فرمايد از آب خلق كرديم: 

فرقان / 54: «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَرا».

جاى ديگر مى‌فرمايد از آب جهنده:

طارق / 6: «خُلِقَ مِنْ ماء دافِق».

جايى ديگر از نطفه و...

سوال آیا این موارد با هم اختلاف دارند؟

جواب خیر زیرا نطفه و ماء دافق و ماء همه «آب» هستند و قابل جمعند و هر يك از جهتى اطلاق شده است. و از اينجا، نيز، بدست مى‌آيد كه «ماء» در اصطلاح قرآن منحصر به آب عرفی نیست بلكه اصطلاحى ست با گُستره‌ى وسيع كه شامل نطفه هم مى‌شود، تقريباً مى‌توان گفت كه «ماء» در اين موارد، به معناى مايع است.

 اما در مورد خلقت انسان فقط آب نیست بلکه در بعضی آیات از چیزهای دیگری نام می برد مثل: تراب، طين، حمأ مسنون، صلصال و امثال اینها.

سوال : آیا بیانات قرآن هم قابل جمعند؟

مى‌گوييم: اين تعبيرات هم، قابل جمع است: خاك با افزودن آب «طين» (=گل) مى‌شود؛ وقتى آبش كم شود و خشك گردد «صلصال» مى‌گردد و به گل ولاى كنار جوى و دريا «حَمَأْ» اطلاق مى‌شود؛ وقتى چسبنده باشد: صافات / 10: «طِين لازِب».نام دارد و بارى، همه‌ى اينها از «تُراب» است.

سوال: چرا در دسته ای آب را مطرح می کند و در دسته ای خاک را،  این تعابیر چگونه قابل جمعند؟

جواب1)مى‌گوييم: اگر حصر در بين بود يعنى وقتى مى‌فرمايد: «خَلَقَكُمْ مِنْ تُراب» بدين معنى بود كه تنها و تنها از خاك آفريده شده‌ايد و يا در جايى كه مى‌گويد از آب؛ يعنى تنها از آب آفريده شده‌ايد؛ اختلاف باقى بود ولى مى‌دانيم كه براى معرّفى منشأ پيدايش يك موجود، گاهى، مجموع عناصرِ تشكيل دهنده‌ى آن موجود را ذكر مى‌كنند و گاهى به اقتضاى بلاغت برخى از آنها را. بنابراين جمع بين اين دو دسته از آيات چنين است كه در برخى روى بعضى تكيه شده كه تراب يا ماء باشد و در برخى روى مجموع كه طين باشد. 

جواب 2)نيز، اشاره به مراحل پيدايش انسان دارد: انسان نخستين تنها از تراب يا طين خلق شده است ولى انسانهاى مراحل بعدى از نطفه آفريده شده‌اند. پس به ساير انسان‌ها نيز به لحاظ مبدأ بعيد مى‌توان گفت از تراب و به لِحاظ مبدأ قريب، از نطفه، آفريده شده‌اند.

بررسى آيات مربوط به آفرينش انسان

آياتى داريم كه مى‌فرمايد: خدا انسان را آفريد در حاليكه قبلاً او چيزى نبوده است.

مريم / 9: «وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئا».

درباره‌ى كُلّ انسانها نيز مى‌فرمايد:

مريم / 67: «أَوَلا يَذْكُرُ الاْنْسانُ أَنّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئا».

الانسان / 1: «هَلْ أَتى عَلَى الانْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا».

مفاد دو آيه‌ى اول اينست كه خدا انسان را آفريد در حاليكه سابقاً چيزى نبود و «لاشىء» بود و مفاد آيه‌ى اخير اينست كه چيزى بنام «انسان» وجود نداشت.

 اشکال: آیا منظور این است کهً انسان ماده قبلی نداشته و ناگهانی بوجود آمده؟

جواب:  پيداست كه منظور آيات اين نيست زیرا در بسیاری از آیات بر وجود قبلی برای انسان تاکید شده است،در آيات فراوان ديگرى مى‌فرمايد انسان را از خاك و آب خلق كرديم. يعنى مادّه‌ى قبلى را به تصريح، بيان مى‌فرمايد.

بى شك منظور اين است كه ماده‌ى قبلى وجود داشته و زمينه‌ى پيدايش انسان را فراهم آورده امّا بايد چيزى بر آن افزوده مى‌شد تا انسان بوجود مى‌آمد و آن چيز در خود مادّه، نبوده است بلکه روح انسانی است.

 لازم به ذکر است که قران در مورد انسان می فرماید که چیزی نبوده ولی می فرماید که از چیز هایی خلق شده ودر مورد آنها نمی فرماید که چیزی نبوده است بلکه در باره اینکه آن چیزهایی که انسان از آنها خلق شده اند چه چیز هایی هستند بیان قرآن متفاوت است:

1)در چند آيه، «زمين» را منشأ مى‌داند:

هود / 61: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الارْض». شما را از زمين پديد آورد.

النّجم / 32: «هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الارْض».او كه شما را از زمين آفريد بر شما داناتر است.

طه / 55: «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَفِيها نُعِيدُكُم.» شما را از زمين آفريديم و دوباره بدان باز مى‌گردانيم.

2)مشابه اين آيات، آياتى‌است كه منشأ پيدايش انسان را «تراب» مى‌داند كه باز بخشى از زمين است: كهف / 37: «أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُراب»

 حج / 5: «فَإِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُراب». روم / 20: «وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُراب»

فاطر / 11: «وَاللهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُراب» غافر / 67: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُراب»

آل عمران / 59: «إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب»

3)در برخی آيات، منشأ پيدايش انسان؛ «صلصال» ذكر شده است:

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ مِنْ صَلْصٰالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ  ﴿الحجر، 26﴾

ما انسان را از گِل خشکیده‌ای (همچون سفال) که از گِل بد بوی (تیره رنگی) گرفته شده بود آفریدیم!

وَ إِذْ قٰالَ رَبُّكَ لِلْمَلاٰئِكَةِ إِنِّي خٰالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصٰالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ  ﴿الحجر، 28﴾

و (به خاطر بیاور) هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده، می‌آفرینم. 

در مورد صلصال، مفسّران بحثهايى بسيار كرده‌اند كه نتيجه‌ى قطعى از آنها بدست نمى‌آيد.

 آنچه قاطعاً مى‌توان گفت اينست كه صلصال يعنى: گِلِ خشك. گواه اين مطلب آنست كه قرآن در سوره «الرحمن» آنرا به «فخّار» تشبيه مى‌كند و فخّار يعنى سفال و گِلِ پخته. ‌‌‌حمأء مسنون: گِلِ سرشته

در آيات سوره‌ى حجر، علاوه بر صلصال، از حمأ مسنون نيز، ياد مى‌كند.

 در مورد هر يك از كلمات حمأ و مسنون، بحثهاى لغوى بسيار شده است: 

حمأ را برخى لايه‌اى مى‌دانند كه پس از ته‌نشين شدن سيل، روى زمين مى‌مانَد. و برخى گفته‌اند لجن يا گِل سياه و كبود است.

 درباره‌ى مسنون: برخى گفته‌اند كه منظور گِلِ بدبوست (سنّ الماء = تَغيَّر رائحته). 

پس: از مجموع اين دسته آيات چنين برمى‌آيد كه گِلى سرشته و خشك، مادّه‌ى نخستين آفرينش انسان بوده است.

طين = خاك

 4)دسته‌اى از آيات، مادّه‌اى نخستين را، گِل مى‌گويد:

 انعام / 2: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِين».اوست آنكه شمايان را از گِل آفريد.

 سجده / 7: «وَبَدَأَ خَلْقَ الاْنْسانِ مِنْ طِين».آفرينش انسان را از گِل آغازيد.

 صافات / 11: «إِنّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِين لازِب»ما آنان را از گِل چسبناك آفريديم.

 اعراف / 12: «خَلَقْتَنِي مِنْ نار وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِين» مرا از آتش و او را از گِل آفريدى.

 اسراء / 61: «قالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينا».آيا بر آنكه او را از گل آفريدى سجده بگزارم؟

 5) بعضی آیات آب رامنشأ پیدایش می دانند

وَ هُوَ اَلَّذِي خَلَقَ مِنَ اَلْمٰاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كٰانَ رَبُّكَ قَدِيراً  ﴿الفرقان‏، 54﴾

او کسی است که از آب، انسانی را آفرید؛ سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است.

قبلا گفتیم که دو تعبیر در مورد آب قابل بیان است:

 1 ـ آب به اصطلاح عرفى: در اين صورت جزء آياتى است كه موجودات زنده را از آب مى‌داند: وَ اَللّٰهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مٰ ﴿النور، 45﴾

و خداوند هر جنبنده‌ای را از آبی آفرید؛  

انبياء / 30: «وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْء حَي».از آب هر چیزی را زنده کردیم

 2 ـ  مراد از آب نطفه باشد

و احتمال قوى‌تر هم همين است كه مبدأ نزديكتر يعنى نطفه منظور است و گواه، آياتى ست كه نطفه به «ماء مهين» و يا «ماء دافق» تعبير كرده است: ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلاٰلَةٍ مِنْ مٰاءٍ مَهِينٍ  ﴿السجده‏، 8﴾

سپس نسل او را از عصاره‌ای از آب ناچیز و بی‌قدر آفرید.

أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ مٰاءٍ مَهِينٍ  ﴿المرسلات‏، 20﴾

آیا شما را از آبی پست و ناچیز نیافریدیم،

خُلِقَ مِنْ مٰاءٍ دٰافِقٍ  ﴿الطارق‏، 6﴾

از یک آب جهنده آفریده شده است،

پس اطلاق «ماء» بر نطفه، در قرآن، ناآشنا نيست؛ و بعيد بنظر نخواهد آمد اگر منظور از «ماء» در آيه‌ى «وَ جعل مِنَ‌الماء بشرا»؛ نطفه باشد.

 و آن افراد استثنايى از سياق آيات، خارج و حدّاكثر عامى‌است كه تخصيص يافته يا مطلقى‌است كه مقيّد شده است.

6)دسته‌ى ديگر از آيات منشأ آفرينش آدمى را تنها نطفه مى‌داند:

خَلَقَ اَلْإِنْسٰانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذٰا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ  ﴿النحل‏، 4﴾

انسان را از نطفه بی‌ارزشی آفرید؛ و سرانجام (او موجودی فصیح، و) مدافع آشکار از خویشتن گردید!

أَ وَ لَمْ يَرَ اَلْإِنْسٰانُ أَنّٰا خَلَقْنٰاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذٰا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ  ﴿يس‏، 77﴾

آیا انسان نمی‌داند که ما او را از نطفه‌ای بی‌ارزش آفریدیم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد که) به مخاصمه آشکار (با ما) برخاست!

إِنّٰا خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشٰاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنٰاهُ سَمِيعاً بَصِيراً  ﴿الإنسان‏، 2﴾

ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم، و او را می‌آزماییم؛ (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم!

مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ  ﴿عبس‏، 19﴾

او را از نطفه ناچیزی آفرید، سپس اندازه‌گیری کرد و موزون ساخت،

7)در بعضى آيات تراب و نطفه، با هم يكجا آمده است:حج / 5: «فَإِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة».

فاطر / 11: «وَاللهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة».غافر / 67: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة».

كهف / 37: «أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة».

در مورد آيات، دو وجه به نظر مى‌آيد:

 1 ـ مراحل آفرينش هر فرد، جدا مورد نظر است؛ يعنى خاك است كه به موادّ غذايى و موادّ غذايى به نطفه تبديل مى‌شود، پس خاك مبدأ نطفه و نطفه مبدأ انسان است. خاك مبدأ دور، و نطفه مبدأ نزديك.

 2 ـ چون حضرت آدم از خاك است و هر انسانى در آفرينش منتهى به آدم مى‌شود پس مبدأ آفرينشِ آدم، مبدأ آفرينش ديگران نيز خواهد بود.

حال در بررسی آیات که بیان کننده منشاء انسان هستند می رسیم به برخى از آياتى كه درباره‌ى منشأ آفرينش انسان بحث كرده است اختصاص به حضرت آدم دارد.يعنى يا تصريح شده و يا از سياق آيه بدست مى‌آيد:

 آل عمران / 59: «إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُون».

 در اينجا صراحت دارد؛

آياتى نظير داستان شيطان كه به خدا مى‌گويد: آيا به كسى كه از خاك آفريدى سجده كنم: «أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينا» این آیه اختصاص به حضرت آدم دارد زیرا در این مورد هيچ دليلى نداريم كه وى مأمور بود كه براى سايرين نيز سجده كند مثلاً براى شمرو محمد رضا خان!

 و اينك آيات:

وَ إِذْ قُلْنٰا لِلْمَلاٰئِكَةِ اُسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّٰ إِبْلِيسَ قٰالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً  ﴿الإسراء، 61﴾

(به یاد آورید) زمانی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» آنها همگی سجده کردند، جز ابلیس که گفت: «آیا برای کسی سجده کنم که او را از خاک آفریده‌ای؟!»

قٰالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ  ﴿ص‏، 76﴾

گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل!»

قٰالَ مٰا مَنَعَكَ أَلاّٰ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قٰالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ  ﴿الأعراف‏، 12﴾

(خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل!»

 خَلَقَ اَلْإِنْسٰانَ مِنْ صَلْصٰالٍ كَالْفَخّٰارِ  ﴿الرحمن‏، 14﴾

انسان را از گِل خشکیده‌ای همچون سفال آفرید،

این آیه نیز اختصاص به حضرت آدم دارد زیراما انسانها، اگر از خاك هم خلق شده باشيم، همه، صلصال كالفخّار نبوده‌ايم، موادّ خاكى كه تبديل به غذا و سپس تبديل به نطفه مى‌شود هيچوقت صلصال نيست. اگر چنان خشك باشد هرگز گياه در آن نمى‌رويد. پس اين مسأله ويژه‌ى حضرت آدم است و اگر به ديگران هم نسبت داده شود، به اعتبار حضرت آدم است.

موید)سجده / 7و8: «وَبَدَأَ خَلْقَ الانْسانِ مِنْ طِين. ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَة مِنْ ماء مَهِين».

در اينجا نيز پيداست كه بين انسان نخستين و نسل انسان فرق گذاشته، انسان اوّلى از خاك است (=طين) ولى انسان نسل او از «ماء مهين»مى‌باشد.

نسل همواره به موردى گفته مى‌شود كه موجودى زنده از موجود زنده‌ى ديگرى بوجود آيد؛ اگر موجود زنده‌اى از موجود بيجانى خلق شود، به آن «نسل» نمى‌گويند. بنابراين نمى‌گويند حضرت آدم از نسل خاك است با اينكه به اعتقاد ما آدم از خاك بيجان آفريده شده است. 

آيه مى‌فرمايد: نسل انسان از نطفه است. اگر خود حضرت آدم نيز از نطفه بود، تكيه روى نسل، وجهى نداشت. پس كاملاً روشن است كه آيه در مقام تفصيل است. يعنى هم آفرينش انسان نخستين را يادآورى مى‌شود كه از خاك است و هم ساير انسانها را كه از نطفه است.

 آيات ديگر در همين مورد:

يٰا أَيُّهَا اَلنّٰاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ اَلْبَعْثِ فَإِنّٰا خَلَقْنٰاكُمْ مِنْ تُرٰابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي اَلْأَرْحٰامِ مٰا نَشٰاءُ إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفّٰى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلىٰ أَرْذَلِ اَلْعُمُرِ لِكَيْلاٰ يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى اَلْأَرْضَ هٰامِدَةً فَإِذٰا أَنْزَلْنٰا عَلَيْهَا اَلْمٰاءَ اِهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ  ﴿الحج‏، 5﴾

ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجّه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [= چیزی شبیه گوشت جویده شده‌]، که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنین‌هایی را که بخواهیم تا مدّت معیّنی در رحم (مادران) قرارمی‌دهیم؛ (و آنچه را بخواهیم ساقظ می‌کنیم؛) بعد شما را بصورت طفل بیرون می‌آوریم؛ سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ خویش برسید. در این میان بعضی از شما می‌میرند؛ و بعضی آن قدر عمر می‌کنند که به بدترین مرحله زندگی (و پیری) می‌رسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمی‌دانند! (از سوی دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می‌بینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می‌فرستیم، به حرکت درمی‌آید و می‌روید؛ و از هر نوع گیاهان زیبا می‌رویاند!

آيه در مقام استدلال براى زنده شدن انسان در روز قيامت است: اگر درباره زنده شدن انسان در بعث، شكّى داريد، بينديشيد كه آيا شما را از موجود بيجانى افريديم؛ چون بميريد باز موجود بى جانى هستيد، چه جاى شگفتى است اگر دوباره زنده‌تان سازيم؟

 سياق آيه در مقام آنست كه مراحل مختلف آفرينش انسان را بيان فرمايد.

9) در آيات ديگرى هم به اين «مراحل مختلف» اشاره شده است:

وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوٰاراً  ﴿نوح‏، 14﴾

در حالی که شما را در مراحل مختلف آفرید (تا از نطفه به انسان کامل رسیدید)!

مرحله‌ى نخست: از خاك به نطفه.

مرحله‌ى دوّم: از نطفه به علقه. گفته‌اند كه

 الف) علقه را به مناسبت «حالتِ بستگىِ» آن علقه مى‌گويند

ب)؛برخى نيز گفته‌اند چون نطفه در اين مرحله به شكل زالوست، به آن علقه كه به معناى زالو نيز هست، گفته‌اند؛

ج)برخى ديگر گفته‌اند: نطفه در رحم ابتدا حالت استقرار ندارد، در مرحله‌ى علقه چون بديواره‌ى رحم مى‌چسبد، بدين نام، ناميده شده است.

د)و برخى ديگر مى‌گويند: چون به صورت «خون بسته» در آمده است علقه مى‌گويند. به هرحال، آنچه مسلّم است، پس از مرحله‌ى نطفه، مرحله‌ى‌است كه به آن علقه مى‌گويند  

مرحله‌ى سوّم:مُضغه: مفسّرين گفته‌اند از مادّه مضغ (=جويدن) است زيرا در اين مرحله، مانند گوشت جويده شده است.

 امّا آنچه بيشتر نياز به توضيح دارد تعبير «مخلّقه» و «غير مخلّقه» است. منظور اين است كه مضغه در مرحله‌ى تكامل خود به دو قسم تقسيم مى‌گردد: گاه به صورت مخلّق در مى‌آيد و گاه نه و ساقط مى‌شود و به مرحله‌ى بعدى يعنى جنين نمى‌رسد.

به هر حال، پس از مضغه، گاهى جنين به حدّى مى‌رسد كه اعضاء آن معلوم است و تصوير پيدا مى‌كند كه در آنصورت مخلّق است و گاهى در همان حدّ قبل از تصوير ساقط مى‌شود كه در اينصورت غير مخلّق است 

در دنباله‌ى همين آيه مى‌فرمايد:

حج / 5: «وَنُقِرُّ فِي الأرْحامِ ما نَشاء». 

كه ظاهراً اشاره به آنست كه بعد از مرحله‌ى مخلّق شدن (يا در همين مرحله) است كه دختر يا پسر بودن جنين، ظاهر مى‌شود:

حج / 5: «ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلا». 

به صورت كودكى متولّد مى‌شويد.

 حج / 5: «ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُم».

 و آفرينش شما را ادامه مى‌دهيم تا به مرحله‌ى رشدِ كامل برسيد.

 حج / 5: «وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفّى».

 سپس بعضى در سن جوانى يا كهولت، از دنيا مى‌رويد.

 حج / 5: «وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُر».

 و عمر برخى از شما را تا آنجا ادامه مى‌دهيم كه به پايين‌ترين حدّ حيات مى‌رسيد كه توأم با فرسودگى و ضعف است.

حج / 5: «لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْم شَيْئا».

تا آنجا كه ممكن است در اين سير نزولى به جايى برسد كه دانسته‌ها فراموش شود.

ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر...».

 برخى احتمال داده‌اند كه «أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر» دنباله‌ى همان عظم و لحم است ولى برخى ديگر تأكيد دارند كه منظور دميدن روح است و نه تنها اين موضوع بلكه اتّحاد روح و بدن.

 منبع:

انسان شناسی در قرآن آیت الله مصباح یزدی

انسان شناسی آیت الله محمود رجبی

 

 =================================================
مشاهده ی مطالب مرتبط
انسان شناسی در قرآن
انسان شناسی در قرآن جلسه سوم « رد نظریه داروین»
انسان شناسی در قرآن بحث «روح»

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما