ماهان: دیدم دو سه تا ضرب المثل رو کردی، گفتم منم یه چیزی بگم فضا عوض بشه.
زیر میز پاش رو نشونه گرفتم و یک لگد محکم به زانوش زدم و گفتم: دست برنداری ازین شیرین بازی هات هاااااا
یکی دو قاشق از بستنی که تقریباً به خاطر هوای گرم داخل مغازه آب شده بود خوردم و ماهان هم تازه متوجه شد که اصلاً بستنیش رو نخورده و شروع کرد به خوردن.
دیدم فرصت خوبیه تا دهن ماهان گیره و داره بستنی می خوره، حرفم رو بزنم؛ دوباره شروع کردم به شرح ماجرا:
این جریان باستانگرایی و سرکوب استعدادهای ایرانی با یه سِیر آروم و برنامهریزی شده، انجام شد، که اولین قدم با روی کار اومدن رضا پهلوی، شکل گرفت و راه اندازی شد. دومین قدم راه انداختن
موج باستانگرایی و ضدیت با دین اسلام، توسط رضا پهلوی کلید خورد و غربیها و صهیونیستها هم ازین فرصت بدست اومده استفاده کردن، تا تصمیمی رو که برای جلوگیری از رشد و شکوفایی دین اسلام و افزایش تمدن و علم و فرهنگ تو ایران گرفته بودن رو، بالاخره اجرایی کنن.
ماهان: می خوای بگی غرب و صهیونیسم بیکار نشسته بودن، تا رضا پهلوی بیاد سر کار و حرف از ایران باستان بزنه. تا رضا پهلوی اینو گفت، اونا هم دو دستی چسبیدن و شروع کردن علیه ایران توطئه چیدن؟!
اینا رو میگفت و دستاش رو تو هوا چرخ میداد که یکی دو نفر که اطرافمون بودن با تعجب بهش نگاه کردند. دستش رو گرفتم و آوردم پایین و گفتم: نمیشه بدون پانتومیم حرف بزنی ؟ مردم فکر کردن خُل و چِلی.
در ضمن این دوتا دشمن دیرینهی ایران و اسلام، بیکار نبودن، اتفاقاً دنبال همین اتفاقات بودن. پهلوی دست نشانده خودشون بود، برای چی منتظر باشن که اون چیزی بگه. خودشون دیکته میکردن رضا پهلوی اجرا می کرد.
ماهان: ای بابا، این توَهُم توطئه انگار سرایت کرده هااا.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
لینک مطالب مرتیط:
دستهای پشت پرده؛ قسمت هشتم
دست های پشت پرده؛ قسمت یازدهم
دست های پشت پرده؛ قسمت دوازدهم
دست های پشت پرده؛ قسمت سیزدهم
دستهای پشت پرده؛ قسمت شانزدهم
دست های پشت پرده؛ قسمت نوزدهم
دست های پشت پرده ؛قسمت بیست و یکم