طاقش تمام شده بود. برای رسیدن اربعین لحظه شماری می کرد.
نیاز به آرامش حرم داشت. آرامش وصف نشدنی لحظات خلوت نوکر و ارباب.
می دانست پیاده روی اربعین باعث ترس دشمنان از نیروی عظیم شیعه می شود. دوستانش را دور خود جمع کرده بود و برای باشکوه تر برپا شدن این راهپیمایی عظیم در حد توان خودش برنامه ریزی می کرد. معتقد بود قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. معتقد بود این راهپیمایی، آمادگی است برای ظهور حضرت و یاری آن بزرگوار.
می خواست آماده باشد تا در هنگامه ی ظهور از افراد مردد نباشد. می خواست کربلایی باشد...
مطالب مرتبط
احترام متقابل به یکدیگر تغییر اثر وراثت و محیط ای کاش می بخشیدمش گذشته گذشته ظهور #خشم بهتر از #کینه توکل راز شهادت مسلمانان گمراه! فتح شام خودستایی یاتبیین راهبرد الگوی جاویدان در میان اعضای بدن، آنچه وسیلهٔ شناخت و معرفت است، مهمتر است جامعه مرده,جامعه زنده حضور زنان در مسایل اجتماعی جایگاه حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) آیا امام حسین علیه السلام زمین کربلا را خرید؟ شناخت سجده جنبش مرزبان انسان... اخرین نماز