هر کاری در عرف مردم مزد تقریباً مشخصی دارد. برخی با طمع سودجوییِ بیشتر، از اضطرار افراد سوءاستفاده میکنند و وقتی با بیچاره بیکاری مواجه میشوند که جیبی خالی دارد کاری به او پیشنهاد میدهند که مزد عرفی آن کمتر از حد معمول است و معمولاً این عمل زشت خود را با این کلام توجیه میکنند که «خودش خواست و میتوانست قبول نکند!»
بوی بهشت از مسافت 500 ساله بر مشام میرسد اما این شخص ظالم با این عمل آنچنان مورد بغض و نفرت واقع میشود که در سرای آخرت حتی نمیتواند عطر بهشت و بهشتیان را استشمام کند[1] چه برسد به اینکه بخواهد منزل گاهی در بهشت داشته باشد! باید از این ظلم به خدای بزرگ پناه برد و اگر دست ما بهجایی میرسد در حقوق کارگر بیشتر دقت کنیم.
[1] من لا یحضر الفقیه ج 4 ، ص 12 ، ح 4968.