فقر بهائيت در قوانين فقهي، نقدي بر بداعت و تازگي بهائيت
https://bahaiat.com/?p=8743
بداعت، نوآوري و به اقتضاي زمان بودن يكي از ادعاهاي جذاب سران بهائيت است.
اين جريان ضمن تازه خواندن احكام و عقايد خود، آداب و عقايد و مشروعات اديان الاهي را پوسيده و متروك ميخواند؛ عباس افندي (عبدالبهاء) در اينباره مينويسد:
«اين عصر، عصر حقيقت است افکار پوسيده هزاران ساله منفور عاقلان با هوش و عالمان پر جوش و خروش. در اين قرن عظيم جميع اصول قديمه پوسيده به کلّي متروک شده در هر خصوص افکار جديده به ميان آمده؛ مثلاً معارف قديمه متروک معارف جديده مقبول، سياسيات قديمه متروک سياسيّات جديده مقبول، علوم قديمه به کلّي متروک علوم جديده مرغوب، آداب قديمه فراموش شده آداب جديده به ميان آمده، مشروعات جديده و اکتشافات جديده و تحقيقات جديده و اختراعات جديده حيرت بخش عقول گرديده جميع امور تجدّد يافته پس بايد که حقيقت دين الهي نيز تجدّد يابد تقاليد به کلّي زائل شود و نور حقيقت بتابد تعاليمي که روح اين عصر است ترويج گردد و آن تعاليم حضرت بهاءاللّه که مشهور آفاق است و نفثات روح القدس است از جمله تحرّي حقيقت که بايد بکلّي تقاليد را فراموش کرد و سراج حقيقت را روشن نمود … هر چيز تجدّد يافته است البتّه بايد تعاليم ديني نيز تجدّد يابد.» (۱)
اين ادعاي بداعت در بهائيت نيز همچون ساير فرق انحرافي، تناقضاتي دارد، از جمله ارجاع صريح حكم زكات توسط شخص حسين علي نوري (بهاء) به قرآن حكيم: «درباره زکات هم امر نموديم کما نزل في الفرقان (قرآن) عمل نمايند.»(۲)
در اين جا يك تناقض بزرگ وجود دارد و آن اين كه:
بهائيت چگونه ميتواند پس از پوسيده و منفور خواندن احكام و عقايد اديان پيش از خود و ادعاي بداعت و تجدد تعاليم ديني، دگرباره پيروان خود را به ويژه در احكام كه در قالب اديان با تغيير و تحول همراه است، به همان اديان پوسيده خوانده و منفور شمرده ارجاع دهد؟
آيا اين غير از تناقض است؟
پانوشت
۱. مكاتيب، ج۳، ص ۳۳۱ ـ ۳۳۴.
۲. ملحقات اقدس، ۷۵.