این بسته محتوایی مربوط به پرونده ویژه « پویش “جهان منجی می‌خواهد” » است

بابت انتشار مطالب با ذکر منبع (بانک محتوای مذهبی مرسلون) متشکریم

کارم گرفته بود!

«لازم به ذکر است متن فوق در روزنامه «زاینده رود» اصفهان در تاریخ 21 مرداد در شماره 2487 چاپ شده است. نسخه الکترونیکی یک شبانه روز قبل از تاریخ و انتشار روزنامه ای در سایت منتشر و در اختیار کاربران فضای مجازی قرار می گیرد. به همین دلیل مطلب به عنوان فعالیت در فضای مجازی ثبت شده است. فایل پیوست صفحه آخر قسمت یادداشت »


کارم گرفته بود


همین طور که لباس  می پوشیدم برای مادر توضیح می دادم: «از فلان مسجد تماس گرفته اند. دعوت شده ام برای مبحث مهدویت. با اینکه تدریسی ام تا تبلیغی، پیشنهادشان را قبول کردم؛ البته با اجازه شما. از فکر به توفیق اجباری در مطالعه بیشتر و بازخوانی اطلاعات فراموش شده، انگیزه  می گیرم. شاید تخصصم در تبلیغ شد مهدویت. خیلی به این مباحث علاقه دارم».  نهایت برای مزاح گفتم: «بعد از ده دوازده سال تحصیل بالاخره فرجی شد. مامان کارم گرفته». مادر مثل همیشه سراپا گوش بود. لبخندی زد و گفت: «مادر جان کار مجانی زود می گیرد».  خندیدم و خداحافظی کردم.


تمام بیست دقیقه پیاده روی مسیر رسیدن به مسجد را به حرف مادر فکر می کردم. بیشتر از آفتاب این سوال بی جواب اذیتم می کرد: «اگر شرع اجازه می داد و درخواست وسیله رفت و آمد داشتم یا طلب پاکت می کردم، دعوتم می کردند؟».


گاهی خودم را دلداری می دادم: «این چه حرفی است. شاید کیفیت کارت هم مناسب بوده؛ اصلا فلان استاد نگفت مجالس امام زمان علیه السلام الکی نیست و به سخنران از طرف خود مولا نظر شده است ». بعد هم خودم جواب می دادم: «حالا خیلی هم خودت را تحویل نگیر. معاویه هم کم منبر نرفت ». خلاصه همه راه  در کشف حکمت های حرف مادر گذشت.


کلاس تمام شد. مگر کابوسش دست از سرم بر می داشت.  رمق از جانم رفته بود. پاهایم حس نداشت. چشمانم جایی را نمی دید.  سرم به شدت درد می کرد. آفتاب پوست صورتم را می سوزاند. به تنها چیزی که فکر نمی کردم، حرف مادر بود. وقتی رسیدم، چیزی نگفتم.


 این بار مادر سر صحبت را باز کرد . به پر و پایم پیچید، حرفی برای گفتن نداشتم؛  «مادر جان تو که گفتی کارت گرفته، این حال و روزی که من می بینم مثل این است که انبارت گرفته نه کارت. کشتی هایت غرق شده یا انبارت آتش گرفته؟». « همه چیز خوب پیش می رفت. رضایت را از نگاهشان می خواندم. برای نزدیک شدن دل ها از همان اول دایره وار روی زمین نشستیم.


آخرهای جلسه بود که کار به پرسش و پاسخ رسید. اعتمادشان جلب شده بود. «یکی از ما شکایت می کرد که درد مردم را نمی فهمیم . بین مردم نیستیم. یکی می گفت پس کاری بکنید با این قیمت های ارز و طلا، چند ماه دیگر عروسی دخترم است.


 بعد از یک سال تازه وامش با هزار اما و اگر جور شده، من چطور با این قیمت ها جهیزیه بخرم؟ یکی گفت پسرم سه سال است عقد بسته، با این وام های سی درصد و چهل درصد مگر می تواند خانه اجاره کند؟ ربا شاخ و دم دارد؟ پس فردا باید بروم ملاقاتش زندان. آن یکی گفت می گویید ازدواج آسان و حرف از برکت می زنید پس کو؟ می فهمید بیکاری نان آور خانه یعنی چه؟


آن یکی گفت: خدا از شما نگذرد که می گویید کار تولیدی کنید و به فکر استقلال کشور باشید. حالا با وام این جوجه های سالم که از بی آبی و قطع و وصل برق  نصفشان تلف شدند چه کنیم؟


 هر کدامشان حرفی زدند. حرفشان حق بود. تعدادشان در کلاس من خیلی نبود.


کسی چه می داند، شاید این کم ها، خیلی هم کم نباشند. مادر من چکاره این مرز و بومم؟ حقی را نادیده گرفته ام؟ من  که زیر این آسمان آبی نه ملکی دارم و نه آبی. نه استخدامم و حقوقی دارم. نه خانه و زندگی دارم، نه همسر و آقا زاده و حساب بانکی. آینده ام مبهم تر از گذشته. چه کاری از دست من ساخته است؟  قسم می خورم کم مانده بود به جای کارم، آهشان مرا بگیرد. مادر دعا کن کسانی که دستشان به جایی می رسد این آه  را دست کم نگیرند.»

 


تولیدگر محتوا : صداقت...!

بارگذاری شده در : 1401/10/05

اثبات طولانی بودن عمر امام زمان عج

سوال:

لطفا توضیح دهید؛ چطور با آیات قرآنی راز طولانی بودن عمر امام زمان(عج) را اثبات میکنید؟


پاسخ:

در قرآن نامی از امام عصر علیه السلام برده نشده است تا طولانی بودن عمر ایشان بیان شده باشد.


فقط در قرآن ادله ای وجود دارد که میتوان عمر طولانی را اثبات کرد ، )فرقی نمیکند برای چه کسی باشد و قرآن با صراحت از امکان عمر طولانی خبر داده است)مثلا اصحاب کهف سیصد سال زنده بودند و خواب بودند.


و یا در مورد حضرت نوح علیه السلام می فرماید : وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (عنکبوت،14)


و ما نوح را به سوى قومش فرستاديم و او در ميان آنها هزار سال الّا پنجاه سال درنگ كرد امّا سرانجام طوفان آنها را فروگرفت درحالى‏كه ظالم بودند.


در این مدت دعوت حضرت نوح (علیه السلام) (پس از رسالت و پیش از طوفان) 950 سال بیان شده است و اگر مدت زندگی آن حضرت را پیش از رسالت و بعد از طوفان بر آن بیفزاییم قطعا از مرز هزار سال خواهد گذشت در برخی از احادیث عمر نوح 2500 سال بیان شده است.


و در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید:


... هرگز او را نکشتند و به دار نیاویختند، بلکه امر به آنها مشتبه شد. آنها که درباره او اختلاف کردند در شک و تردید هستند، به علم و یقین نرسیده اند، از ظن و کمان پیروی می کنند، به یقین او را نکشتند، بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد، که خداوند توانا و فرزانه است(نساء 157)


 و آیه ای در قرآن هست که نه تنها از عمر طولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر می دهد و آن آیه مربوط به حضرت یونس است آنجا که می فرماید:لَلَبِثَ في‏ بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (صافات،144)


اگر او یونس در شکم ماهی تسبیح نمی گفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی می ماند.


 این آیه صریح است در این که عمر بسیار طولانی (از عصر یونس تا روز رستاخیز) که در اصطلاح زیست شناسان عمر جاویدان نامیده می شود برای انسان و ماهی از نظر قرآن کریم امکان پذیر است.


join: @Bakhanim

قرآن _ حدیث
مهدویت


تولیدگر محتوا : تبریزی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

دیدار با امام زمان


تو جمع دوستان نشسته بودیم که یکی از دوستان گفت؛ دلم میخواد امام زمان رو ببینم،،،،

دوتا از دوستام خندیدن با جمله دوستم.

یکی از دوستان که اهل دل بود یه جمله گفت:میخوام یه چیزی بگم و باید بهش عمل کنی.

گفت:باشه

گفت:چند روز کلا درگیر گوشی خودت باش و همیشه به فکر موبایلت باش، و بعدا نتیجه رو به من بگو

گذشت چند مدتی تا اینکه دوباره کنار هم جمع شدیم،،، رفیق اهل دلم گفت؛ داداش، میتونی گوشی خودتو چند روز به من قرض بدی؟

بنده خدا گفت؛ نه نمیتونم

رفیق اهل دلم؛ اگر به امام زمانت همانند این موبایلت فکر کنی، دیگه لزومی نداره تو بری سراغ امام زمان، بلکه خود آقا میاد به دیدنت... پاک باش، با صفا باش

#مهدویت#مهر_مهدوی_را_جهانی_میکنیم

#امام_زمان_عج_الله


تولیدگر محتوا : سجاد

بارگذاری شده در : 1401/10/05

توطئۀ یهودیان معاند برای جلوگیری از به دنیا آمدن پیامبر موعود


از بعضی از گزارش‌های تاریخی دربارۀ حضرت عبدالله بن عبدالمطلب (پدر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله) چنین استفاده می‌شود که برخی از یهودیان که بعثت پیامبر موعود را خطری برای منافع دنیوی خود می‌دانستند، درصدد 

خاموش کردن این نور الهی با کشتن پدر خاتم الأنبیاء علیه‌السلام بودند.

مرحوم شیخ عباس قمی نقل میکند که:

وقتی حضرت عبدالله از مادر متولّد شد، بیشتر از احبار یهود و قسّیسین نصارى و کهنه و سحره فهمیدند که پدر پیامبر آخرالزمان از مادر متولد شد؛ زیرا گروهى از پیامبران بنى‌اسرائیل مژده بعثت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و 

سلم را رسانیده بودند و طایفه‏اى از یهود که در اراضى شام مسکن داشتند جامه خون‏آلودى از یحیى پیغمبر علیه السلام در نزد ایشان بود و بزرگان دین علامت کرده بودند که چون خون این جامه تازه شود همانا پدر پیامبر آخر الزمان

 متولد شده است و در شب ولادت آن حضرت از آن جامه که صوف سفید بود خون تازه جوشید.[1]


وقتی عبداللّه متولد شد، نور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم از جبین او ساطع گشت، همانطور که از دیدار هر یک از اجداد پیغمبر (ص) نیز لامع بود. عبداللّه روزبه‌روز بزرگ شد تا توانست راه برود و سخن بگوید. آنگاه آثار 

غریبه و علامات عجیبه مشاهده مى ‏فرمود؛ همچنان‌که روزى به خدمت پدرش عبدالمطلب عرض کرد: «هرگاه من به جانب بطحاء کوه ثبیر سیر مى‏کنم، نورى از پشت من ساطع شده و دو نیمه مى‏شود؛ یک نیمه به جانب مشرق و 

نیمى به سوى مغرب کشیده مى‏شود؛ آنگاه سر به هم گذاشته دایره گردد؛ پس از آن مانند ابر پاره‏اى بر سر من سایه گسترد و از پس آن درهاى آسمان گشوده شود و آن نور به فلک رفته و باز شده در پشت من جاى کند و گاهی 

می‌شود که وقتی در سایه درخت خشکى می‌نشینم آن درخت سبز و خرم می‌شود و وقتی از نزد آن درخت می‌روم باز خشک می‌شود و بسا باشد که وقتی بر زمین نشینم بانگى به گوش من رسد که اى حامل نور محمّد صلّى اللّه 

علیه و آله و سلم! بر تو سلام باد». عبد المطّلب فرمود: «اى فرزند، بشارت باد تو را؛ مرا امید آن است که پیغمبر آخر الزمان از صلب تو پدیدار شود».[2]

نقل شده که عبداللَّه علیه السلام، وقتى که به سن جوانی رسیده بود، روزى به شکار رفت.


عدّه‏اى از یهودی‌ها نیز برای اینکه پدر محمد صلی الله علیه و آله را بکشند و نور خدا را خاموش سازند، به آن حوالى آمده بودند. وقتى چشمشان به عبداللَّه افتاد، او را شناختند و نشانه‌های پدر نبی آخرالزمان را در او مشاهده کردند؛ 

لذا متوجه او شدند و به تعداد هشتاد نفر او را با چاقو و شمشیر محاصره نمودند.


وهب بن عبد مناف پدر آمنه نیز در این روز براى شکار بیرون آمده بود. هنگامى که دید، یهودی‌ها عبداللَّه را محاصره کرده ‏اند، براى نجات او شتافت. در این هنگام ملائکۀ زیادى را دید که با اسلحه، یهودی‌ها را از اطراف او پراکنده 

مى ‏سازند.[3]

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


[1] منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج‏1، ص 44

[2] منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج‏1، ص 44

[3] الخرائج و الجرائح؛ ج‏1؛ ص 129


تولیدگر محتوا : حجت پناه زاده

بارگذاری شده در : 1401/10/05

#درست_بشناسيم_تا_درست_بشناسانيم

#گفتمان_مهدوي

❣  #درست_بشناسيم_تا_درست_بشناسانيم

در معارف اسلامى #شناخت_امام از جايگاه و اهميت به سزايى برخوردار است تا آنجا كه وقتى شخصى از امام حسين عليه السّلام مى پرسد:
يابن رسول اللّه بأبى أنت و أمّى فما معرفة اللّه؟
اى فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدايت، انتظار معرفت خدا چيست؟

آن حضرت پاسخ مى دهند:
معرفة أهل كلّ زمان إمامهم الّذى يجب عليهم طاعته.

شناخت #اهل_هر_زمان نسبت به امامى كه بايد از او فرمان برند.


❣ اگر ميخواهيم حتي يك نفر را با امام زمانمان آشنا كنيم ؛ بايد معارف مهدوي را درست بشناسيم تا بتوانيم درست بشناسانيم و كوچكترين قدمي كه در راه ظهور مي توانيم برداريم اين است كه درست بشناسيم  .

حواسمان باشد كه امام زمان عج از  #ما_بچه_شيعه_ها انتظار دارد...!


در آستانه آغاز امامت امام زمان عج  #مبلّغ_فرهنگ_مهدوي باشيم. ان شاءالله


----------------------------------------------------------------------

بحارالانوار.ج 26،ص 260،ح 38.

            @Mortaja313


تولیدگر محتوا : tajil0313

بارگذاری شده در : 1401/10/05

#انتظارسازنده_یامخرب

#گفتمان_مهدوی

#انتظارسازنده_یامخرب

بدترین نوع #انتظار این است که دست روی دست بگذاریم تا #خودحضرت بیایند وتمام کارها را انجام دهند .

می توان انواع انتظار را به این شکل بیان کرد :

 #بهاری ؛ بخواهی نخواهی می آید.
 #ناهاری ؛ دیگران آماده می کنند.

 #مقابله_ای ؛ انتظار دشمنان برای آمدن امام عصرعج.
 #معامله_ای ؛ انتظار کسانی که دنبال امتیاز گرفتن از حضرت هستند.

 #عاشقانه ؛ حضرت را برای خودش می خواهند.

انتظار ما از کدام نوع است⁉️

➖ #امروز_جمعه_ست ،جواب این سوال را به خود حضرت بگوییم ،بگوییم که انتظارمان #عاشقانه ست و #پای_حرفمان بمانیم.ان شاءالله



┏━━━━━━┓
            @Mortaja313
┗━━━━━━┛


تولیدگر محتوا : tajil0313

بارگذاری شده در : 1401/10/05

بازگشت

داستان واقعی= بازگشت
True Story = Return

من مامانمو تو ۱۵ سالگی از دست دادم. تا زمانی که بود خیلی رو مسائل دینیم حساس بود و تقریبا نماز و وضو و … همه رو کامل بهم یاد داده بود و اصرار به رعایت داشت
I lost my mom at 15 . As long as he was , he was very sensitive to religious things , and he had taught me all the service , and insisted on it .

منم‌ بعد رفتنش سعی میکردم انجام بدم تا اینکه دانشجو شدم و اومدم تهران، خوابگاه و دلتنگی دوری از خونه گاهی منو میکشوند خونه دایی یکی از هم اتاقیام
I was trying to do it after my mother left .
until I became a student and moved to Tehran .
dorm and longing to go home and get me to uncle ‘s house .

از طریق زن داییش که مبلغ فرقه یمانی دروغین بود با این ماجرا اشنا شدم تو خونه اش جلسه های جذب برگزار میکرد و خانم ها رو به بهانه تفسیر قران مورد تبلیغ قرار میداد
Through her aunt ” s interference , I was acquainted with this adventure ; she attended her house meetings , and promoted ladies under the pretext of interpreting the Koran

چند باری با دعوت دوستم رفتم اونجا و متاسفانه به خاطر ناآگاهی گولشونو خوردم
I went there a couple of times by my friend ‘s invitation , and I’m afraid I ate those tricks for unconsciousness.

هنوز خیلی سوال داشتم و تصمیم صددرصد نگرفته بودم اما با اصرار دوستم که شبهه همیشه هست و حالا فعلا شهادتین بگو و …
I still had a few questions , and I had not made up my mind, but by insisting that my friend , who is sure , is always there , and now tell me evidence

خونه داییش شهادت به اون ملعون دادم و وقتی برگشتم خوابگاه غسل توبه کردم و خوابیدم
I testified evidence to that cursed uncle ‘s house , and when I came back to my dorm , I sosking and slept .

خواب دیدم انگار هفت یا هشت سالمه و مادرم مثل وقتی که زنده بود چادر وسجاده اش دستش و داره از در میره بیرون. دویدم دنبالش گفتم کجا، گفت میرم مسجد
I dreamed it was seven or eight years old , and my mother was out of the door like she was alive .I ran after him . I said where , she said I was at the mosque .

چادرش گرفتم و گفتم میام گفت نمیبرمت
I pitched her tent , and I said I’d come and didn’t accept.

شروع کردم به گریه کردن گفتم تو رو خدا منو ببر همیشه میبردی
I began to cry . Please take me , you always take

گفت بدنت نجسه نمیشه بیای مسجد
Your body is unclean., said she, don’t come to Mosque

یه نگاه خشمگین بهم کرد و چادرش و کشید و رفت
نصفه شب از خواب پریدم و شروع کردم به گریه
هم اتاقیام بیدار شدن و از ترس سرپرست خوابگاه رو خبر کردن
She looked up at me, angry .
I woke up in the night and started crying .
my friends woke up and called in fear of the head of the dormitory

به سرپرست گفتم خواب بد دیدم. گفت امام جماعت خوابگاه برای نماز صبح که اومد بهش بگو
تا اذان صبح نتونستم بخوابم و بعد نماز ماجرای خواب برای حاج آقا تعریف کردم.
I told the warden i had a bad dream . He said the dorm room was for morning prayers .
I couldnt sleep till morning , and then I said to him about his dream .

گفت یه کاری کردی که تو دینت یا اخلاقت خدشه وارد شده و مادرت ازت ناراحته
زدم زیر گریه و ماجرای شهادت دیشب و غسل و گفتم
He said you did something that hurt Dane , and your mother upset you .
I cried , and I said the story about last night about evidence.

حاج آقا گفت من روی این فرقه مسلط نیستم و یه شماره تماس داد گفت زنگ بزن بگو فلانی معرفی کرده و ازش درباره فرقه بپرس
زنگ زدم اون اقا قرار گذاشت دفترش یه موسسه مهدویت بود. ماجرا رو به اونم گفتم خیلی راهنماییم کرد و خداروشکر مامانم از اون دنیا هم هوامو داره و نذاشت اشتباه کنم
He said I don’t take control of this sect and call him a call . Ask him to ask and ask him about the cult .
I called the guy . His office was an institution . I told him the whole story .
She gave me a lot of advice , and thank God my mom got my back from that world , and she wouldn’t let me make a mistake .


تولیدگر محتوا : بانوی شیعه*

بارگذاری شده در : 1401/10/05

نعل وارونه!(تغییر جایگاه ها)

شما از برکت وجود مراجع و علما بود که یاد گرفتید امام زمانی هست که باید منتظرش بود و انتظارش آدابی دارد و برای تحقق آن باید مرد عمل بود و با فسق و فجور به ستیز برخاست و ...

حالا می گویید برای رفع موانع ظهور و تمهید مقدمات قیام حضرت باید از اطاعت علما و روحانیت و مراجع دست برداشت و اصلاً همین مراجع بزرگ ترین دشمن حضرت هستند که باید به حذفشان اقدام نمود و ... انگار نه انگار که قرار بود در حوادث الواقعه، رجوعمان به جانشینان و حجت های صاحب الامر عج باشد و ...

جل الخالق! هنر دشمن همین است که جای جلاد و شهید را عوض کند؛ اما بپذیرید که بلاهت شما هم در این تغییر و جا به جایی بی تأثیر نیست.

مدعیان کاذب یمانی اگر در این سالهای هیاهو و غوغا گری، هیچ دستاوردی نداشته باشند جز این که عده ای ساده لوح را به اسم انتظار و آمادگی ظهور، از گرد شمع وجود مراجع تقلید که اساس فقه و آموزه های دین به علم و بیان و فهم آنان وابسته است، بربایند بس مأموریتی سترگ را به سرانجام رسانده اند.

شما عدالت را از علی آموختید و بعد علی را مقابل عدالت می دانید!

مگر سال 61 هجری نیز عده ای مسلمان، حسین را که رهرو رسول خدا بود و سلامت و عدالت و شریعت را عیار حاکمیت اسلامی می دانست، خارج از دین حق ننامیده و یزید خون آشام میمون باز و سگ باز و شراب خوار را جانشین راستین رسول خدا لقب ندادند؟!

دین منهای عقل، قتلگاه حقیقت است و لابد ائمه ما چیزی می دانستند که ارزش یکساعت تفکر را برتر از سال ها عبادت برشمرده اند. مطهری و مفتح و هاشمی نژاد و ... امام جمعه شهید کازرون، دشمن اسلام و مانع ظهور و مصداق باطل هستند؛ اما مفسدان و فسّاق و غارتگران و زورگویان و ... خدشه ای به عقاید شما وارد نمی سازند؟

اگر علما نباشند (آنهم درست از نوع انقلابی) مردم امام زمان را بهتر می شناسند؟! احساس نمی کنید با اسرائیل و انگلیس و آمریکا هم داستان شده اید؟


تولیدگر محتوا : اشک آتش

بارگذاری شده در : 1401/10/05

میدان انتظار

انتظار یعنی چشم به راه بودن

برای چشم به راه بودن باید سر به راه بود ...!

کدام راه؟!

فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما

انتظار، یکجا نشستن نیست، حرکت به سمت مقصد است.

پس

راه را باید شناخت.


تولیدگر محتوا : اشک آتش

بارگذاری شده در : 1401/10/05

انتظار جهادی

 همه ی ما ادعا می کنیم که از منتظران امام زمان هستیم ؛ اما آیا صرف یک ادعا کافی است؟ اینکه سر جای خود بنشینیم و فقط دعای فرج بخوانیم ، کافی است؟ چگونه باید منتظر مصلح جهان بود؟

تصور کنید منتظرید تا ساعت ۶ کسی به دنبال شما بیاید و با هم به جایی بروید ؛ شما تا ساعت ۶ بیکار مینیشینید یا قبل از اینکه ساعت ۶ شود بلند میشوید وضو میگیرید و لباس هایتان را میپوشید و در تدارک آماده شدن هستید؟  مسلما روش دوم درست است.

انتظار امام زمان باید انتظار جهادی باشد ؛ انتظار جهادی یعنی تلاش برای آماده شدن برای ظهور؛ ترجمه انتظار جهادی را در بیان امام خامنه ای بخوانیم:

کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینه‌های صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.[۱]


[۱] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰


تولیدگر محتوا : سجادی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

وظایف شیعیان در دوران غیبت

در روایات متعددی وظایف شیعیان در دوران غیبت بیان شده است؛ امام باقر علیه السلام در بیان وظایف شیعیان در دوران غیبت فرمودند: «لیعن قویکم ضعیفکم و لیعطف غنیکم علی فقیرکم ولینصح الرجل اخاه النصیحة لنفسه [۱]

توانمندان شما باید به ضعیفانتان کمک کنند و اغنیاء شما باید به فقرایتان مهربانی کنند، هر کس باید برادر [دینی] اش را نصیحت کند، نصیحتی که به نفع برادرش باشد .

در این روایت نورانی ، امام باقر علیه السلام سه وظیفه را برای شیعیان در دوران غیبت ، می شمارند:

۱-   کمک کردن توانمندان به ضعیفان

۲-   مهربانی اغنیا با فقیران

۳-   نصیحت کردن برادر دینی

مبلغین جهادی ، با حضور در مناطق محروم ، به نحو احسن هر سه مورد را عمل می کنند.

 

[۱] بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، عماد الدین طبری الآملی الکنجی، چاپ نجف اشرف، ص ۱۱۳ .


تولیدگر محتوا : سجادی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

ارتباط شیخ کلینی با نواب امام زمان(عج)

شبهه: اگر امام زمان(عج) وجود داشت و چهار نائب داشته، پس چرا شخصیتی مثل شیخ کلینی که در دوره‌ نواب اربعه بوده، هیچ روایتی را از ایشان نقل نکرده است؟

پاسخ:
کتاب کافی، اولین کتاب از کتاب‌های چهارگانه‌ی معتبر شیعی است که توسط ثقة الاسلام کلینی (محمد بن یعقوب) در دوران غیبت صغری نوشته شد. در این کتاب بیش از 16 هزار روایت وجود دارد که از کل روایات صحاح شش‌گانه‌ اهل سنت بیشتر است و از جهت جامعیت، ترتیب ابواب و اتقان روایات نیز بسیار حائز اهمیت است.[1] رجال‌شناس مشهور شیعه، نجاشى درباره‌ کلینی مى‏‌گويد: «او در زمان خود، شيخ و پيشواى شيعه در شهر رى بود و حديث را از همه بيشتر ضبط كرده و بيشتر از همه مورد اعتماد است.»[2]

كلينى با چهار سفير و نماينده خاص امام زمان(عجل‌الله‌تعالى‌فرجه‌الشریف)، هم عصر بود،[3] بعد از آن‌که حکومت‌های جور، سخت‌گیری بر ائمه و علما و شیعیان را زیاد کردند، به مرور ارتباط ائمه(علیهم‌السلام) با مردم، به صورت وکالتی درآمد و با اوج‌گیری فشارها، تشکیلات وکلایی جای خود را به تشکیلات سفارتی و نیابتی داد. در طول 69 سال، چهار نفر از معتمدان حضرت به عنوان نائب خاصّ، یکی بعد از دیگری مسئولیت سفارت را به عهده داشتند و رابط بین آن حضرت و شيعيان بودند. عثمان بن سعید عمری(از 260 تا ۲۶۷ق) و محمد بن عثمان بن سعید عَمری(از 267 تا ۳۰۵ق)، حسین بن روح نوبختی (از 305 تا ۳۲۶ق) و علی بن محمد سَمُری (از 326 تا ۳۲۹ق) عهده‌دار نیابت خاص حضرت بودند.[4]

کلینی 70 سال عمر کرد و در سال 328 ق، قبل از آخرین نائب امام، وفات نمود.[5] او در کتاب کافی در مجموع 4 روایت از نائب اول یعنی عثمان بن سعید عمری نقل کرده است.[6] علت این‌که از 16 هزار روایت، تنها چهار روایت از طریق نائب امام نقل شده، چند چیز است:

اول اینکه علت نگارش کتاب کافی که در طی 20 سال نوشته شده، این است که یکی از دوستان کلینی از او درخواست می‌کند که در ضمن کتابی به پالایش، تهذیب و تبویب روایات اصول چهارصدگانه بپردازد.[7] اصول اربع مأة، کتاب‌هایی بوده‌اند که توسط چهارصد نفر از شاگردان ائمه (علیهم‌السلام) از زمان امیرالمومنین تا امام حسن عسکری(علیهماالسلام)  نگارش یافته بود. بیشتر این اصول از شاگردان امام صادق و امام باقر (علیهماالسلام) بوده است.[8] بنابراین، عمده روایات کافی (بیش از 15 هزار روایت) از این دو امام بزرگوار است و از سایر ائمه، کمتر روایت نقل شده است. 

دوم اینکه، به طور کلی، به دلیل جابجایی حکومت عباسی با حکومت اموی، فترتی پیش آمد که آن دو امام همام توانستند به راحتی جلسات درسی در مدینه ترتیب بدهند و به تدریس و شاگرد پروری بپردازند.[9] در دوره‌های بعد، فضای جامعه اسلامی بسیار اختناق‌آلود و بسته بود. به همین دلیل تشکیلات وکالتی و بعد نیابی به وجود آمد. در زمان نواب اربعه وضع بد و بدتر شد.[10] هر چند در دوره‌ هفت‌ساله‌ی نائب اول مقداری اوضاع بهتر بود، اما در دوران سه نائب بعدی، فشار بسیار شدید شد. نواب حضرت، دارای وکلایی در شهرهای مختلف بودند که تنها از آن طرق و در موارد ضروری ارتباط می‌گرفتند. این‌طور نبود که مجلس درس و بحثی داشته باشند تا شیخ کلینی بتواند در آن حاضر شود و مطلبی را از آن طریق منتقل کند. همان چهار روایتی که جناب کلینی از نائب اول نقل کرده، دلالت بر وجود ارتباط بین ایشان با نواب حضرت -ولو به واسطه‌ی دیگران- دارد.

اختناق و بگیر و ببند تا آنجایی بود که نائب سوم یعنی حسین بن روح، مدتی به صورت پنهانی زندگی می‌کرد و پنج سال هم در زندان گرفتار شد.[11] که شاید به خاطر برخی بی‌احتیاطی‌ها و یا خیانت‌ها بوده باشد. کلینی بیشتر عمر خود را در ری و قم زندگی کرد و به احتمال زیاد کتاب کافی را هم در اینجا و در زمان سفارت حسین بن روح، نوشت.[12] با این حال با وجود این همه روایت، لازم نبود که صراحتاً از نواب و رابطین حضرت نام ببرد تا خطری برای جان حضرت پیش بیاید، بلکه کافی بوده است که از طریقی دیدگاه حضرت را به دست آورد و بعد روایات مطابق همان را انتخاب و منتشر نماید، زیرا نهان‌کاری و تقیه خصوصاً در دوره نایب دوم، سوم و چهارم به اوج خودش رسیده بود. کلینی نمی‌توانست اسمی از نوابی که در زمان نوشتن کافی با آن‌ها در ارتباط بوده ببرد، زیرا این کار باعث دستگیری و فشار بیشتر به شیعیان می‌شد و جان آنان را به خطر می‌انداخت. ولی نائبی که در آن زمان از دنیا رفته بود را نام برده است. در زمان‌های بعدی، شیخ طوسی از سایر نواب روایاتی را نقل کرده است.[13]

در پایان اشاره به این نکته هم لازم است که بسیاری از علمای شیعه معتقدند که روایات کتاب کافی -فی الجمله- مورد تایید حضرت بقیة الله(عجل‌الله‌تعالى‌فرجه‌الشریف) قرار گرفته‌ است.[14]

در نتیجه: اولا: کتاب کافی دسته‌بندی اصول اربعة مأة بوده؛ ثانیا: کلینی روایاتی را از نواب حضرت نقل کرده؛ ثالثا: جو حاکم در آن زمان به گونه‌ای بود که نمی‌شد از نواب اربعه نام برد؛ رابعا: شیخ کلینی در ایران بوده و از طریق وکلا با نواب رابطه داشته است.
-------------------------------------------
[1]. محمد بن یعقوب کلینی (ویکی نور)
[2]. نجاشی، رجال النجاشي، مؤسسة النشر الإسلامي‏، چ6، قم، 1365ش، ص377.
[3]. سید بن طاووس، كشف المحجة لثمرة المهجة، بوستان کتاب، چ2، قم، 1375ش، ص220.
[4]. علامه حلی، رجال العلامة الحلي (الخلاصة)،  الشريف الرضي‏، چ2، قم، 1402ق، ص149.- آقا بزرگ تهرانی، الذريعة إلى‏ تصانيف‏ الشيعة، اسماعیلیان، قم، 1408ق، ج‏4، ص58.
[5]. سید بن طاووس، كشف المحجة لثمرة المهجة، بوستان کتاب، چ2، قم، 1375ش، ص220.
[6]. محمد بن یعقوب کلینی، الكافي ، دار الكتب الإسلامية، چ4، تهران، 1407ق، ج‏1، صص329- 331.
[7]. شیخ کلینی، کافی، ج1، ص8.
[8]. اصول اربعمأة.(ویکی شیعه)
[9]. ایوب طهمزی و عباس رهبری، نقش امام باقر(ع)و امام صادق(ع)در فرهنگ و تمدن اسلامی، مجله مطالعات تاریخ و تمدن ایران و اسلام، زمستان 1396، دوره2، ش4.
[10]. محمد دشتی، نقش سیاسی سازمان وکالت در عصر حضور ائمه علیهم السلام، مجله فرهنگ جهاد سال 10، تابستان 1384، ش40.
[11]. شیخ طوسی، الغیبة، دار المعارف الإسلامية، چ1، قم، 1411ق، ص303.
[12]. آیت الله سبحانی، كليات في علم الرجال، مركز مديريت‏ حوزه علمیه قم، چ2، قم، 1410ق، ص368.
[13]. شیخ طوسی، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، دار الكتب الإسلاميه‏، تهران، چ4، 1407ق،  ج‏6، ص 93.- همو، الغيبة/ كتاب الغيبة للحجة، ص389.
[14]. حسین نوری، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمة، مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چ1، قم، 1408ق، ج‏3، ص467.- آیت الله سبحانی، كليات في علم الرجال، ص366.


تولیدگر محتوا : ابواحمد توسلی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

احاطه ی امام عصر

این که می گویند: امام مهدی(علیه السلام) غایب است ؛ غیبت حضرت به این معنا نیست که ارتباط ما با امام و ارتباط امام با ما کاملا قطع باشد. غیبت نسبی است. ( امام زمان را ببینیم و بشناسیم این در بسته شده) از طرف ما در بسته شده ،ولی امام با علم امامتش در همه جا بر ما احاطه دارد.
امام در توقیعشان به شیخ مفید کردند فرمودند:
«فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ‏ءٌ مِنْ ْ أَخْبَارِكُمْ»(۱)
ما به همه کارهای شما آگاه هستیم. وچیزی از حال شما بر ما پنهان نیست.
امامی که در گوشه ای بنشیند و از احوال امت خبر نداشته باشد که چه بر سر امت می گذرد ما چنین امامی را قبول نداریم. ما امامی را قبول داریم که اشراف و احاطه دارد. از تمام عوالم و کره زمین مثل کف دستش خبر داشته باشد. ما درباره علمای برجسته یا عرفای بزرگوار معتقدیم که از ضمیر افراد خبر می دادند. از خانه افراد خبر می دادند. چه برسد به قطب عالم هستی امام زمان، آقا بر همه چیز و همه جای عالم علم و آگاهی دارد.
(۱) بحارالأنوار/ ج53/ ص:150







تولیدگر محتوا : مهاجر

بارگذاری شده در : 1401/10/05

نمایش رادیویی نیمه شعبان

نمایش رادیویی نیمه شعبان

نگهبان: 40_50 ساله

خالد: 30_35 ساله

داوود: 30_35 ساله

نامه رسان: 30_40 ساله

عثمان: 45_50 ساله

حکیمه خاتون: 31_37 ساله

عیسی: 30_35 ساله

(صدا های پسزمینه:

فروشنده 60 ساله

فرماده نظامی 40 ساله)

حکومت عباسیان که با داعیه حمایت از اهل بیت به قدرت رسیده بود، علیرغم ظلم فراوانی که به اهل بیت علیهم السلام روا میداشت، برای فریب افکار عمومی گاها از نظرات فقهی ائمه استفاده میکرد و یا در مجامع ایشان را گرامی میداشت. اما پشت پرده ی این نفاق کاری کرده بود که یاران حضرت حتی جرأت اشاره کردن به حضرت را نداشتند.

جوادالائمه، امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام با تثبیت و تقویت شبکه ی وکلا به صورت مخفیانه مردم را آماده ی دوران غیبت کردند و شیعیان خود را از گزند جاسوس های حکومت عباسی مصون نگه داشتند.

نمایشی که برای شما اجرا میشود برداشتی آزادانه از شرایط خفقانی سامرا در سال میلاد حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف و شیوه‌ی کار عثمان بن سعید، وکیل امامین عسکریین علیهما السلام و نائب امام زمان در غیبت صغری است که با توجه به روایات تاریخی نوشته شده است.

قسمت اول

[صدای پای رد شدن لشکر و شخصی که فریاد میزند بشتابید، در صفوف منظم حرکت کنید]

داوود: عثمان! عثمان! باز کجا رفته این بشر! معلوم نیست چطور کاسبی میکند!

خالد تو عثمان را ندیده ای؟

خالد: عثمان بن سعید روغن فروش؟ دیروز عصر دوباره برای ابن الرضا روغن آورد... ابن الرضا مشتری همیشگی این سَمّان* است! چه کارش داری داوود حمامی؟

د: با خودش کار دارم [دوان دوان دور میشود و عثمان را صدا میزند. صدای فروشنده که داد میزند خرما دارم، خرمای اعلی، خرما بخورید و قوت بگیرید و به شورشیان بتازید]

نگهبان: زیاد با این رافضی حمامی دهان به دهان میکنی خالد! ما مأمور خلیفه ایم...

خ:چرا پیرمرد؟ حسودیت شده کسی با تو حرف نمیزند؟ بس که عبوسی!

ن: شاید فردا فهمیدیم خبرچین شورشیان است. آن وقت حاضری آمار این رفیق حمامی ات را به ماموران خلیفه بدهی؟

خ: [خنده] کجای کاری پیر مرد؟ من برای دو درهم بیشتر تو راه هم میفروشم... این هیزم کش حمامِ دیوانه که جای خود دارد!

ن: حیف، حیف که متوکل دیگر نیست! او خوب دمار از روزگار این ها در می آورد. در زمان او این روافض اجازه نداشتند مالک خانه شوند! خوب به یاد دارم زمانی که امامشان را به سامره آورد او را در کاروان سرای گدا ها جا داد. چندین بار هم نیمه شب او را کت و بال بسته تا کاخ کشید! [صدای فروشنده خرما دارم خرما]

خ:آی مردک! بیا اینجا!

فروشنده: بله سرورم!

خ: بیا خرماهایت را ببینم! [صدای خوردن] اوم بدک نیست!

ف: بردارید بردارید!

ن: زیاد این طرف ها نچرخ، اینجا پادگان نظامیست مکنه بازار!

ف: برای همین سرباز ها خرما آورده ام!

خ: خیله خب ‌! خیله خب! گم شو تا ندادم به سیاه چالت بیندازند.

ف: چشم چشم. [صدای دور شدن]

خ: مگر تو از کی اینجایی پیرمرد!

ن: من از همان دوران متوکل نگهبانی این خانه میکنم و بسیار امثال تو را دیده ام که شیفته ی او شده و خبرشان را داده ام و همینک در زندان های خلیفه یا سینه ی قبرستانند! حیف، حیف که منتصر نرم خوست!

خ: برای من از زنان بگو... مرا با مردان و سیاست کاری نیست!

ن: متوکل کاری کرد که مخدرات خانه ی وی لباسی برای نماز نداشتند و با یک لباس مندرس به نوبت نماز میگزاردند.

خ: نه پیرمرد آن زنان را نمیگویم. تو که حکومت متوکل را به یاد داری برایم از زنان او بگو... میگویند چهار هزار کنیز داشت که از همه ی آن ها کام جسته بود!

ن: حكومت؟ حکومت برای قیصر روم است خالد، منتصر امیرالمؤمنین و خلیفه ی رسول الله است.

خ: [خنده] آری خلیفه ای که خلیفه ی دیگری را مثله میکند! پر حرفی مکن و از دخترکان بگو پیر مرد! من مثل تو سیاست نیستم. میگویند وقتی متوکل به شهر می آمد، صد ها کنیزک پری‌رو اطرافش به آواز و پایکوبی میکردند!

ن: جوانی و کله ات باد دارد... من آن زمان شرطه جوانی بودم و سر درس اهل حدیث مینشستم. زاهدی بودم که نه چشم به کنیزان متوکل داشت نه مال دنیا، تنها چیزی که از دنیا میخواستم نابودی علویان بود. آن سالی که متوکل قبور کربلا را به گاو‌آهن شخم زد و به آب بست و دستور داد دست تمام زائرانش را قطع کنند من صد ها دست قطع کردم! این روافض همه دیوانه اند خالد! داوطلبانه دستشان را قطع میکردند که به زیارت قبر حسین بروند! تو هم اگر از من میشنوی با این ها همکلام مشو... [صدای پای با وقار]

خ: آهای خانم! کجا؟ به شما نگفته اند آمد و شد به این خانه قدغن است؟ علی الخصوص برای زن ها!

حکیمه خاتون: من حکیمه دختر محمد تقی بن علی بن موسی الرضا هستم. آمده ام به برادر زاده ام سری بزنم.

ن: برو کنار خالد با این خانواده نمیتوان دهان به دهان گذاشت!

خ: عیسی! عیسی درب خانه را باز کن. مهمان دارید!

ن: شب را نیز میمانید؟

ح: خیر، اگر خدا بخواهد در خانه ی برادرزاده ام افطار میکنم و بر میگردم.

 [صدای دویدن عیسی و درب و قدم های حکیمه خاتون و بسته شدن در]

خ: افطار؟ هنوز که چهارده شعبان است! کو تا رمضان؟

ن: من نمیدانم تو چطور مسلمانی هستی خالد! نمیدانی فضیلت روزه ی شعبان را؟ نمیدانی رسول الله شعبان را روزه میگرفت؟

خ:خیله خب پیرمد، هم اهل حدیثی و هم ساست. خوب است خودت روزه نیستی! بعد هم من در سال 255 هجری از کجا بدانم رسول الله کی روزه میگرفت و کی نه!

ن: وای به دینی که پیرو اش تو باشی!

خ: این که مردی را در این خانه راه نمیدهیم را درک میکنم، اما چرا از عبور و مرور زن ها جلو گیری میکنیم؟ فقط باز نسیحت نکن که اصلا حوصله ندارم!

ن: حدیث جابر را نشنیده ای؟

خ: جابر سرکه فروش؟ [خنده]

ن: نه ابله! مرا مسخره میکنی؟ اصلا دیگر با تو سخن نمیگویم!

خ: باشد پیرمرد. چه کنم؟ دست خودم نیست شوخی و مسخرگی در خونم است! بگو دیگر بگو بگو[با حالت لودگی]

ن: باشد باشد! لباسم را ول کن مردک سبک مغز! در آن حدیث رسول الله نام فرزندان فاطمه را میگوید و به فرزند حسن بن علی که میرسد او را قیام کننده میخواند. خلیفه نمیگذارد کسی از نسل حسن بن علی به دنیا بیاید. [خیلی آرام] در داخل خانه هم کنیزی فرستاده که هم احوال او را با من بازگو میکند که به خلیفه برسانم، هم احوال خودش را و هم احوال کنیزانش را! اگر کسی آثار وضع حمل داشت این شیشه را به آن کنیز میدهم تا به او بخوراند و تمام! فقط نباید بگذاریم زنی با او تماس داشته باشد و از نظر ما دور شود.

خ: خب پس چرا گذاشتی این زن داخل شود؟ [متعجبانه و آرام]

ن: [با تشر] الحق که ابلهی، حکیمه عمه حسن بن علیست! [با بی خیالی] در ضمن من که گفتم از داخل خانه هم آگاهم. حکیمه همواره شب هایی که اینجاست تا سحر مناجات میکند! کسی هم از کنیزان خانه اثری از حمل ندارد! هر ازچند گاهی هم مامورین شخصی خلیفه به خانه حمله میکنند و تفتیش میکنند... تو تازه آمده ای هنوز تفتیش ها را ندیده ای! خلاصه که چیزی از نظر خلیفه دور نمیماند.

خ: چکار به کنیزان داری؟ مگر شیعیان از فرزند کنیز هم پیروی میکنند؟

ن: این ها ذهن مردم را سحر میکنند خالد، مادر علی بن محمد هادی هم کنیز بود!

خ: بس است پیر مرد، حرف زدن با تو مرا ملول و خسته میکند. مثل هر روز ساکت باش و به چهره ی مردم نگاه کن و رافضی هایی که به درب خانه ی حسن بن علی اشاره میکنند را پیدا کن! من دیگر حوصله ی این چرندیات سیاسی را ندارم.

****

قسمت دوم

[صدای درب خانه و فریاد عثمان عثمان داوود]

داوود: عثمان باید با من به رباط سامرا بیایی...

ع: چه شده؟ بنشین ببینم چه میگویی!

د: یکی از خویشان من از بلاد دور آمده و مبلغ زیادی خمس برای امام آورده!

ع: امام در هر دیاری وکیلی دارد و هر کس سوالی داشته باشد یا وجوهات باید به همو بدهد! من که نمیتوانم از کسی پول بگیرم! اصلا اجازه ندارم!

د: میگوید از قم به اهواز کوچ کرده. وکیل بلاد اهواز را نمیشناسد. میخواهی بدون امام زندگی کند و اعمالش تباه باشد؟

ع: داوود جان، امام در نامه هایش نام وکلای شهر های دیگر را هم به وکیل هر شهری میگوید. حتی میگوید به وکیل دیگر چه گفته. هیچ وکیلی حق ندارد خمس از کسی بگیرد مگر اهل بلاد خودش! این رفیق شما هم باید از وکیل دیار خودش کسب تکلیف کند!

د: آخر شنیده ام برخی غلات خود را وکیل امام معرفی میکنند. از کجا معلوم در گیر این از خدا بی خبر ها نیفتد!

ع: عقاید شیعه بر همگان واضح است! کسی که موالات امام را دارد گول غلات را نمیخورد... میخواهی باز روایت علی بن موسی الرضا را برایت بگویم که آن دسته از محبین را که ادعای تشیع کردند به خانه اش راه نداد؟

د: آن ها به دروغ خود را شیعه معرفی کردند! من این مرد را میشناسم!

ع: داوود، داوود، داوود، فراموش کرده ای مردی را که از ری تا سامرا آمده بود تا وجوهاتش را شخصا به سرورمان امام هادی بدهد و ایشان فرمودند برگرد و همان طور که قبلا گفته ام آن را به عبدالعظیم حسنی بسپار؟ فکر میکنی او چیزی از رفیق تو کم داشت؟

د: باشد بن سعید، باشد! اما طوری رفتار میکنی انگار امام فقط برای ماست!

ع: برعکس بن اسود! مگر به یاد نداری ماجرای سعید حاجب را؟ همو که به متوکل گفته بود مولایمان علی بن محمد الهادی در حال تهیه ی اسباب جنگ است؟ با این تهمت و افترایی که به امام بسته بود و با این که با قشون و سربازانش بی اذن از دیوار منزل سرورمان بالا رفته بود. میگفت در آن شب تار، بالای دیوار که بودم امام مرا به اسمم صدا زد و فرمود: سعید! صبر کن تا برایت شمعی روشن کنم! سپس همراه من آمد تا تمام خانه را بگردیم و من هیچ چیز مشکوکی جز کیسه ای مهمور نیافتم. سعید میگفت با وجود این لطف امام باز هم حیا نکردم و آن کیسه را به عنوان مدرک جرم برای متوکل بردم... اما متوکل تا مهر کیسه را که دید جا خورد! مُهر، مهر مادرش بود! قصه ی سکه ها را که از مادرش جویا شده بود فهمیده بود مادرش برای بیماری و دُمَل چرکین متوکل این مبلغ را نذر امام کرده. حال داوود بن اسود تو بگو امامی که با دشمن خونین خود این چنین رفتار میکند رفیق تو را تنها خواهد گذاشت؟

د: قبول کردم بن سعید... ولی به من رو زده! چطور رویش را زمین بیندازم؟ از مرام شیعگی به دور است!

ع: بگو ببینم در این شهر لشکر نشین که فقط به قدر رفع حاجت امیران سپاه مَشاغل غیر نظامی هست، از کجا تو را پیدا کرده؟ اصلا با خودت فکر کرده ای ممکن است با این کار هایت جان امام را به خطر بیندازی؟

د: یعنی میگویی ممکن است اصرار های این مرد برای پیدا کردن وکیل امام برای جاسوسی باشد؟ وای بر من!

ع: معاذ الله! من به کسی تهمت نمیزنم! فقط میگویم اگر امروز شیعیان در بلاد مختلف احکام فقهی و وظایف سیاسی شان را میدانند به برکت همین مکتوم ماندن شبکه ی وُکَلاست... به رفیقت هم بگو اگر شیعه باشد در هر دیاری زندگی کند امام هوایش را دارد. ماجرای چوب را که از خاطر نبرده ای! امام عالم به پستوی خانه ی دل ماست!

د:میدانم اما من درک نمیکنم! متوکل و منتصر بار ها به برتری امام اقرار کرده اند! حتی وقتی میبینم شرطه ها به امام بی احترامی میکنند و یکی از شیعیان را آزار میدهند باور نمیکنم دستور خلیفه باشد! هرچه باشد این ها هاشمی اند، پسر عموی امام اند.

ع: حسادت و حب دنیا بن اسود! این ها آتش میزند به خرمن عمر! حق همواره با این خاندان است، میگویند مامون در مجلسی 40 استدلال بر حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کرد. اما همو چه ها که لا این خاندان نکرد. ندیدی جعفر کذاب را که با پر رویی ادعای امامت میکند، یا برخی از بزرگان را که گاه از نامه های امام غلط دستوری میگیرند و گاه به لباس حضرت ایراد... نمیبینی وقتی امام میگویند فلانی دیگر وکیل ما نیست مردم را گمراه میکنند؟ نمیدانم این ها بدون موالات امام به کدام عملشان مینازند!

روزی در محضر مولایمان بودم که فرمودند: «هیچ یک از پدرانشان به اندازه ایشان مورد شک و تردید شیعیان قرار نگرفته است...» [با حالت گریه]

به خدا بن اسود این ها کفران نعمت است... میترسم خدا نعمت درک محضر اهل بیت نبی را از ما بگیرد! آه آه از این زمانه ی بد...

د: مگر میشود بدون امام زندگی کرد؟ مگر خودت نمیگفتی اگر امام نباشد آسمان و زمین بندگان را تحمل نمیکند؟

ع: آری فرازی از جامعه کبیره است«بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وِ بِكُمْ يُمْسِكُ السُّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الاَرْضِ اِلّا بِاِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ» ولی نمیدانم بن اسود، نمیدانم دلم برای مولایمان شور میزند. [با صدای بغض‌آلود]

د: غصه نخور بن سعید! هنوز که مولایمان جوان است، دیری نیست که ازدواج کند و فرزند دار شود. میخواهم قیافه ی این عباسیان را ببینم وقتی قائم آل محمد به پا خیزد! راست است که در حدیث آمده فرزند مولایمان حسن بن علی همه ی جهان را خواهد گرفت؟

ع:[آهی از ته دل] آری داوود آری... روزی همه ی جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد!

د: پس زیاد ناراحت نباش! در پیری ات حکومت شیعیان را خواهی دید... من رفتم که هیزم های صحرا انتظارم را میکشند! [صدا در حال دور شدن]

ع: [در دلش] خوشا به حالت داوود! نمیدانی در چه شرایطی زندگی میکنی! نمیدانی امام قائم را غیبتیست که زمانش را فقط خدا میداند...

قسمت سوم

نامه رسان: بن سعید! اگر سوالی از تو بپرسم مرا پاسخ خواهی داد؟

عثمان: اگر بدانم چرا که نه؟ زکات علم نشر آن است!

ن: چگونه نامه ها را از خانه ی مولایمان بیرون می آوری؟ نکند مثل وزیر سلیمان نبی اسم اعظم میدانی؟

ع: آسف بن برخیا خاک پای مولای ما هم نیست! و اما این نامه ها! همه را در خمره میگذارم و رویش پوستی و روی پوست روغن میریزم... نگهبانان به خیال این که من روغن فروش هستم میگذارند داخل خانه شوم! حال بار برگیر و برو که دیرت شده!

ن: یک سوال دیگر فقط یک سوال و بعد قول میدهم به تاخت تا منزل احمد بن اسحاق قمی بروم...

ع: تو که تا پاسخ نشنوی نمیروی... پس بپرس!

ن: چگونه هیچ یک از نامه های امام مهر ایشان را ندارد؟ احمد بن اسحاق قمی از کجا میفهمد که این نامه ی امام است و یا جواسیس خلیفه؟ اصلا از کجا معلوم...

ع: زیاد سوال میپرسی...

ن: «مَکَروا و مَکَر الله، وَاللهُ خَیرُ الماکرین» احمد بن اسحاق زمانی که به محضر مولایمان مشرف شد دستخط ایشان را شناخت و نیازی به مهر ندارد... گذشته از آن اگر همین جواسیس که میگویی مهر مولایمان را ببینند همان را پیراهن عثمان نمیکنند برای به قتل رساندن ایشان؟

[صدای در و فریاد عثمان عثمان داوود]

برخیز و برو و به یاد داشته باش که این ها اسرار الهیست، با احدی در این باره سخن مگو...

آمدم داوود، آمدم، درب را از جا کندی!

داوود: بن سعید تو هم آسمان دیشب را دیدی؟ [نفس نفس زنان]

ع: علیکم السلام اخوی.

ن: سلام برادر!

د: سلام

ع: هیسسسس...

ن: با اجازه، ان شاء الله دفعه ی بعد برای باقی اهل قبیله هم روغن میبرم!

ع: مرحمت زیاد، خیر پیش! ‌[صدای پا]

د:میگویم آسمان دیشب را دیدی؟

ع: بن اسود از تو دیگر انتظار نداشتم! بیا داخل تا همه را خبر نکردی! ‌[صدای در]

د: جرعه ای آب بده. از خانه ام تا حجره ات و از آن جا تا بدین جا دویده ام که در مورد نوری که دیشب از آسمان نزول کرد بپرسم...

ع: خواب دیده ای برادر، [صدای قلپ قلپ آب خوردن داوود] دیشب نیمه ی ماه بوده و ماه تمام آسمان شهر را روشن کرده... همین!

د: [نفس عمیق بعد از خوردن آب] نه! نه! فرق داشت... خیلی روشن بود. خودت را به آن راه نزن کل شهر نورانی شده بود و نور از خانه ی مولایمان امامِ زکی به آسمان می‌تابید...

ع: هر گاه آب نوشیدی سلام کن بر حسین شهید و لعنت فرست بر قاتلینش!

د: [با سرعت و صدای کم] سلام بر حسینِ شهید، لعنت بر یزیدِ پلید.[هجان زده] میدانستم. میدانستم خبری شده! زودتر بگو.

ع: داوود، داوود، داوود چند بار بگویم اینطور به خانه ی من یا مولایمان نروی! لابد قبل از این جا به خانه ی امام هم رفته ای!

د: آری اما کسی چیزی نفهمید!

ع: آخ داوود آخرش با این بی احتیاطی ها کار دست خودت میدهی!

د: دست به سرم نکن بن سعید. میدانم تو وکیل امام هستی و از همه چیز با خبر! از همان روزی که آن چوب را شکستم میدانم! آن چوب را که به خاطر داری؟ همان که داخل شکافش پر از نامه بود!

ع: هیسسس! تو تا سرت را به باد ندهی ول کن ماجرا نخواهی شد! بیا بنشین و از ماجرای آن روز بگو، بگو چه شد که چوب را شکستی؟ امام بعد از آن چگونه با تو رفتار کرد؟

د: داوود اگر بخواهی دست به سرم کنی داد میزنم! ماجرا را به همه میگویم!

ع: بنشین و ماجرای آن روز را بگو تا من هم در عوض بگویم!

د: [صدای نفس بلند، مثل هی] آن روز مثل همیشه هیزم برده بودم تا آب حمام خانه ی مولایمان را گرم کنم. هزیم ها را که آتش زدم عیسی، غلام حضرت تکه چوب پهنی را به من داد که به پاشنه ی در می مانست! گفت آن را برای تو بیاورم. من چوب را در دست میچرخاندم و با خودم رجز میخواندم. انگار پهلوانی هستم و در میدان جنگ چوب بر سر شرطه های خلیفه میکوبم! در راه قاطر سقا راهم را سد کرده بود. داد زدم آی سقا قاطرت راه را بسته! سقا گفت خودت او را هی کن! من هم نمیدانم چه شد که با همان چوب قاطر را زدم. غافل از این که داخل چوب خالی بود و سریع شکست. من هم که دیدم داخل آن کاغذ هایی پنهان شده سریع چوب را زیر بغلم پنهان کردم و برگشتم. به خانه که رسیدم عیسی گفت آقا و سرورت می گوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟ گفتم: نمی دانستم داخل چوب چیست؟ امام علیه السلام فرمود: چرا کاری می کنی که مجبور به عذر خواهی شوی؟ مبادا بعد از این چنین کاری کنی. اگر شنیدی کسی به ما ناسزا هم می گوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن. ما، در شهر و دیار بدی به سر می بریم. تو فقط کار خود را بکن و بدان که گزارش کارهایت به ما می رسد. ... بن سعید او مثل این که آن جا بوده باشد از ماجرا خبر داشت! حتی میدانست چرا سقا را زده ام!

ع: چه انتظاری داشتی به جز این؟ امام عالم به اسرار است!

د: خب حالا بگو دیشب چه خبر بوده؟

ع:مگر نگفتی سرورمان به تو گفته: «چرا کاری می کنی که مجبور به عذر خواهی شوی؟ » اکنون هم این سوال بعد ها تو را مجبور به عذر خواهی خواهد کرد! بیا و کوتاه بیا! فقط بدان که دیشب فرد بزرگی متولد شده. فردی که به این ظلم و جور پایان دهد!

د: هعی... من که گمان نمیکنم کسی بتواند این حکومت عباسیان را سرنگون کند. جکومتی که از مصر تا چین و از گرگان تا یمن را گرفته را فقط خدا میتواند سرنگون کند.

ع: خوب است آوازه ی برمکیان را شنیده ای! خدا بخواهد در آنی که این ظلم و جور هم مانند قارون به زمین فرو میرود. این ها برای خدا هیچ نیست!

د: خدا کند. من که چشمم آب نمیخورد! من رفتم... ولی یادت باشد نگفتی! [صدای دور شدن داوود]

ع: آخ داوود. کاش زبانت چفت و بست داشت و برایت میگفتم که دیشب چه شبی بوده و آن نوری که دیدی نور چه آقاییست... حیف، حیف که شیعیان قدر خود را نمیدانند!


تولیدگر محتوا : ابراهیم

بارگذاری شده در : 1401/10/05

ندبه های انتظار

ندبه های انتظار
زمزمه دعای ندبه از مسجد جمکران، او را سرخوش از عطر انتظار کرده بود. اشکهایش از پهنای صورت سرازیر شده بود. شوق رسیدن و خدمت به امام زمان(عج) او را بی تاب کرده بود. او همچنان دعا را زمزمه می کرد؛ آخر دعا صدایش بلند تر شد. مادرش خواب بود؛ با صدای امید، بیدار شد. نگران به سویش شتافت.
- امیدجان! چه اتفاقی افتاده است؟ خدای ناکرده کسی فوت کرده است؟
بغض گلوی امید را می فشرد و اجازه صحبت به او نمی داد. مادر از امید رو بر گرفت و به صفحه تلویزیون خیره شد؛ زمزمه دعای ندبه از مسجد جمکران او را نیز چون امید، بی تاب کرد و آرزو کرد کاش! بتواند در خدمت مولایش امام زمان(عج) باشد.
امید که اشک هایش را با دستانش پاک می¬کرد گفت:
مادر چگونه می توانم به خدمت مولا برسم و در خدمت او باشم؟
مادرش با لبخند گفت:
عزیزم همین که در فکر امام زمان(عج) باشید و سعی کنید به خاطر امام زمان و به نیت او کار خیر انجام دهید و از گناه دوری کنید، در خدمت مولا بودن است.
امید که از خوشحالی ذوق زده شده بود، تمام کارهایی که می توانست انجام دهد در ذهنش مرور کرد. یادش آمد که با دوستش، چند وقت قبل قهر کرده است، تصمیم گرفت با او آشتی کند و در درس ریاضی و قرآنش که مشکل داشت، به او کمک کند و ثواب آن را به امام زمان(عج) هدیه کند.

با همراهی گروه تنها راه نرفته


تولیدگر محتوا : یا فاطمه الزهرا(س)

بارگذاری شده در : 1401/10/05

انتظار فرج مهدی موعود
  1. انتظار فرج ساختمان عظیمی است که اگر میخواهیم آن را در وجودمان بنا کنیم بایستی ابتدا ستون های آن را بوجود بیاوریم تا این ساختمان برپا شود و بااستحکام باقی بماند.

انتظار فرج پنج ستون اصلی دارد.

اول: اعتراض به وضع موجود

دوم: آگاهی از وضع مطلوب

سوم: اعتقاد و امید به تحقق وضع مطلوب

چهارم: اشتیاق به وضع مطلوب

پنجم: اقدام برای تحقق وضع مطلوب

وقتی این ستون ها و ارکان را در جانمان محقق کنیم خودبخود ساختمان انتظار در وجودمان محقق میشود و ما تبدیل به یک منتظر واقعی میشویم


تولیدگر محتوا : صالحی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

تبلیغ ظهور منجی
  1. چرا چند دهه است که هالیوود دارد ظهور یک منجی را تبلیغ میکند؟

مگر قرار نیست با ظهور منجی و امام زمان بساط ظالمان برداشته شود؟ پس چرا چنین خودشان در چنین فیلم هایی سرمایه گذاری میکنند؟

آنها میخواهند معنای منجی و معنای انتظار برای مردم را تغییر دهند، هالیوود همواره منجی ای را نشان میدهد که بدون مقدمه ناگهان ظهور پیدا میکند و بساط ظلم را ریشه کن میکنند.

 اینگونه مردم را وامیدارند که نسبت به ظلم بی تفاوت باشند، چرا که هر وقت منجی صلاح بداند ظهور میکند و ظلم را نابود میکند.


تولیدگر محتوا : صالحی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

معنای واقعی انتظار
  1. بشین، بشین، بشین

راحت باش، راحت باش، راحت باش

بخواب، بخواب، بخواب

اینها فرامین نفس اماره ماست که همواره ما را به راحتی و تنبلی دستور میدهد. 

حال این نفس اماره بازیگوش که از تمام مسئولیت ها فراری است، سعی میکند مفاهیمی که ما را به مسئولیت وامیدارد را تغییر دهد تا با تن پروری اش منافات نداشته باشد. 

یکی از معانی که نفس اماره ما تغییر داده، معنای انتظار است.

نفس اماره آن را به این صورت معنا کرده که باید صبر کنی و بی تفاوت در سایه ای آسوده بگیری تا روزی که خود امام زمان ظهور کند. در حالی که معنای واقعی انتظار نیاز به حرکت، تلاش، کوشش و سختی کشیدن نیاز دارد، انتظار واقعی یعنی مقدمه سازی برای ظهور، یعنی تلاش برای هدایت جامعه و مبارزه تا پای جان در برابر ظلم که مطابق میل نفس اماره مان نیست.


تولیدگر محتوا : صالحی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

منتظران واقعی
  1. آیا اینکه قرار است امام زمان ناگهان ظهور کنند، و سپس با یک اشاره تمام ظالمان نیست و نابود شوند برای شما خیلی عجیب است؟

احتمالا خیر

چرا که سالهای سال است که چنین مفهومی به ما القاء شده است، اما قرار نیست این اتفاق بیافتد، قرار نیست امام زمان بدون ایجاد مقدمات ظهور کنند و همچنین قرار نیست بعد از ظهور با یک اشاره تمام ظالمان ریشه کن شوند.

امام زمان برای ظهورشان نیاز به مقدماتی دارند که این مقدمات را منتظران واقعی محقق میکنند و بعد از ظهور ایشان نیز همه چیز طبق روال عادی پیش میرود اما با رهبری فوق العاده امام زمان پیشرفت مومنان و زوال ظالمان تسریع می یابد.


تولیدگر محتوا : صالحی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

ظهور امام زمان
  1. چوب همیشه در خودش یک آتش پنهان دارد، ولی تا وقتی که شعله ور نشود گرمایی هم تولید نمیکند و همچنان سرد و بی جان است.

انتظار هم تا وقتی صرفا در دل شخص منتظر است و به عمل نمی انجامد فایده ی زیادی ندارد. نیاز است انتظار در افعالش ظهور پیدا کند و او را به میدان عمل بکشاند.

منتظر باید علاوه بر علاقه به ظهور امام زمان و عدالت گستری ایشان در جامعه، سعی کند این مهم را تا جایی که میتواند در جامعه خودش محقق سازد.


تولیدگر محتوا : صالحی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

انتظار برای فرج امام زمان
  1. در شبی زمستانی و سرد، مردی در خانه اش نشسته بود و از شدت سرما به خود میپیچید، سرما در تک تک اعضایش رسوخ کرده بود و دندان هایش به شدت به هم میخوردند.

اما تصور نکنید این مرد، فقیر بوده و نمیتوانسته آتشی برای خودش فراهم کند.، خیر

او نه تنها توانایی ایجاد آتش را داشت، بلکه کبریت و بخاری در یک متری او بودند ولی او اقدامی برای روشن کردن آنها نمیکرد و فقط میلرزید و میلرزید.

حتما برایتان سوال شده که چرا چنین رفتاری میکرد...

آن مرد فقط در انتظار رسیدن فصل بهار و گرمای خورشیدش بود و حاضر نبود برای گرم شدنش قدم از قدم بردارد. او حاضر نبود تا هنگام رسیدن بهار و هوای دلپذیرش تلاشی کند و گرمایی در مقیاس کوچک تر درست کند.

ماجرای این مرد، ماجرای کسانی است که تصور میکنند معنای انتظار برای فرج امام زمان (عج) فقط دست روی دست گذاشتن تا ظهور ایشان است.


تولیدگر محتوا : صالحی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

.انتظار فرج
  1. در دین مبین اسلام برخی از اعمال جایگاه خاصی دارند.

مثلا نماز به عنوان ستون دین معرفی شده است یا امر به معروف به عنوان مقوم دیگر اعمال معرفی شده است. اما در بین تمام این اعمال و افعال کدام با فضیلت تر است؟

طبق روایات بافضیلت ترین اعمال انتظار فرج است. (افضل الاعمال انتظار الفرج)

ولی آیا به نظر شما اینکه "روی صندلی راحتی مان در کنج خانه بنشینیم و انتظار بکشیم" با فضیلت ترین عمل باشد منطقی است؟

ظاهرا منطقی نیست و واقعا هم اینگونه نیست. معنای انتظار این نیست.

اینکه نسبت به جامعه بی تفاوت باشیم و در خانه مان منتظر ظهور حجت بنشینیم معنای تحریف شده انتظار است.

منظور از انتظاری که با فضیلت ترین عمل است، انتظاری است که ما را به حرکت بردارد و ما را وادارد تا جامعه مان را به سمت جامعه ی مهدوی که قرار است امام زمان بنا نهد حرکت دهیم.


تولیدگر محتوا : صالحی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

ظهور منجی
  1. ظهور منجی تقریبا در تمام ادیان و مذاهب وجود دارد

زرتشتیان طبق گفته کتاب اوستا منتظر موعودهایی به نام سوشیانت هستند

در اندیشه هندوها موعود شخصی است به نام کَلکی، که منتظر ظهور او هستند.

یهودیان نیز منتظر موعود الهی هستند که روزی ظهور خواهد کرد و وارث زمین خواهد شد.

در آیین مسیحیت عقیده به انتاظر و ظهور موعود نسبت به دیگر ادیان توحیدی بیشتر به چشم میخورد و در انجیل بشارت های فراوانی در مورد موعود آخرالزمان آمده است.

اما سرمایه داران و زورگویان عالم این اعتقاد را تحریف کرده اند و اینگونه معنا کرده اند که باید صبر کنید و دندان روی جگر بگذارید و ظلم را تحمل کنید تا روزی خود منجی بیاید و همه چیز را درست کند، در صورتی که در واقع، ظهور منجی نبایستی باعث کرختی و ظلم پذیری ما بشود، ما بایستی تا جایی که میتوانیم شرایط را برای آمدن منجی آماده کنیم و جامعه را تا حدی که میتوانیم مانند زمانی کنیم که منجی عالم میخواهد ظهور کند.

 


تولیدگر محتوا : صالحی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

انتظار یک طناب است
  1. انتظار یک طناب است.

طنابی که دو جور میشود از آن استفاده کرد. میتوان آن را به دور خودمان ببنیدم و گره بزنیم تا نتوانیم حرکتی بکنیم یا میتوانیم با کمک آن خودمان را به سمت قله ظهور بالا بکشیم.

اگر انتظار را به معنای دست روی دست گذاشتن و صبر بدون عمل معنا کردیم در واقع همان طنابی است که دور خودمان میپیچیم و نمیتوانیم حرکت کنیم، اما اگر آن را به معنای مقدمه چینی و حرکت به سمت جامعه ایده آل امام زمان معنا کردیم، طنابی است که ما را بالا میکشد و به سمت ظهور حضرت حجت نزدیک میکند.


تولیدگر محتوا : صالحی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

قناعت همیشه چیز خوبی نیست
  1. قناعت همیشه چیز خوبی نیست.

قناعتی که توصیه شده مربوط به امور مالی و دنیایی است اما در برخی از امور نه تنها نباید قانع باشیم، بلکه در مقابل باید حریص باشیم.

یکی از این موارد وضع موجود جامعه است. ما هیچگاه نباید به وضعی که در آن هستیم قانع باشیم بلکه باید سعی و تلاش کنیم تا به سمت بهتر شدن جامعه حرکت کنیم.

این ناراضی بودن در وضع جامعه و تلاش برای بهتر کردن آن یکی از مهمترین اصول انتظار برای امام زمان (عج) است.


تولیدگر محتوا : صالحی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

هم‌بند حجت خدا!

هم‌بند حجت خدا!

یکی از دوستانم چند سال پیش به خاطر پخش شب‌نامه علیه رئیس مجلس وقت، به زندان افتاد. بگذریم از این که یک ماه در حبس بود و وقتی برگشت دو سال خاطره تعریف می‌کرد. بقیه ماجرا را از  زبان خودش بشنوید:
در زندان با یک امام زمان هم‌بند بودیم! با او در حیاط والیبال بازی می‌کردیم و در بوفه ساندویچ می‌خوردیم. یک روز سر ادعای امامتش شرط‌بندی کردیم. تصمیم گرفتیم یک کار خارق العاده در نظر بگیریم که اگر توانست انجام دهد به او ایمان بیاورم و برایش یک سوسیس‌بندری از بوفه بگیرم و اگر نتوانست او برایم یک همبرگر دستی بگیرد و بی‌خیال ادعاهایش شود. گفت: «من می‌تونم پیش‌بینی کنم غذای امروز چیه؟» گفتم: «خوب چیه؟» گفت: «ماهی سرخ‌کرده با خرما و نون محلی.» گفتم: «داداش اون غذای زندان زاویرا بود و یوسف پیغمبر هم زندانیش بود. اینجا لنگرود قمه و تو داری آب خنک می‌خوری!» گفت: «تو کاری نداشته باش به این کارها. امشب غذا ماهی و خرما و نون محلیه.» گفتم: «خدا کنه. من که خسته شدم از سیب‌زمینی آب‌پز و تخم‌مرغ آشغال» نفس عمیقی کشید و گوشه زندان افتاد به خاک. سر به سجده گذاشت و شروع کرد به مناجات. اشک می‌ریخت و ضجه می‌زد. می‌شنیدم چه می‌گوید: «خدایا تو رو به حرمت اجداد طاهرینم، تو رو به قداست نبی مکرم اجازه نده این نامردها که من رو مظلومانه زندانی کردن جلوی بیدار شدن این جوون رو بگیرن. خدایا نور هدایتت رو بر قلب پاک این جوون بتابون و این کمترین رو سربلند کن. برحمتک یا ارحم الراحمین» از سجده بلند شد تمام صورتش خیس اشک بود. تحت تاثیر قرار گرفتم. لحظه‌ای در دلم گفتم: «نکنه حق با این باشه. نکنه تا الان درباره‌اش خطا می‌کردم.» متوجه تردید من شد. شال سبزش رو بست به دور کمر و گفت: «نگران نباش. ما اهل بیت بخشنده‌ایم. کسی خطا بکنه دستش رو می‌گیریم و به روش نمیاریم.» گفتم: «خدا حفظ‌تون کنه و به من بصیرت بده.» 
تا موقع شام، در استرس بودم و نگرانی. نکند در این ایام حرمت حجت خدا را زیر پا گذاشته باشم. بالاخره استرس تمام شد و چشم بصیرتم باز. شام را آوردند: املت گوجه با پیاز!
#علی_بهاری
#مهدویت #آخرالزمان #انتظار
لینک همین مطلب: «https://eitaa.com/tanzac/1298»


تولیدگر محتوا : علی بهاری

بارگذاری شده در : 1401/10/05

این دیگه اسمش انتظار نیست!

این دیگه اسمش انتظار نیست!

یک رفیقی داشتیم که یک تعریف متفاوتی از مقوله انتظار داشت. چند سال پیش که روز نیمه شعبان افتاده بود جمعه، مطمئن میگفت که نیمه شعبان حتما آقا ظهور میکنه. انقدر مطمئن بود که رفته بود کلی چک کشیده بود برای تاریخ شانزده شعبان. هر چی میگفتیم بابا نکن، میگفت: «آقا که بیاد دیگه هیچکی بدهکار نیست.»
بهش جواب میدادم: «اولا از انتظار که نمیشه سوءاستفاده مالی کرد؛ ثانیا اگه واقعا تاریخ ظهور آقا رو بدونی که دیگه اسمش انتظار نیست.» ولی گوش نمیکرد که نمیکرد. البته بعد از نیمه شعبان که چکهاش برگشت خورد و یک مدت بیخیال قضیه انتظار شد ولی سال بعد که  عاشورا افتاد جمعه، دوباره گفت که قطعا آقا میاید. هرچی آیه و روایت میخوندیم که تاریخ برای ظهور تعیین نکنید ولکن قضیه نبود. حتی سر این قضیه شرط بست که اگه آقا نیامد، عَلَمِ صد کیلویی هیئت را برمیدارد... . 
آقا نیامد و او ساکت شد. البته نه از شرمندگی، بلکه از کمردرد زیاد. بعد از یک ماه دوباره شروع کرد. بعدا فهمیدیم که چون آن یک ماه تقویم دمِ دستش نبود چیزی نگفت.

دیگر کارش شده بود گشتن دنبال جمعه های مناسبت دار تا رسید به سالی که جمعه هیچ مناسبتی نداشت. از آن سالها که تمام تعطیلات وسط هفته هستند و بعضیها هم کلا در بین التعطیلین به سر میبرند. بنده خدا رفت انواع و اقسام تقویمهای مناسبتی گرفت. مناسبتها اسلامی پیدا نکرد. رفت سراغ مناسبتها ایران و مصر و هند و چین باستان. آنجا هم چیزی گیرش نیامد رفت سراغ مناسبتهای غربی. چند وقت فقط برایش داشتیم توضیح میدادیم که هالوین ربطی به ظهور ندارد. میگفت: «نه. اینکه ظالمین جهان به وحشت بیافتن خودش ربطه دیگه.» یک چیزی گفت که خودش هم فهمید حرف مزخرف هم حدی دارد.

#محمدحسین_علیان

لینک همین مطلب: «https://eitaa.com/tanzac/1301»


تولیدگر محتوا : علی بهاری

بارگذاری شده در : 1401/10/05

انواع انتظار

آیا می دانستید ما دو نوع انتظار داریم:

1.پویا: یعنی انتظار همراه با تلاش که سه بُعد دارد:

الف) فکری: بنیان علمی و اعتقادی را تقویت کنیم تا در دام فرقه هاو مکاتب انحرافی نیفتیم.

   ب) عملی: رفتارهایمان را جهت دهی کنیم تا زمینه ساز ظهور شویم؟

ج) اجتماعی: در برابر ناهنجاری­های اجتماعی ساکت نباشم و امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنیم.

2.ایستا: به اعتقاد شهید مطهری، یعنی فقط دعا کنیم و تضرع و زاری که امام ظهور کنند و همه مشکلات را حل کنند. یعنی انتظار ویرانگر. (1)

حالا ما پویاییم یا ایستا؟

(1) قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص7و8

#ظهور_فقط_دعا_نیست_عمل_است.


تولیدگر محتوا : معراج

بارگذاری شده در : 1401/10/05

ندای آسمانی

هر جمعه، هستی در انتظار ندای آسمانی (انا المهدی) چشم باز می­‌کند. سحر جمعه، نجوای ستارگان با خورشید شنیدنی است.

آیا خورشید، خبر طلوع آفتاب از کنار کعبه را، به گوش ستارگان می­‌رساند؟


تولیدگر محتوا : معراج

بارگذاری شده در : 1401/10/05

جهالت

در جهالت خود حاضریم و در دینداری غایب. حالا چه کسی به انتظار نشسته است؟ من یا او که هر بار که کارنامه عملم را به پیشگاهش می­برند، برایم از معبود طلب مغفرت می­‌کند؟

براستی که او منتظر است تا به سویش برویم همانطور که بیست سال به انتظار علی ابن مهزیار نشست!‌

#ظهور_فقط_دعا_نیست_عمل_است.


تولیدگر محتوا : معراج

بارگذاری شده در : 1401/10/05

غیبت امام

می گویند غیبت امام مجازات انسانی است که قدر داشته هایش را ندانسته است! (1) این غضب الهی است برای کفر نعمت امام!  

تاوان این مجازات، دعا نیست؛ خودسازی و جبران اشتباه است. دعا کنیم چراغ ایمان بر سر کوچه‌های شهرمان روشن شود شاید جاده ظهور به قدوم مبارکش مزین گردد.

#ظهور_فقط_دعا_نیست_عمل_است.

(1)غیبت نعمانی، ص141


تولیدگر محتوا : معراج

بارگذاری شده در : 1401/10/05

احوال ناپوشیده

احوال ناپوشیده

حسین روی فرش چهار خانه ای گوشه اتاق نشست؛ زانوی غم بغل گرفته بود و می نالید. فکرفرداهایی که علی نباشد، امانش را بریده بود. هر لحظه جنازه بی گناه فرزندش علی، جلوی چشمانش می آمد؛ او را آشفته می کرد و استرس را به جانش می انداخت.

اشک هایش هر روز سرازیر بود و کم مانده بود؛ سیلی شود و تمام بی رحمی ها و بدی‌ها‌ی زمانه را نابود کند.

حسین و زهرا به سراغ علی در بیمارستان رفتند. علی کوچولوی مظلوم و بی گناهشان در تخت بیمارستان مدهوش افتاده بود؛ آنها برای هزینه عمل جراحی علی، به همه جا برای کمک رفته بودند؛ اما خبری از کمک نبود؛ هرکسی آنها را به دیگری حواله می داد. نفس هایشان در گلو حبس شده بود و چشمهای خسته آن ها، به انتظار لحظه ای خواب زمان را پشت سر می گذاشت.

تا اینکه آنها با چشمانی گریان و امیدوار به سراغ رئیس بیمارستان رفتند؛ از او خواستند فرزندشان را جراحی کند و در فرصتی مناسب هزینه را پرداخت نمایند، اما او قبول نکرد.

مستأصل، نگران، با دلی شکسته و چشمانی بارانی، اتاق رئیس را ترک کردند.

زهرا و حسین با هزار امید و آرزو، مقداری از وسایل خانه را فروختند؛ اما هنوز هزینه کم داشتند ، نالان شدند. دکترها از علی قطع امید کرده بودند و به پدر و مادرش گفتند: «اگر به هوش بیاید ، یک یا دو روز بیشتر زنده نمی ماند.»

آنها نگران بودند و فکرش را نمی کردند که به همین راحتی؛ علی کوچولویشان را از دست بدهند، خدا خدا می کردند و به امام زمان(عج) استغاثه می کردند فرجی شود اما خبری نمی شد.

گریه امانشان را بریده بود ، زمانی که علی باصدای نازک و بی رمقش مادر می گفت، جگر مادرش آتش می گرفت؛ اما کاری نمی توانست انجام دهد. در همین حین ناگهان علی بیهوش شد.

جیغ و فریاد مادر علی بلند شد، پرستارها نگران به اتاق علی دویدند ، دستگاه اکسیژن و شوک را به او وصل کردند ، تا به هوش آید. پرستاری به او گفت: «خانم زمان زیادی ندارین، کاری بکنین.»

زهرا با چشمانی بارانی و ناراحت گفت: «چه کار کنم تمام هزینه بیمارستان را ندارم.»

زهرا گریان اتاق را ترک کرد و به سمت نمازخانه رفت؛ با استغاثه و زاری از امام زمان(عج) خواست به آنها کمک کند. در این هنگام خانمی کمی آن طرف تر در حال نماز و دعا بود؛ که در بین نماز، متوجه هق هق صدای زهرا شد و به سویش رفت؛ با دلداری او را آرام کرد و قضیه را از او جویا شد، با شنیدن حرف های زهرا گفت: « من هزینه عمل جراحی علی کوچولوی شما را قبول می کنم مشکلی نیست.»

زهرا چشمانش از خوشحالی درخشید؛ و دهانش از تعجب باز ماند. زهرا که انتظار چنین چیزی را نداشت، از خوشحالی به سجده شکر رفت؛ از آن خانم تشکر کرد و هر دو به سوی اتاق علی شتافتند تا او را برای عمل جراحی آماده کنند.

حضرت مهدی(عج) فرمود:
«فَاِنّا یحیطُ عِلمُنا بِأَنبائِکُم و لایعزُبُ عَنّا شَیءٌ مِن اَخبارکُم؛ ما از اوضاع شما کاملاً باخبریم و هیچ چیز از احوال شما بر ما پوشیده نیست. »
«بحار، ج ٥٣، ص ١٧٥»

با همراهی گروه تنها راه نرفته


تولیدگر محتوا : یا فاطمه الزهرا(س)

بارگذاری شده در : 1401/10/05

وظایف منتظران

سخنرانی های کوتاه فارسی بمناسبت نیمه شعبان-


تولیدگر محتوا : Soldado313

بارگذاری شده در : 1401/10/05

سلام علی آل یس؛ قسمت پنجم

سلام ٌ علي آل یس
ای حاضر و ناظر، برای تو از تو می نویسم!

انتشار ویروس کرونا چه نتیجه رذالت انسانها و جنگ بیولوژیک باشه یا نتیجه جهل انسانها، فرقی نمی کنه !

چون خیلی دلم میخواد امثال نیچه که گفتند « خدا مرده است » و اونهایی که گمان کردند حالا که علم  و تکنولوژی پیشرفت کرده، دیگه نیازی به خدا نیست و ضمن تشکر از خدا ، باید از او خواست تا بازنشسته شود ، الآن اینجا بودند تا  این عجز و جهل و رذالت انسانها را تعبیر کنند !

اتفاقا از وقتی علم پیشرفت کرده، آرامش و آسایش از جامعه انسانها رخت بسته، چون صاحبان زر و زور و تزویر، همیشه علم را به خدمت خود گرفته اند!
من آن علمی را می ستایم که ۲۵ حرف آن را مهدی موعود ظاهر خواهد کرد!! 
علمی که فقط در خدمت بشریت خواهد بود!

 

#نامه_خاص


تولیدگر محتوا : فاطمه حسن‌زاده

بارگذاری شده در : 1401/10/05

دوران غیبت صغری حضرت مهدی

 

گوینده: 40 ساله
بن همام: 65 ساله(محمد بن همام اسکافی)
ابوسعید: 40 ساله(شخصیت خیالی)

گوینده: غیبت صغری یکی از حساس ترین برهه های تاریخ تشیع و گام نهایی آماده سازی مردم برای غیبت کبری‌ست و در میان شصت و نه سال غیبت صغری، سال های پایانی عمر شریف نائب سوم حضرت، حسین بن روح نوبختی که مرز غیبت صغری و غیبت کبری به شمار می رود از اهمیت بیشتری برخوردار است. نمایش صوتی ای که در ادامه تقدیم حضورتان میشود مکالمه ی محمد بن همام اسکافی، وکیل حسین بن روح در اسکافِ نهروان با یکی از تجار شیعه است. این نمایشنامه مستند به تواریخ معتبر و احادیث صحیح است اما برای تبدیل شدن به داستان بخش هایی از تاریخ به صورت خیالی از زبان این شخصیت ها بیان شده. از عزیزان درخواست میکنیم با توجه به اهمیت موضوع برای مطالعه بیشتر به کتب تاریخی مراجعه کنید.

(صدای مباحثه)
ابوسعید: بن همام بالاخره پیدایت کردم! بغداد تا اِسکاف را زیر و رو کردم تا بالاخره ردت را در مسجد پیدا کردم...
بن همام: سلام بر تاجر همواره خنده روی ما! بنشین اباسعید! تو کجا اسکافِ نهروان کجا؟
ا: مینشینم. راحت باش. به به مثل همیشه در حال کتابت! در میان خاندان زرتشتی هَمّام تو تنها تو شدی مرد درس و مشق و مباحثه... امروز مشق چه میکنی؟
ب: کتاب سُلیم بن قیس هلالی‌ست، مینویسم تا برای آیندگان به یادگار بماند. میخواهی بخشی از آن را برایت بخوانم؟
ا: نه بن همام امروز آمده ام مطلب دیگری را بپرسم... میشود به خلوتی برویم؟
ب: بفرما داخل حجره! (خطاب به جمع) رفقا امروز درس تعطیل است! بروید و فردا بزآیید تا ادامه ی کتاب را با هم بخوانیم.
(خطاب به ابوسعید) خب بگو ببینم چه میخواهی بپرسی؟
ا: پس حال جوان ترین کبیر شیعه خوب است!
ب: ساکت مومن! میخواهی هر دویمان را به کشتن دهی؟
ا: تو دیگر چرا میترسی؟ با وجود خاندان نوبختی در دربار خلیفه تو هرگز زندانی نخواهی شد، قول میدهم!
ب: هعی روزگار... تیغ خاندان نوبختی اگر برنده بود اینک حسین بن روح در زندان خلیفه نبود!
ا: علی ای حال تو با سن کم از بزرگان شیعه ای... تو و ابوسهلِ پیر با هم شهادت به نیابت حسین بن روح دادید. این کم مقامی نیست شیخ محمد اسکافی!
ب: باشد ابوسعید. به گمانم آن قدر مرا دوست میداری که میخواهی صدایت را بشنوند تا با هم به سیاهچال مقتدر عباسی بیفتیم.(خنده)
ا: خب، بن همام، بروم سر اصل مطلب. آمده ام از تو در باب شلمغانی بپرسم.
ب: خب بپرس!
ا: از وقتی آمدم که در بغداد دیده کسی هم در باره اش صحبت نمیکند! همه میترسند... به گمانم اگر مامورین خلیفه او را پیدا کنند بلافاصله اعدامش خواهند کرد.
ب: چه بگویم ابوسعید، خدا عاقبت همه ی ما را به خیر کند. تو که نبودی شلمغانی که وکیل حسین بن روح در بغداد بود، از زندانی شدن حسین استفاده کرد و ادعای بابیت و نیابت ولی عصر را کرد، به شاگردانش هم گفته بود که نعوذ بالله خداوند متعال در او حلول کرده!
ا:الله اکبر! تو باور میکنی محمد؟ خیلی عجیب است! اگر فقیه بزرگی همچون شلمغانی اینگونه گمراه گردد پ س وای به حال ما!
ب: کجایش عجیب است؟ شیعه کم از صحابه ی گمراه شده کشیده؟ از عبیدالله بن عباس که با نیمی از سپاه امام حسن به معاویه پیوست که بدتر نیست!
ا: آخر شلمغانی! فقیه بزرگ بغداد، کاتب دربار خلفا و فقیه شیعیان! بسیاری از ما دینمان را وامدار او هستیم!
ب: ما دینمان را وامدار ائمه ایم و بس!
ا: یعنی تو باور میکنی شلمغانی دروغ بگوید؟ یا پناه بر خدا کافر شده باشد؟
ب: اخبار مردمان را نه! اما توقیع مولایمان را باور میکنم!
ا: توقیع؟ حسین بن روح که در زندان است!
ب: آری و من شخصا به زندان رفتم و این توقیع را از او دریافت کردم!
ا: عجب! پس تکلیف دین ما چه میشود؟ این روز ها کتابِ «التکلیف» شلمغانی در خانه ی هر شیعه ای هست!
ب: این را هم از حسین بن روح پرسیدم. پاسخ داد: جواب من همان جوابی است که ابومحمد حسن بن علی عسکری در خصوص کتب بنی فضال به مردم داد. ایشان گفتند:«آنچه را روایت کرده‌اند بگیرید و آن مطالبی که به رأی خویش آورده‌اند، رها کنید.»
ا: بین خودمان بماند محمد! تو چقدر به حسین بن روح اعتماد داری؟ چون میدانی که او پیش از این که زندانی شود به واسطه ی خاندان نوبختی از نزدیکان دربار خلیفه بود.
ب: استغفار کن ابوسعید، او نائب ولی عصر است و شیعه بودنش مسلم... خدا بیامرزد ابوسهل نوبختی را، درباره رازداری حسین بن روح میگفت: اگر او امام را زیر دامن خود پنهان دارد و بدنش را با قیچی قطعه‌قطعه کنند تا او را نشان دهد، هرگز چنین نخواهد کرد... این مذهب ساده به دست ما نرسیده ابوسعید!


تولیدگر محتوا : ابراهیم

بارگذاری شده در : 1401/10/05

نا امیدی از مولا

عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ

امید است پروردگارتان به شما رحم كند

با داشتن تو ناامیدی گناهی بزرگ و نابخشودنی است...

کسانی که از تو ناامید میشوند، میخواهند به کجا پناه ببرند؟

مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِٓ إِلَّا الضَّآلُّونَ

چه كسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می‌شود؟!

ناامیدی از تو، آغاز گمراهی است...

 

در این وانفسای آخرالزمان آخرین نور هدایت تو که مایه امید همه مستضعفین عالم است یعنی مهدی موعود، نجات بخش بشریت است...

این یعنی تو ما را فراموش نکرده ای و دست ما را در این برهوت دنیا رها نکرده ای...

پس ما از تو میخواهیم که در ظهور او تعجیل بیندازی و به منتظران امیدوار آمدن منجی، مژده ظهور را بدهی، ما را از شر مستکبران عالم نجات دهی، و عدالت را در جهان به دستان الهی او فراگیر کنی و رحمت واسعه خود را از ما دریغ نکنی...  

ای کسی که امید ما به رحمت او بسیار زیاد است...

و به ما وعده دادی که حق ماندنی است و باطل رفتنی...

پس امید ما را ناامید نکن...

 

ای رب مهربان همه عالمیان

 

#مهدی_موعود

#امید_به_رحمت

#منجی_بشریت


تولیدگر محتوا : جندقیان

بارگذاری شده در : 1401/10/05

وعده خداوند متعال به ظهور حضرت مهدی

 

 

عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ

 

امید است پروردگارتان به شما رحم كند

 

 

با داشتن تو ناامیدی گناهی بزرگ و نابخشودنی است...

کسانی که از تو ناامید میشوند، میخواهند به کجا پناه ببرند؟

 

مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِٓ إِلَّا الضَّآلُّونَ

 

چه كسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می‌شود؟!

 

ناامیدی از تو، آغاز گمراهی است...

 

در این وانفسای آخرالزمان آخرین نور هدایت تو که مایه امید همه مستضعفین عالم است یعنی مهدی موعود، نجات بخش بشریت است...

این یعنی تو ما را فراموش نکرده ای و دست ما را در این برهوت دنیا رها نکرده ای...

پس ما از تو میخواهیم که در ظهور او تعجیل بیندازی و به منتظران امیدوار آمدن منجی، مژده ظهور را بدهی، ما را از شر مستکبران عالم نجات دهی، و عدالت را در جهان به دستان الهی او فراگیر کنی و رحمت واسعه خود را از ما دریغ نکنی...  

ای کسی که امید ما به رحمت او بسیار زیاد است...

و به ما وعده دادی که حق ماندنی است و باطل رفتنی...

پس امید ما را ناامید نکن...

 

ای رب مهربان همه عالمیان

 

#مهدی_موعود

#امید_به_رحمت

#منجی_بشریت


تولیدگر محتوا : جندقیان

بارگذاری شده در : 1401/10/05

مهدویت و فتنه های آخر الزمان

مهدویت و فتنه های آخر الزمان


تولیدگر محتوا : امیرحسین

بارگذاری شده در : 1401/10/05

کلیپ تصویری؛ موضوع مهدویت و فتنه های آخر الزمان

کلیپ تصویری؛ موضوع مهدویت و فتنه های آخر الزمان


تولیدگر محتوا : امیرحسین

بارگذاری شده در : 1401/10/05

اهمیت انتظار

انتظار

یعنی ناراضی بودن از وضع موجود و تلاش برای بهتر شدن آن


تولیدگر محتوا : f.darvishvand

بارگذاری شده در : 1401/10/05

انقلاب اسلامی زمینه ساز ظهور امام زمان علیه السلام است


امام پنجم شیعیان, روایت و احادیث, غیبت نعمانی, قبل از آمدن مهدی, یک نهضت زمینه ساز ظهور می کند, بلند شدن پرچم, پرچم کنایه از حکومت است, پرچم در ایران بلند میشه, پای این پرچم افرادی کشته می شوند, قتلهم شهداء, پرچم را به دست صاحبش می دهند, حجة الاسلام عالی


============================================

برای مشاهده ی مطالب مرتبط:

پیروزی نهایی ملت ایران
تشکر رهبری از حضور مردم در راهپیمایی
درخت تنومند انقلاب اسلامی



تولیدگر محتوا : دهنوي

بارگذاری شده در : 1401/12/02

خصوصیات یاران امام زمان علیه السلام


هدیه روز دانش آموز, سرمه, امام محمد باقر علیه السلام, جوانان و دانش آموزان, قدر دانستن والدین, وزن نداشتن سرمه, فقط به مقدار سرمه چشم, پیرمرد در یاران امام زمان علیه السلام است, بقیه جوان هستند


=================================================

برای مشاهده ی مطالب بیشتر

سن ازدواج حضرت خدیجه با پیامبر صلوات الله علیه
اثبات مهدویت در قرآن
شبهه در مورد باقرالعلوم بودن امام محمد باقر علیه السلام
شبهه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط وهابیون


تولیدگر محتوا : امیرحسین

بارگذاری شده در : 1401/12/03

اثبات مهدویت در قرآن


اثبات نماز و روزه و خمس در قرآن, امام زمان ارواحنا فداه و ظهور خرافاته, اگر واقعی بود قرآن اشاره می کرد, خدا بارها در قرآن ذکر کرده, در تورات هم راجع به امام زمان ارواحنا فداه گفته, در زبور داود هم گفته شده, ان الارض یرثها عبادی الصالحون, امام محمد باقر علیه السلام, مجمع البیان, افراد صالح,


=================================================

برای مشاهده ی مطالب بیشتر

سن ازدواج حضرت خدیجه با پیامبر صلوات الله علیه
شبهه در مورد باقرالعلوم بودن امام محمد باقر علیه السلام
شبهه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط وهابیون
خصوصیات یاران امام زمان علیه السلام


تولیدگر محتوا : امیرحسین

بارگذاری شده در : 1401/12/06

عاشق تر بودن امام زمان علیه السلام به پایان رسیدن زمان غیبت

عاشق تر بودن امام زمان به پایان رسیدن زمان غیبت

منتظر بودن برای ظهور امام زمان علیه السلام

عاشق بودن

گریه کردن امام زمان علیه السلام برای شیعیان

عذر خواهی امام زمان علیه السلام به جا ی شیعیان گنه کار

تو منتظر تر از منی

توبه کردن گنه کاران

پایان رسیدن غیبت

دیدار و ملاقات با امام زمان


تولیدگر محتوا : پرستوی مهاجر

بارگذاری شده در : 1402/02/19

تبعیت از ولی فقیه در زمان غیبت

هارون زمان, سفارش موسی به هارون, جانشین موسی, اصلاح کردن امت, زمان غیبت, امتحان در زمان غیبت, شناخت هارون زمان, سامری, فضای مجازی, رسانه, سوره طه, رهروان موسی, بنی اسرائیل, گوساله پرستی, اللهم کن لولیک, خدای رحمن, تبعیت از هارون, اهل کوفه, مسلم بن عقیل, ولی فقیه, غیبت, فتنه, پیروزی انقلاب اسلامی, شیعیان


============================
برای دیدن مطالب مرتبط
ایستادگی در مقابل آمریکا
دو بال امت



تولیدگر محتوا : kmoshrefi

بارگذاری شده در : 1402/04/26

وفای به عهد یاران امام حسین علیه السلام

تعداد یاران دشمن بیشتره, با وفا بودن یاران امام حسین علیه السلام, ویژگی های یاران امام حسین علیه السلام, شب عاشورا, هفتاد ودو تن, درس گیری برای ظهور, کسی منتظر واقعی است که با وفا باشد, قرآن کریم, مؤمن در نماز حضور قلب داره, صدقه دادن, خضوع و خشوع, صحبت بیهوده, غیبت و تهمت, پرداخت زکات, صفت وفاداری در وجودش داشته باشه, تفاوت مؤمن و منافق در وفای به عهده, نامه برای ابی عبدالله, هانی بن عروة, صحبت ابی عبدالله علیه السلام با مردم کوفه, مردم کوفه وفادار نبودند, نامه امام علی به مالک اشتر, منتظر امام زمان علیه السلام, حبیب بن مظاهر, عمالقه, بنی اسرائیل, جنگ احد,


تولیدگر محتوا : امیرحسین

بارگذاری شده در : 1402/06/28

برای ظهور باید هزینه نمود

مردم کوفه, سال 61 هجری, منتظر بودن, امام زمان علیه السلام, العجل العجل, ای پسر رسول خدا صلوات الله علیه, درخت انتظار آفت زده بود, نامه نوشتن به امام حسین علیه السلام, هزینه برای انتظار, هزینه برای امام زمانش نکرده, سرمایه گزاری برای انتظار, شکرانه مسجد ساختن, قیس بن مصهر صیداوی, اشراف و بزرگان کوفه, فدا کردن جان برای امام زمان علیه السلام, درخت انتظار, دوری از حرام ها,

=================================

برای مشاهده ی مطالب مرتبط

دوری از گناه برای دیدن امام زمان علیه السلام
منتظر از کربلا درس می گیرد


تولیدگر محتوا : امیرحسین

بارگذاری شده در : 1402/06/30

طول عمــــــر امام زمان(عجل الله)



 یکی از موضوع‌هایی که باید درباره «مهدی موعود» مورد پژوهش قرار گیرد مساله «طول عمر» آن حضرت است. در این نوشتار کوتاه گذری بر مساله طول عمر زیاد از دیدگاه عقل، فلسفه، قوانین زیست شناسی، تجربه بشری و واقعیات تاریخی خواهیم داشت تا در نهایت پاسخگوی شبهه استبعاد طول عمر حضرت امام زمان علیه السلام باشیم.
طول عمر از نظر عقل
فیلسوف بزرگ اسلامی، ابوعلی سینا می‌گوید: «آنچه از چیزهای شگفت و عجیب می‌شنوی تا زمانی که دلیل بر رد آن نیافتی آن را ممکن دانسته و باور کن..»
امور عالم از سه حال خارج نیست:
۱ – امور محال: یعنی اموری که انجام و ایجاد آن‌ها ناممکن بوده و هستیش محال است، مانند آنکه بگوئیم: الآن هم روز است و هم شب.
۲ – امور طبیعی: یعنی اموری که به وجود آمدنش طبیعی، عادی و ممکن است، مانند به وجود آمدن فرزند از پدر و مادر و میوه دادن درخت.
۳ – امور غیر طبیعی و غیر عادی: اموری است که تحقق و به وجود آمدن آن ممکن است اما چون غیر عادی است، قبول کردن آن قدری بعید به نظر می‌رسد، مانند شفا یافتن بیماران توسط دعا و نیایش و طول عمر افراد طویل العمر.
معجزات انبیاء از قبیل شفا دادن کور مادرزاد توسط حضرت عیسی علیه السلام، اژدها کردن عصا توسط حضرت موسی علیه السلام و انشقاق و شکافتن ماه در آسمان توسط حضرت محمد صلی الله علیه و آله که همه به امر و اذن پروردگار توانا انجام یافت از این قبیل است.
پس از نظر عقل و منطق هیچ دلیلی بر اینکه انسان باید عمر کوتاه داشته و از عمر طولانی بی بهره باشد وجود ندارد.
طول عمر از نظر فلسفه
فلسفه می‌گوید: هر معلولی تا علتش نیاید موجود نمی‌شود و هر چیزی که موجود شد برای عدمش نیز علتی لازم است. بنابراین همان طور که برای ایجاد چیزی دلیل و علتی باید باشد، متقابلا برای معدوم شدن آن هم باید دلیلی باشد و اگر دلیلی نبود، آن علت اولیه باقی و به تاثیرگذاری خود ادامه می‌دهد.
مثلا در یک روز پنجاه کودک متولد می‌شوند. با دیدن آن‌ها این سؤال برای ما مطرح می‌شود که: این بچه‌ها چقدر عمر خواهند کرد؟ در جواب این سؤال باید گفت: اگر آنچه برای ادامه حیات لازم دارند به آن‌ها برسد و آنچه را که مانع ادامه حیات می‌شود از آن‌ها دور کنیم، در این صورت دلیلی بر معدوم شدنشان نخواهیم داشت، چون موجود شده اند.
بعد از ده روز دو کودک می‌میرند و در این جا این سؤال مطرح می‌شود که: چرا مردند؟ بر مبنای همین حقیقت است که همیشه از مرگ اشخاص سؤال می‌کنیم نه از ادامه حیات آن ها. (۱) پس مردن دلیل می‌خواهد نه ادامه حیات و طول عمر.
طول عمر از منظر زیست شناسی
از نگاه علم طب و زیست شناسی عمر انسان حد و مرز معینی ندارد که تجاوز از آن حد، غیر ممکن باشد. هیچ یک از دانشمندان تا به حال نگفته اند که فلان مقدار سال، نهایت درجه‌ای است که انسان‌ها می‌توانند بدان نائل گردند و هنگامی که بدان پایه رسیدند مرگ برایشان حتمی است. بلکه گروهی از دانشمندان شرق و غرب، جدید و قدیم تصریح کرده اند که عمر انسان حد و مرزی ندارد و بشر در آینده می‌تواند بر مرگ غلبه کند، یا مدت درازی آن را به تاخیر بیاندازد و از عمرهای بسیار طولانی برخوردار گردد.
همین امکان علمی و امید موفقیت است که دانشمندان را به تلاش و کوشش واداشته تا شب و روز به تحقیق و آزمایش مشغول باشند. این آزمایش‌ها به اثبات می‌رسانند که مرگ نیز مانند سایر بیماری‌ها معلول علل و عوامل طبیعی است که اگر شناخته شوند و از تاثیر آن‌ها جلوگیری شود می‌توان مرگ را به تاخیر انداخت؛ چنان که علم و دانش توانسته است علل و عوامل بسیاری از بیماری‌ها را کشف کند و از تاثیر آن‌ها جلوگیری نماید، در آینده نزدیک نیز موفق خواهد شد که علل و عوامل مرگ را بشناسد و از تاثیر آن‌ها جلوگیری کند. (۲)
همچنین در بین موجودات زنده مانند نباتات، حیوانات و انسان‌ها، افرادی دیده شده اند که از سایر افراد امتیاز داشته و عمرهای طولانی تری پیدا کرده اند مثلا:
در میان گیاهان، درختان طویل العمری وجود دارند که از قدیمی‌ترین موجودات روی زمین به شمار می‌روند. از جمله Saguoia است که در کالیفرنیا موجود است. بعضی از این درختان ۳۰۰ پا ارتفاع و ۱۱۰ پا محیط دور تنه دارند. عمر بعضی از آن‌ها از پنج هزار سال تجاوز می‌کند، به طوری که می‌توان حدس زد در زمانی که فرعون بزرگ Khorfu شروع به ساختمان هرم بزرگ مصر کرده بود این درختان شاداب و جوان بوده اند و درهنگام تولد حضرت عیسی علیه السلام ضخامت پوستشان به یک پا می‌رسیده است. (۳)
و نیز مسن‌ترین موجود زنده‌ای که هنوز هم حیات دارد و در حدود چهارهزار و ششصد سال عمرش می‌باشد، یک نوع کاجی ست بنام Pinus aristata که در کالیفرنیای مرکزی و شرقی موجود است.
در حیوانات، مسن‌ترین حیوانات زنده، نوعی لاک پشت است که در جزایر لم یزرع «گالاپاگوش.» وجود دارد که ۱۷۷ سال عمر، در حدود ۴۵۰ پوند وزن و پوسته‌ای به طول چهار پا دارد. (۴)
ویروس‌ها را می‌توان از قدیمی‌ترین موجودات زنده دانست. ویروس نوعی موجود زنده است که مطالعه درباره زندگی آن ممکن است راز حیات را آشکار سازد. همین‌ها هستند که بسیاری از بیماری‌های نباتی، حیوانی و انسانی را تولید می‌کنند. در کاوش‌های باستان شناسی توانسته اند این ویروس‌ها را از اعصاری که مربوط به ما قبل تاریخ است کشف کنند و در محیطهای مخصوص کشت دهند. یعنی این موجودات پس از گذشتن صد هزار سال، هنوز آثار زندگی را از دست نداده اند.
وجود این گونه افراد استثنائی دلالت بر این دارد که برای عمر افراد آن نوع حد و مرزی که تخلف ناپذیر باشد وجود ندارد. درست است که اکثر انسان‌ها قبل از صد سالگی می‌میرند لیکن مانوس بودن ما به این مقدار، دلیل بر این نیست که تجاوز از صد سال امکان ندارد. زیرا افراد زیادی دیده شده اند که از صد سال بیشتر زندگی کرده اند. وجود انسان‌های صد و پنجاه ساله و صد و هشتاد ساله و دویست و پنجاه ساله دلیل روشنی است بر این که عمر انسان اصلا حد و مرزی ندارد. چه فرق می‌کند که انسان دویست سال زندگی کند یا دو هزار سال؟ هر دو غیر مانوس و غیر متعارف هستند.
از دیدگاه زیست شناسی، پیری یک عارضه غیر قابل جلوگیری نیست بلکه یک نوع بیماری قابل علاج است.

چنان که علم طب تا حال توانسته علل و عوامل صدها بیماری را کشف کند و راه جلوگیری و معالجه آن‌ها را به بشر یاد دهد، در آینده نیز موفق خواهد شد که عوامل پیری را کشف کند و راه پیشگیری و مداوای آن را در اختیار بشر قرار دهد. گروهی از دانشمندان در صدد یافتن اکسیر جوانی هستند. و با تلاش و کوشش‌های خستگی ناپذیر به تحقیق و آزمایش اشتغال دارند و زحمات و آزمایش‌های آنان موفقیت آمیز بوده است، به طوری که می‌توان پیش بینی نمود که بشر در آینده‌ای نزدیک بر علل و عوامل پیری و فرسودگی غلبه می‌کند و راه پیشگیری این بیماری عمومی را کشف خواهد کرد. در آن صورت بشر می‌تواند تا مدت بسیار طولانی جوانی و شادابی خود را نگهداری کند.

با توجه به مطالب مذکور و اعتراف دانشمندان، تصدیق می‌شود که اگر کسی از حیث ترکیبات جسمانی در کمال اعتدلال باشد، اعضاء رئیسه بدنش مانند: قلب، اعصاب، کلیه، کبد، مغز و معده همه نیرومند و سالم باشند، تمام دستورات بهداشتی را بداند و مراعات کند، خواص و آثار ماکولات و مشروبات را بداند، از مفید آن‌ها استفاده کند و از زیان بخش آن‌ها خودداری نماید، تمام میکروب‌ها و عوامل تولید آن‌ها را بشناسد، از طریق پیشگیری امراض بالاخص پیری و مرگ آگاه باشد، از سموم و مهلکات اطلاع داشته باشد و از آن‌ها اجتناب کند، احتیاجات ضروری بدن را از حیث غذا و اقسام ویتامین‌ها و مواد آلی تامین کند، از پدر و مادر و اجداد مرضی را به ارث نبرده باشد، از اخلاق زشت و اضطراب روح که سبب فرسودگی اعصاب و مغز و مولد بسیاری از امراض هستند منزه باشد، تمام اخلاق نیک که آسایش بخش روح و جسمند در او جمع باشد، چنین فرد ممتازی استعداد دارد که چندین برابر افراد متعارف نوع خود بلکه هزاران سال زندگی کند. علم و دانش نه تنها چنین عمر درازی را محال نمی‌داند بلکه امکان آن را به اثبات رسانده است.
بنابراین، عمر طولانی و غیر متعارف امام زمان علیه السلام را نباید یک مشکل لاینحل و محال عادی شمرد، بلکه علم و دانش، عمر بسیار دراز را با حفظ نیروی جوانی و شادابی یک امر کاملا ممکن می‌داند. اگر وجود شخصی برای عالم ضروری بود و لازم شد که عمر بسیار طولانی داشته باشد، خدای قادر مطلق می‌تواند دستگاه آفرینش و سلسله علل و معلولات جهان را طوری تنظیم کند تا چنین فرد کاملی را تحویل دهد که از علوم و اطلاعات لازم برخوردار باشد.
طول عمر از دیدگاه تاریخ
واقعیت دیگری که در شناخت مساله طول عمر و امکان آن باید مورد نظر باشد تجربه تاریخ طولانی بشر است. در ادوار و اعصار اگر مساله دراز عمری در تاریخ زندگی بشر اتفاق افتاده باشد، تکرار یافتن موارد یا مورد مشابه آن امری طبیعی و معقول خواهد بود. فلاسفه می‌گویند: بهترین دلیل برای امکان چیزی واقع شدن آن چیز است. هم چنین روشن است که نقل تاریخی، به ویژه نقل متواتر و مشهور که سبب یقین و باور می‌گردد، یکی از راه‌های حصول علم و یقین و از مهمترین منابع اطلاعات بشر است.
کتب تاریخ، بسیاری از معمرین را نام برده اند. این گونه افراد هم در میان مردم عادی و هم در میان مشاهیر تاریخ از جمله پیامبران بوده اند.
نام شماری از درازعمران و مدت زندگی آن‌ها،که در کتاب‌های تاریخی به ثبت رسیده است، از این قرار است:
آدم: ۹۳۰ سال
شیث: ۹۱۲ سال
انوش: ۹۶۰ سال
قینان: ۹۲۰ سال
مهلائل: ۷۰۰ سال
لوط: ۷۳۲ سال
ادریس: ۹۶۰ سال
متوشالح: ۹۶۰ سال
لمک: ۷۹۰ سال
نوح: ۹۵۰ سال
ابراهیم: ۱۹۵ سال
کیومرث: ۱۰۰۰ سال
جمشید: ۹۰۰ سال
عمر بن عامر: ۸۰۰ سال
عاد: ۱۲۰۰ سال. (۵)
طول عمر از منظر متفکران بزرگ و دانشمندان علوم
پروفسور «شبس.» فرانسوی در کتاب خود «امید به یک زندگی طولانی.» می‌نویسد: «بشر می‌تواند با استفاده از مواهب طبیعی و قدرت تمدن خویش، زندگی طولانی‌تر و فعال تری داشته باشد و پیری را چندین سال به عقب اندازد..» (۶)
دکتر «گیلوردهاوزر» می‌نویسد: «امروز علم پزشکی به کمک علم تغذیه، قیود و حدود عمر را از سر راه بشر برداشته و امروز بر خلاف اجداد و پدران خود می‌توانیم امیدوار باشیم که از عمر طولانی برخوردار خواهیم بود..» (۷)
پروفسور «اتینگر» از پیشروان دانش «کریونیک.» (۸) (انجماد بدن انسان) می‌نویسد: «بشر قرن بیست و یکم با پیشرفت تکنیک‌ها و کاری که ما شروع کردیم (منجمد کردن بدن انسان) خواهد توانست هزاران سال عمر کند..» (۹)
مجله الهلال که (یک مجله معتبر و مشهور مصری است) در جزء پنجم از قلم یک دکتر انگلیسی می‌نویسد: «برخی از دانشمندان توانسته اند عمر حشره میوه‌ها را به نهصد برابر افزایش دهند. بدین وسیله که او را از سم و مواد موذی حفظ کرده، وضع مناسبی برای ادامه زندگی او فراهم آوردند. روی این قیاس اگر عمر طبیعی انسان را مثلا ۸۰ سال در نظر بگیریم، امکان افزایش عمر آدمی به ۷۲۰۰۰ سال می‌رسد..» (۱۰)
طول عمر از دیدگاه ادیان آسمانی
اگر مشکل عمر از طرف مادی‌ها و ماتریالیست‌ها مطرح شود، پاسخ آن همان است که از زبان زیست شناسان، پزشکان و دیگر دانشمندان نقل کردیم و سیر تاریخی آن را در محدوده یک گفتار فشرده بررسی کردیم ولی اگر این مساله از طرف خداپرستان و پیروان ادیان آسمانی مطرح شود، گذشته از مطالب یاد شده دو استدلال دیگر نیز بر آن افزوده می‌شود.
الف) قدرت بی پایان خدا
همه خدا پرستان معتقد به قدرت بی پایان خداوند هستند و او را بر همه چیز توانا می‌دانند. خداوندی که این جهان را از کران تا کران با قدرت بی کرانش آفریده و بیش از ۲۰۰ میلیارد کهکشان را با دست توانایش از میلیون‌ها سال پیش نگه داشته است هرگز از نگهداری ولی و حجت خود ناتوان نخواهد بود.
خدائی کین جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
ب) نمونه‌های دراز عمران در کتاب‌های آسمانی
در میان خداپرستان و پیروان ادیان آسمانی اختلافی نیست در این که طول عمر ممکن است و برای عمر هیچ موجود زنده‌ای محدودیت قطعی وجود ندارد. در تمام کتاب‌های آسمانی از دراز عمران بسیاری بحث شده است که از نظر پیروان آن‌ها امکان عمر طولانی را قطعی می‌سازد که به نقل چند نمونه از دو کتاب آسمانی بسنده می‌کنیم:
تورات و طول عمر
تورات کتاب مقدس یهودیان است که از نظر مسیحیان نیز مورد اعتماد می‌باشد، از این رهگذر تمام محتویات تورات مورد پذیرش یهود و نصاری می‌باشد. در تورات شرح زندگی تعداد زیادی از پیامبران و پیشینیان را نقل کرده است که تقریبا همه آن‌ها از عمر طولانی برخوردار بوده اند که به ذکر چند نمونه اکتفا می‌کنیم:
حضرت آدم: ۹۲۰ سال
شیث پسر آدم: ۹۱۲ سال
انوش پسر شیث: ۹۰۵ سال
قیناس پسر انوش: ۹۱۰ سال
مهلائیل پسر قیناس: ۸۹۵ سال
یارد پسر مهلائیل: ۹۶۳ سال
متوشالح پسر خنوخ: ۹۶۹ سال
لمک پسر متوشالح: ۷۷۷ سال
حضرت نوح پسر لمک: ۹۵۰ سال (۱۱)
قرآن و طول عمر
آیاتی از قرآن کریم از عمر طولانی در امت‌های پیشین خبر می‌دهد، مانند:
۱ – «بل متعنا هؤلاء و اباءهم حتی طال علیهم العمر»؛ (۱۲)
«بلکه آن‌ها و پدرانشان را از متاع دنیوی برخوردار ساختیم تا از عمر طولانی بهره مند شدند..»
۲ – «فلولا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون.» ؛ (۱۳)
«اگر او (یونس) از زمره تسبیح کنندگان نبود، تا روز رستاخیز در شکم ماهی می‌ماند..»
این آیه تصریح دارد در این که عمر بسیار طولانی (از زمان حضرت یونس تا روز قیامت) که در اصطلاح زیست شناسان عمر جاویدان نامیده می‌شود برای انسان و ماهی از نظر قرآن کریم امکان پذیر می‌باشد. خوشبختانه کشف ماهی ۴۰۰ میلیون ساله در سواحل ماداگاسکار امکان چنین عمری را برای ماهی اثبات کرده است. (۱۴)
۳ – قرآن کریم در مورد حضرت نوح علیه السلام می‌فرماید: «و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما»؛
«به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس ۹۵۰ سال در میان آن‌ها درنگ نمود». (۱۵)
در این آیه مدت دعوت حضرت نوح علیه السلام (پس از رسالت و پیش از طوفان) ۹۵۰ سال بیان شده است و اگر مدت زندگی آن حضرت را پیش از رسالت و بعد از طوفان بر آن بیفزاییم قطعا از مرز هزار سال خواهد گذشت.
مطابق حدیثی که مرحوم صدوق رحمه الله از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده است، عمر آن حضرت ۲۴۵۰ سال (۱۶) می‌باشد.

__________________________________________________________________________
۱) افتخارزاده، سید حسن، گفتارهایی پیرامون امام زمان علیه السلام، انتشارات نیک معارف، ص ۱۱۶٫
۲) ر. ک: امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، انتشارات شفق، ص ۱۹۹٫
۳) دائره المعارف بریتانیائی، ج ۱۴، ص ۳۷۶؛ ر. ک: دادگستر جهان، ص ۱۸۴٫
۴) دائره المعارف آمریکائی، ج ۱۷، ص ۴۶۳٫
۵) مسعودی، مروج الذهب؛ ر. ک: امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، انتشارات شفق، ص ۲۰۲٫
۶) ر. ک: راز طول عمر امام زمان علیه السلام، علی اکبر مهدی پور، انتشارات طاوس، ص ۲۲٫
۷) ر. ک: دیرزیستی حضرت مهدی علیه السلام، مهدی کامران، ص ۷۳٫
۸) برای طولانی کردن عمر انسان اختراع شده که دانشمندان متخصص تحت برنامه و تکنیک‌های علمی نوین می‌توانند عمر انسان را زیاد کنند و با منجمد کردن بدن و سرمازدگی مخصوص به بشر عمر طولانی می‌بخشند.
۹) ر. ک: راز طول عمر امام زمان علیه السلام، علی اکبر مهدی پور، ص ۲۲٫
۱۰) ر. ک: دولت مهدی علیه السلام، دکتر صادقی، ص ۵٫
۱۱) راز طول عمر امام زمان (عج) ، علی اکبر مهدی پور، انتشارات طاووس، چاپ سوم، ص ۸۹٫
۱۲) انبیاء/۴۴٫
۱۳) الصافات/ ۱۴۳ و ۱۴۴٫
۱۴) ر. ک: راز طول عمر امام زمان علیه السلام، ص ۹۰٫
۱۵) عنکبوت / ۱۴٫
۱۶) کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص ۵۲۳٫


تولیدگر محتوا : montazer

بارگذاری شده در : 1402/07/27

دلیل طولانی شدن غیبت امام زمان علیه السلام



چرا غیبت این همه طولانی باشد اگر ظهوری در کار است پس تا کی؟

سوال: چرا غیبت این همه طولانی باشد، اگر ظهوری در کار است پس تا کی انتظار است؟
جواب: همچنانکه وجودش را علت و حکمتی است و غیبتش را علت و حکمتی است، همچنین طول مدت را نیز علت و حکمتی است و بالاخره هر چیزی رامدتی است: «لکل أجل کتاب» باید مدتش را طی کند.

چند علت برای طول غیبت از اخبار استفاده می شود:

علت اول: اینکه خداوند به مقتضای عدل و فضل و امتحان، دو دولت قرار داده:؛ برای حق دولتی و برای باطل دولتی و دولت حق را در آخر قرار داده، اولیاء خدا در دولت باطل یا خائف و مقهورند و یا غائب و مستور و ناچار است که هر یک از دو دولت استیفای کامل از دولت خود کند.

دولت باطل که دولت ابلیس است انتهای او تا روز قیام آن حضرت است، چنانکه در قرآن است که ابلیس گفت:
(رب فانظرنی الی یوم یبعثون)
«پروردگارا مرا مهلت ده تا روز قیامت».
خداوند فرمود:
(انک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم) [۱] .
«تو از مهلت داده شدگانی تا روز میقات معلوم، – که روز قیامت قائم علیه السلام است ».

پس باید ابلیس استفاده ی کامل و بهره برداری تمام از دولت خود کند و چون به تاریخ برگردیم و نیک بررسی کنیم، اگر منصف باشیم خواهیم دید که دولت ابلیس در ازمنه ی گذشته اگر چه به طول انجامیده بهره برداری کامل نکرده، چندی است که در این ازمنه ی اخیر تازه می خواهد بهره برداری کند و به طوری که مقصود او است تا حدی نائل شود، اگر ازمنه سابق را با این زمان اخیر مقایسه کنیم، خواهیم دید که هیچ وقت این گونه اسباب فسق و فجور و لهو و لعب و آزادی از همه جهت و اسباب ظلم و تعدی و جور و همه انواع قبائح فراهم و آماده نبوده پس باید غیبت آن قدر طول بکشد که شیطان تا حدی به آرزوی خود برسد.

علت دوم: اینکه هر صنفی به حکومت برسد تا از امتحان بیرون آیند.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:
«دولت ما آخر دولتها است، نماند اهل بیتی که خدا برای آنها حکومت و دولتی مقرر کرده مگر اینکه همه به دولت خود برسند، تا اینکه چون سیرهی ما را ببینند نگویند اگر ما مالک امر می بودیم نیز چنین رفتار می کردیم». [۲] .

ایضا آن حضرت فرمود:
«نخواهد بود این امر تا نماند هیچ صنفی از مردم مگر اینکه ولایت پیدا کنند بر مردم،

تا اینکه کسی نگوید اگر ما ولایت می یافتیم عدالت می کردیم، سپس قائم قیام کند به حق و عدالت». [۳] .

……………..……………..

[۱]حجر: ۳۸-۳۶٫

[۲] معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام:۶۱:۵ ح ۱۴۸۴- ص ۱۱۷ ح ۱۵۳۹، غیبت طوسی: ص ۴۷۲ ح ۴۹۳، اثباه الهداه: ۵۱۶:۳ ب ۳۲ ح۳۶۹، منتخب الاثر: ص ۳۷۹ ح ۱، بحار: ۳۳۲:۵۲ ب ۲۷ ح ۵۸- ص ۳۳۹ ح ۸۳، الزام الناصب:۲۸۲:۲٫

[۳] معجم احادیث الامام المهدی علیهالسلام:۴۲۶:۳ ح ۹۸۳، بحار: ۲۴۴:۵۲ ب ۲۵ ح ۱۱۹٫


تولیدگر محتوا : montazer

بارگذاری شده در : 1402/07/27

آیه قران چگونه بر ظهور امام زمان(عج) دلالت دارد؟


در قرآن کریم می‌خوانیم: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ»؛[1] او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن‌را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!
مراد از آیه ارسال، این آیه شریفه و دیگر آیات مشابه[2] می‌باشد.
براساس روایات و دیدگاه مفسّران اسلامی؛ واقعیت این آیه زمانی به طور کامل محقق می‌شود که حضرت مهدی(عج) ظهور فرموده و برنامه جهانى‌شدن اسلام را تحقّق بخشد. در همین راستا؛ به برخی احادیث و تفاسیر اشاره می‌کنیم.


روایات:
1. امام باقر(ع) فرمود:
«همانا این جریان هنگام خروج مهدى از آل محمّد خواهد بود. پس هیچ کسی باقى نخواهد ماند مگر این‌که به [نبوت] حضرت محمد(ص) اقرار کند».[3]
2. امام صادق‏(ع) در تفسیر آیه فوق فرمود: «به خدا سوگند! تأویل آیه هنوز تحقق نیافته و نخواهد یافت تا آن‌که قائم خروج کند. و هنگامی که خروج کرد کافر به خدای بزرگ در روی زمین باقی نمی‌ماند و هیچ مشرک به امامت باقى نماند مگر این‌که خروج او را نخواهد تا جایى که اگر کافر یا مشرکى در دل سنگى [مخفى] باشد، آن سنگ [به زبان آمده] خواهد گفت: اى مؤمن! در دل من کافرى هست. مرا بشکن و او را به قتل رسان».[4] این روایت با اسناد مختلف و با اندکی تفاوت در منابع دیگر نیز آمده است.[5]
3. از امام کاظم(ع) درباره این آیه پرسیده شد، آن‌حضرت در پاسخ فرمود: «آن امر خداوند و رسول او است به ولایت براى وصیّش و ولایت‏ همان دین حقّ است ... آن‌را هنگام قیام حضرت قائم(عج)، بر همه ادیان آشکار می‌سازد».[6]
دیدگاه مفسّران:
4. علىّ بن ابراهیم قمى(قرن سوم) در تفسیر آیه می‌گوید: «این آیه درباره قیام‌‏کننده از آل محمّد نازل شده و این همان است که یاد آوردیم که تأویل آنها پس از تنزیلشان است».[7]
5. سعید بن جبیر در تفسیر آیه: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» گفت: «او مهدىِ خاندان فاطمه است».[8]
6. طبری(قرن چهارم) می‌گوید: در زمان نزول حضرت عیسی‏(ع) دین اسلام بر همه ادیان غالب خواهد شد و تمام ملل تحت تبعیّت دین اسلام درخواهند آمد.[9]
7. فخر رازی(قرن ششم) می‌گوید: این بشارت از طرف خداوند است که باید در آینده تحقق یابد و طبق روایات در زمان حضرت عیسی و مهدی آل محمد(ع) محقق می‌شود.[10]
8. تفسیر قرطبى(قرن هفتم): روایت شده کسانى که به فرمان‏روایى همه زمین دست یافتند، چهار نفرند: دو مؤمن و دو کافر. دو مؤمن، سلیمان بن داوود و اسکندراند و دو کافر، نمرود و بخت النصر اند و نفر پنجمى نیز از این امّت به فرمان‏روایى همه زمین دست مى‏یابد که او همان مهدى است، به دلیل سخن خداى متعال: «تا آن را بر همه دین‏ها چیره سازد».[11]
9. علامه طباطبایی(ره) در ذیل بحث روایی تفسیر آیه شریفه مورد بحث می‌گوید: «معناى این‌که این آیه درباره حضرت مهدى(عج) نازل شده، این است که خروج آن‌حضرت، تأویل این آیه است ...».[12]
نتیجه‌گیری
1. مفهوم آیه، پیروزى همه‌جانبه اسلام بر همه ادیان جهان است؛ یعنى، سرانجام‏ اسلام همه سرزمین‌ها را فرا خواهد گرفت.[13]
2. مسلّماًً؛ وعده غالب شدن دین اسلام بر همه آیین‌ها، تاکنون تحقّق نیافته و آیین‌هاى دیگرى با پیروان فراوان وجود دارند که هنوز نه تنها مغلوب دین حق پیامبر اسلام(ص) نشده‌اند، بلکه سعى می‌کنند تا اسلام را از بین ببرند، ولى چون وعده الهى حق است، پس باید روزى تحقّق پیدا کند. و طبق روایات و تفاسیر، تکامل این برنامه، هنگامى خواهد بود که حضرت مهدى(عج) ظهور کند.
3. به این ترتیب، صورت استدلال چنین می‌شود که؛ از نظر قرآن - که مورد پذیرش همه مذاهب اسلامى است - پیروزى حق‌طلبان، حتمى و قطعى است. این پیروزى - که وعده الهى است - هنوز محقق نشده و تحقق آن، نیازمند یک رهبر الهى است و آن رهبر را رسول اکرم(ص) در سخنان خود معرفى نموده است؛ مانند: «یَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِب‏»؛[14] یعنی: حکومتش به شرق و غرب عالم خواهد رسید.
 
[1]. توبه، 33.
[2]. فتح، 28؛ صف، 9.
[3]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 5، ص 137، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[4]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏2، ص 670، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[5]. ر. ک: فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، محقق، محمودی، محمد کاظم، ص 481 – 482، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1410ق؛ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج ‏2، ص 87، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 432، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[7]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 1، ص 289، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[8]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 490، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق.
[9]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏10، ص 82، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[10]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏16، ص 33، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[11]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 11، ص 47 – 48، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[12]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 255، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[13]. ر. ک: طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‏5، ص 209، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ‏3، ص 416، بیروت، دار الفکر، بی‌تا.
[14]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 280، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.


تولیدگر محتوا : گندمکار

بارگذاری شده در : 1402/07/28

وظایف فردی منتظران


#پرهیزگاری وتصفیه نفس:
از امام صادق علیه السلام نقل شده است:برای صاحب الامر غیبتی طولانی است؛در این دوران هر کس باید تقوا پیشه سازد و به دین خود چنگ زند.«الغیبة النعمانی ص 250»
بله دوستان عزیزان شاید مهمترین وظیفه ما در زمان غیبت خود سازی ورعایت تقوا است.زیرا اساس غیبت مولایمان حضرت مهدی ارواحنافداه آلوده بودن جامعه وعدم رعایت تقوا در بین مسلمانان است.لذا بر ماست تا هر چه بیشتر انشاالله رعایت تقوا در زمینه های مختلف زندگی خود داشته باشیم.و اشاره میکنم تقوا رمز پیروزی هر انسان و جامعه موفق است.


تولیدگر محتوا : گفتگوی مهدوی

بارگذاری شده در : 1402/07/29

مطرح کردن بحث مهدویت از حیث حکومتداری


آیا تا بحال به این فکر کرده اید که چرا در دنیا هیچ حکومتی در تاریخ پیدا نشده که بتواند مردم وملت خودش را راضی نگاه دارد وبه حکومتش استمرار و بقاءدایمی ببخشد؟
شاید بگویید که وقتی امیرالمومنین علی(علیه السلام) که نمونه یک انسان کامل در مدیریت واداره کشور بود نتوانست کشوری را بیشتر از پنج سال اداره کند دیگر از بقیه حکمرانان چه انتظاری داری واین یک امر طبیعی در اداره امور کشورهاست.
ولی واقعیت این است که بحث حکومت یک بحث یک طرفه نیست که اگر مدیری لایق بود برای اداره کشور کفایت کند ومردم هم نقشی دربقاء وزوال حکومت ها نداشته باشند، دو عنصر مدیر توانمد وکامل ومردم فهیم وعالم باید در کنار هم قرار گیرند تا بشود مدینه فاضله که همان زندگی عالی و وسعادتمندی است که هر پیامبری وعده اینچنین حکومتی را داده محقق شود.
طبق ادعای مکتب تشیع در این زمان نهمین فرزند از صلب حسین بن علی(علیه السلام) نوه دختری پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله) که به اذن پروردگار از دیدگان مردم غایب است، مسولیت تشکیل همچنین حکومتی را دارد ومنتظر دستور پروردگار برای اجرای این مسولیت است. پس طبق این اعتقاد مدیر توانمند وکامل برای تشکیل مدینه فاضله وجود دارد وتنها بحث بر وجود مردمی عالم وفهیم میماند که در کنار حکمرانی لایق وکامل، تشکیل مدینه فاضله بدهند.
اما اینچنین مردم وامتی چکونه شکل خواهند گرفت؟وچگونه تربیت میشوند؟
طبق معارفی که در این مکتب در جریان است،مسولیت تربیت اینچنین مردمی بر عهده علماءربانی دین پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)است که در زمان غیبت امام عصرشان مسئولیت آماده سازی وتربیت مردم را برای تشکیل حکومت جهانی نهمین فرزند از صلب حسین بن علی نوه دختری پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله) بر عهده دارند.
لذا بحث تربیت وخودسازی مردم و امت ها برای رسیدن به همچنین افقی از تعالی، یکی وشاید بشود گفت از تنهاترین ارکان بحث مهدویت محسوب میشود.
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
لَا تَذْهَبُ‏ الدُّنْیَا حَتَّی‏ یَقُومَ‏ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ یَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا(۱)
«دنیا از بین نمیرود تا مردی از فرزندان حسین برای رسیدگی به کار امت من به پا خیزد ودنیا را از عدل و داد پر نماید همانگونه که از ظلم وستم پر شده است»
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
الْمَهْدِیُّ مِنْ .....کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.(2)
«مهدی از فرزندان من است برای او غیبتی طولانی خواهد بود و در زمان غیبت او برای امت ها حیرت وسرگردانی گمراه کننده ای خواهد بود، او خواهد آمد در حالی که ذخایر انبیاء در دست اوست وجهان را پر از عدل وقسط خواهد کرد، همانطوری که از ظلم وستم پر شده بود»
امام باقر(علیه السلام)
«قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ و تَعَالی‏......و إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً»(3)
خدا تبارک و تعالی فرماید: ( حدیث قدسی است) محققاً من عذاب کنم هر رعیتی را در اسلام، که گردن نهد به ولایت و حکومت هر پیشوای جائر و خلاف کار و ستمکاری که از طرف خدا نیست، اگر چه آن رعیت در کردار خودش نیکوکار و با تقوا باشد، و محققاً بگذرم از هررعیتی که در عالم مسلمانی گردن نهد به ولایت و حکومت امام عادل منصوب از طرف خدا، اگر چه خود آن رعیت نسبت به خودش ستمکار و بد کردار باشد
نکته:
1-علماء ربانی مکتب تشیع با توجه به انتصاب عامی که از طرف پیامبراسلام(صلی الله علیه واله)دارند(یعنی دارای شرایطی هستند که در احادیث درباره عالم ربانی ذکر شده ) از مصادیق امام عادل محسوب میشوند، مثل امام خمینی(ره)(1،2/4)
2-اگر کسی توان خروج از ولایت وحکومت حاکم ظالم وستمکاری که از طرف خدا نیست راندارد، حداقل باید برائت قلبی نسبت به اینچنین حکومتی داشته باشد و واز اولین فرصت برای خروج از سلطه وحکومت حاکم ظالم که از طرف خدا نیست استفاده کند تا بتواند تحت تربیت حکومت عالم ربانی قرار بگیرند(5/6)


پاورقی
1-عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 66، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی‏، ناشر: نشر جهان‏، مکان چاپ: تهران‏، سال چاپ: 1378 ق‏
2-کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص: 287، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی‏، ناشر: اسلامیه‏، مکان چاپ: تهران‏، سال چاپ: 1395 ق‏
3-کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏2، ص: 263، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب‏، ناشر: دار الحدیث‏، مکان چاپ: قم، ‏سال چاپ: ق 1429
1/4-صاحب جواهر متوفای 1266.ه.ق می گوید:ظاهر روایات حاکی از آن است که فقیه به طور کامل اختیار دارد و تمام اختیاراتی که برای امام (ع)است برای او نیز می باشد (جواهر ص40 ص18و19)
2/4-امام خمینی(ره) می گوید: ولایتی که برای پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام می باشد، برای فقیه هم ثابت است، در این مطلب هیچ شکی نیست(ولایت فقیه ص 172)
5-علامه آیت الله حسین حسینی طهرانی (ره):حرام است بر قاطنین و ساکنین در بلاد إسلام که تَعَرُّب اختیار کنند؛ یعنی از دار الإسلام حرکت کنند و بسوی بلاد کفر رفته، در آنجا زندگی کنند.پس این أفرادی که به خارج میروند و در آنجا زندگی می‌کنند، در انگلستان، در آمریکا، یا در هندوستان (نه پاکستان چون دولتش دولت إسلامیست) یا در چین، یا در ژاپن، یا در شوروی، تمام آنها عملشان حرام و گناهشان هم- طبق کلام پیغمبر- گناه کبیره و لا یُغفَر است؛ حتّی اگر کفّار با آنان بدرفتاری هم نکنند، بلکه با کمال محبّت و دوستی رفتار کنند.(ولایت فقیه در حکومت اسلام، جلد ۳، صفحات ۱۴۱ تا ۱۴۴)
6-استفتاء:آیت الله سیستانی(حفظه الله)
مسلمانی که در اروپا، و یا آمریکا و یا هر کشور غیر اسلامی سکونت دارد، احساس می‌کند که از محیط دینی که در آن نشأت یافته و تربیت شده، دور می‌شود، نه صدای قرآن به گوشش می‌خورد و نه آوای اذان می‌شنود و نه زیارت مشاهد برایش میسر است و به طور کلی از فضاهای روحانی و معنوی محروم می‌گردد، آیا ترک چنین محیط و اوضاع و احوال و مانند آنها مثل عدم شرکت در امور خیریه و عدم توفیق شرکت در کارهای نیکو، نقصان در دین حساب می‌شود؟
پاسخ: ترک چنان اموری نقصان در دین محسوب نمی‌شود، اما دوری از فضاهای دینی که کم کم به ضعف ایمان و ترک واجبات و یا انجام برخی محرمات بکشد، هر چند حرام‌های کوچک، پیش آمدن چنین وضعی در اثر سفر و اقامت در بلاد کفر، موجب حرمت آن می‌شود.
آدرس استفتاء (مساله 14)و مطالعه بیشتر در مورد احکام زندگی در بلاد کفر
www.al-sistani.org/p 

 

آدرس کانال وادی مقدس

/telegram.me/joincha

ادرس اینستاگرام
www.instagram.com/v


 


تولیدگر محتوا : حکیمی تهرانی

بارگذاری شده در : 1402/07/29

فراموش کردن شهادت و ظهور مساوی با دیاثت سیاسی است


اگه توجهی بکنید به راحتی خواهید فهمید که در جهان تنها کشوری وتنها تفکری که توانسته با قدرت واقتدار، قریب به چهار دهه در مقابل استکبار جهانی ونفوذ آنها ایستادگی کند، جمهوری اسلامی ایران است. به نظر شما چه تربیت وعقیده ای در این مردم وملّت باعث شده که اینچنین قوی وبا اقتدار راه انقلاب را ادامه بدهند و از امتحانات الهی موفق وسر بلند بیرون بیایند ودشمنان اسلام را ناامید نگه دارند؟
جواب این سوال را در یک جمله میتوان گفت« خط سرخ شهادت وافق روشن وامیدوار کننده ظهور»، خط سرخ شهادت کنایه از سیره تربیتی ابا عبدالله حسین(علیه السلام) وروحیه شهادت طلبی است وافق روشن وامیدوار کننده ظهور، که کنایه ازاعتقاد به ظهور وتشکیل حکومت مهدوی بوسیله نهمین فرزند از صلب حسین بن علی(علیه سلام) نوه دختری پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) وروحیه امید به آینده ومنجی گرایی است. پس اگر کسی به عنوان نماینده اینچنین ملتی ومردمی انقلابی بخواهد در مجامع بین المللی حاضر شود واین عقیده وتفکر مردم را نادیده بگیرد دیاثت(1) سیاسی کرده و باید توبه کند و به مسیر مقدس انقلاب اسلامی ایران وسیره امام خمینی(ره)  برگردد؛
دشمنان اسلام این مساله را کاملا متوجه شده اند وفهمیده اند که تا این دو مبنا واعتقاد دربین جوانان ایران وجود دارد نخواهند توانست بر آنها پیروز شوند؛ لذا از انواع فریب وحیله برای تحت شعاع قرار دادن ومنحرف کردن اعتقاد به مهدویت وسیره تربیتی مکتب عاشوراء استفاده میکنند.
«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون»(2)
«البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‏اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود»
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
لَا تَذْهَبُ‏ الدُّنْیَا حَتَّی‏ یَقُومَ‏ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ یَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا(3)
«دنیا از بین نمیرود تا مردی از فرزندان حسین برای رسیدگی به کار امت من به پا خیزد ودنیا را از عدل و داد پر نماید همانگونه که از ظلم وستم پر شده است»

پاورقی
1-رسول اکرم(صلی الله علیه وآله):.....دیوث(اخلاقی) کسی است که به زوجه اش تجاوز میشود واو میداند واهمیت نمیدهد.(من لایحضرالفقیه، ترجمه، جلد5، صفحه94، نویسنده: قمّی، صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، مکان چاپ: تهران، ناشر: نشر صدوق، ‌تاریخ نشر: 1409 ه‍ ق‌)
آیت الله جوادی آملی :دیاثت یا اخلاقی است و یا سیاسی: کسی که بیگانه را راه می دهد دیوث سیاسی است، بیگانه را در حریم خود راه دادن و وارد حریم غیر شدن با غیرت سازگار نیست.(1395/2/19)
2-سوره مبارکه آل عمران آیه169
3-عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 66، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی‏، ناشر: نشر جهان‏، مکان چاپ: تهران‏، سال چاپ: 1378 ق‏
4-مطالعه بیشتر در مورد بحث مهدویت
http://www.mahdi313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=153:...

آدرس کانال وادی مقدس

/telegram.me/joincha

ادرس اینستاگرام
www.instagram.com/v


تولیدگر محتوا : حکیمی تهرانی

بارگذاری شده در : 1402/07/29

آیا تا به حال حدیث حاضرِ غایب، شنیده ای؟


دراینکه ما یتیم هستیم، بیچاره هستیم، ولی ظاهراً این را نمیفهمیم جای هیچ شکی نیست، ودر اینکه علت این یتیمی نبودن مولایمان وسرورمان است باز هم جای هیچ شکی نیست، وهمچنین در اینکه علّت این یتیمی وبیچارگی، ناتوانایی ما از تحمل دستورات وسیره ائمه اطهار (علیه السلام)است باز هم جای هیچ شکی نیست، چون بدون شک اگر امام در بین ما حاضر میشد ما هم همان کاری را میکردیم که امّت ائمه قبل ازما با ائمه(علیم السلام) کردند(1)، اگر این حرف را قبول نداشته باشید اشکالی ندارد، ولی دلیلم برای این حرف این است که هنوز امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)ظهور نکرده، چون اگر ما آمادگی معنوی لازم را برای قیام در رکاب حضرت داشتیم حتماً به اذن خدا ظهور محقق میشد؛ حتی اگر شما به تاریخ ائمه قبل از ما هم نگاه کنید خواهید دید که تنها علت قیام نکردن آنها بر علیه حکومت طاغوت زمان خویش، نبودن یا کم بودن یارانی بود که معرفت صحیح ویقین قوی نسبت به مقام ومنزلت امامت نداشتند(2)
ولی بحث اصلی ما امشب سر این است که آیا اصلاً حضرت غایب هستند؟آیا استعمال این لفظ درست است؟
اگر بخواهیم دقیق به موضوع نگاهی داشته باشیم، دو لفظ شبیه به هم داریم که هم در مقابل هم هستند وهم در کنار هم؛( حضوروغیاب )
منظوردر مقابل هم، یعنی متضاد هستند ودر کنار هم، یعنی نبودن یکی به معنای بودن دیگری است؛ ولی یک حالت لطیف تری نیز وجود دارد که اصطلاحاً میگویند(حاضر ِ غایب) یعنی حضور دارد ولی ما نمیبینیم!!(3)

پاورقی
1-اما کاظم(علیه السلام)
«لَهُ غَیْبَةٌ یَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَی نَفْسِهِ یَرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَثْبُتُ فِیهَا آخَرُون‏»(1)
برای او غیبتی طولانی است از ترس کشته شدن خود، مدتش طولانی میشود، در آن مدت گروهی مرتد میشوند وگروهی ثابت میمانند.
2-امام سجاد(علیه السلام):«لَا یَثْبُتُ عَلَیْهِ إِلَّا مَنْ قَوِیَ‏ یَقِینُهُ‏ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُه‏»(2)
«کسی بر _امامت او (امام مهدی-عج)_ ثابت نمیماند مگر آنکه یقینش قوی وشناختش درست باشد»
3-موسی بن جعفر(علیه السلام):«انْ ذَلِکَ أَنَّ أَمَّ جَمِیلٍ امْرَأَةَ ......یَا رَسُولَ اللَّهِ لَمْ تَرَکَ قَالَ لَا ضَرَبَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَهَا حِجَابا»(3)ام جمیل زن ابو لهب بعد از نزول سروه تبت(4)با عصبانیت تمام درحالیکه سنگی در دست داشت بسوی رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) آمد وابوبکر بن ابی قحافه نیز با او بود، ابو بکر گفت: ای رسول خدا؛ ام جمیل است وبا عصبانیت به دنبال شما میگردد ومیخواهد شما را بزند؛ رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود: او مرا نمیبیند.(ام جمیل آمد ودر کنار رسول خدا(صلی الله علیه وآله)ایستاد وبه ابوبکر گفت: رفیقت کجاست؟ گفت هر کجا که خدا خواهد؛ ام جمیل گفت: اگر او را میدیدم این سنگ را بسوی او پرتاب میکردم اومرا هجو(بد) گفته است؛ قسم به لات وعزی من هم شاعرم(او را هجو میکنم) ورفت" ابوبکر با تعجب گفت:ای رسول خدا او تو را ندید؟ رسول الله(صلی الله علیه وآله) فرمودند: نه ! خدا بین من واو پرده کشید(حجاب زد)

پی نوشت
1-بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏17، ص: 225، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی‏، ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏، مکان چاپ: بیروت‏،سال چاپ: 1403 ق‏
2-بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏51، ص: 134، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی‏، ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏، مکان چاپ: بیروت‏،سال چاپ: 1403 ق‏
3-بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏17، ص: 225، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی‏، ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏، مکان چاپ: بیروت‏،سال چاپ: 1403 ق‏
4-سوره مبارکه المسد/سوره111 قرآن کریم
5-در مورد علت غیبت امام زمان(عج) بیشتر بدانیم

www.islamquest.net/f

 

آدرس کانال وادی مقدس

/telegram.me/joincha

ادرس اینستاگرام
www.instagram.com/v

 


تولیدگر محتوا : حکیمی تهرانی

بارگذاری شده در : 1402/07/29

غیبت امام زمان به چه معناست ؟


 غيبت از ماده “غيب” و به معناي خفا و عدم ظهور است. هر آنچه از ديده ظاهري انسان مخفي شود را غايب و اين خفا را غيبت گويند.

​در باره غيبت امام زمان (عج) دو گونه معني مي توان تصور كرد:​

۱- كسي است كه غايب است و حضور در اجتماع ندارد
​۲ «غيبت به معني« پوشيده بودن از ديدگان» است نه حاضر نبودن. 

 آنچه که از روایات استفاده می شود، غیبت امام زمان (علیه السلام ) غیبت امام زمان ، به معنای دوم است. بنابراين غیبت امام زمان (علیه السلام) این است که ایشان از دید ما پنهان است غایب بودن امام هرگز به این معنا نیست که وجود حضرت به یک روح نامرئى یا امواج ناپیدا تبدیل شده است! بلکه وى یک زندگى طبیعى عینى و خارجى دارد. بر این اساس حضرت در میان مردم و در دل جامعه ‏ها رفت و آمد دارد . در نقاط مختلف زندگى مى‏ کند. فرق است بین «نامرئى» و «ناشناس».(۱) .امام صادق (ع)مى‏ فرمود: مردم امام خود را گم مى‏ کنند. او در موسم حج حاضر مى ‏شود و مردم را مى‏ بیند، ولى آنان او را نمى ‏بینند.(۲) پیامبر اسلام در پاسخ این پرسش که آیا شیعه در زمان غیبت، از وجود قائم فایده‏اى مى ‏برد؟ فرمود: بلى، سوگند به پروردگارى که مرا به پیامبرى بر انگیخت، در دوران غیبتش از او نفع مى‏برند .از نور ولایتش بهره مى ‏گیرند، همان گونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن در پشت ابرها استفاده مى ‏کنند.(۳) ازاین تشبیه استفاده می شود که امام درهمه جا حضور دارد وبه مردم ونظام هستی نفع می رساند، منتهی ماایشان را نمی بینییم.​

امام صادق(ع)درباره‌ی مفهوم غیبت حضرت فرمود: «یَرَونَهُ وَ لا یَعْرِفُو نَهُ»(۴) «مردم حضرت مهدی(عج) را می‌بینند ولی نمی‌شناسند.» به نحوی که هنگام ظهور آن حضرت به نظر بعضی آشنا می‌آیند. بارها مشاهده شده که فردی به توفیق زیارت امام عصر(عج) نائل گردیده که در نگاه دیگرانی که در آن مکان حضور داشته‌اند آن حضرت فردی عادی به نظر می‌آمدند به علاوه آن حضرت واجد این قدرت الهی هستند که به چشم عده‌ای دیده شوند، ولی عده‌ای دیگر اصلاً ایشان را نبینند.

پی نوشت ها :

۱ .محمد بن ابراهیم نعمانى‏ کتاب الغیبة ، نشرصدوق، ص۱۶۴٫

۲ .محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی،کتاب فروشی علمیه اسلامیه، ج ۱، ص۳۳۸٫​

۳٫محمدباقر مجلسی ، بحار الأنوار، بيروت، لبنان،، ناشر : دار إحياء التراث العربي ، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م ، ج۵۲، ص۹۳٫ ​

۴٫شیخ صدوق،کما الدین و تمام النعمه ، تهران ،اسلامیه ،ج۲، ص۴۴۱


تولیدگر محتوا : خراسانی

بارگذاری شده در : 1402/07/29

آیاامام زمان در پس پرده غیبت است یا ما در پس پرده غیبت هستیم؟


عارفی می گفت:امام زمان مثال خورشید است،چطور خورشید همه جا را روشن می کند امام زمان هم به عالم فیض می دهد،امام زمان در پس پرده غیبت نیست ما لحاف سر کشیدیم و می گوییم دنیا تاریک است،گناهان پرده بر روی چشمانمان کشیده که همه جا را تاریک می بینیم،که امام زمان را نمی بینیم و گرنه امام زمان قابل دیدن است،مرض های روحی،گناهان،عدم تزکیه نفس همه باعث شده اند که ما از امام زمان دور باشیم،امام زمان را نبینیم،اگر انسان تزکیه نفس کند و از اولیاءخدا بشود امام زمان را می بیند. شخصی می گفت حتی اگر هواهم ابری باشد باز من خورشید را می بینم همه تعجب کردند و تحقیق کردند تا ایشان خلبان هستند و روزها که پرواز می کند در بالای ابرها خورشید را می بیند،ما هم باید بالای ابرها باشیم تا اگه دنیا هم تاریک باشد امام زمان را ببینیم،باید از مسائل دنیا خودمان را جدا کنیم. الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند(1) سبیل خدا،اه خدا و صراط مستقیم راه امام زمان است اگر قرار باشد به امام زمان برسیم باید از هر چه غیر از اوست دل بکنیم. 

منبع: 1- سوره توبه آیه 20


تولیدگر محتوا : مرتضی پور

بارگذاری شده در : 1402/07/30

غیبت صغری وکبری امام زمان علیه السلام


امام زین العابدین علیه‌السلام می‌فرمایند: إن للقائم منّا غیبتین، احداهما أطول من الأخری... فیطول أمرها حتی یرجع عن هذا الامر اکثر من یقول به،  فلایثبت علیه اِلاّ من قوی یقینه و صحّت معرفته و لم یجد فی نفسه حرجاً ممّا قضینا و سلّم لنا اهل البیت
برای قائم ما دو غیبت هست. یکی از آن دو، طولانی‌تر از دیگری است، و آن قدر طول خواهد کشید که اکثر معتقدین به ولایت، از او دست خواهند کشید. در آن زمان کسی بر امامت و ولایت او ثابت قدم  و استوار نمی‌ماند مگر آن که ایمانش قوی، و شناختش درست باشد و در نفس خویش، نسبت به حکم  و قضاوت ما هیچ گرفتگی و کراهتی احساس نکند و تسلیم ما اهلبیت باشد                                                                                                                                 


        کمال‌الدین و تمام النعمه جلد 1 باب 29 صفحه 323


تولیدگر محتوا : عابد

بارگذاری شده در : 1402/07/30

فرق و مذاهب در عصر امام صادق(علیه السلام)


حجت الاسلام رسول جعفريان و مهدی پیشوایی

عصر امام صادق - علیه السلام - عصر برخورد اندیشه ها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف نیز بود. در اثر برخورد مسلمین با عقاید و آرای اهل كتاب و نیز دانشمند یونان، شبهات و اشكالات گوناگونی پدید آمده بود. 
در آن زمان فرقه هایی همچون: معتزله، جبریه، مرجئه، غلات[1] ، زنادقه[2] ، مشبهه، متصوفه، مجسمه، تناسخیه و امثال اینها پدید آمده بودند كه هر كدام عقاید خود را ترویج می كردند. 
از این گذشته در زمینه هر یك از علوم اسلامی نیز در میان دانشمندان آن علم اختلاف نظر پدید می آمد، مثلا در علم قرائت قران، تفسیر، حدیث، فقه، و علم كلام [3]بحثها و مناقشات داغی در می گرفت و هر كس به نحوی نظر می داد و از عقیده ای طرفداری می كرد. 

امام صادق - علیه السلام - و انحراف غلو 

امام صادق - علیه السلام - همانند پدرشان، بشدت در برابر انحراف غلو ایستادگی كردند. باید گفت در طی سالها تلاش، از زمان امام علی - علیه السلام - تا امام باقر - علیه السلام - محبوبیتی برای اهل بیت - علیهم السلام - پدید آمد و نفوذ تشیع در عراق و برخی از نقاط دیگر، تعمیق یافته بود. اینك غالیان می كوشیدند تا با رخنه در درون شیعه، آن را از داخل متلاشی كرده و چهره خارجی آن را خراب كنند. 
جریان غالی از جهاتی خطرناك بود، زیرا نه تنها از درون سبب ایجاد آشفتگی در عقاید شیعه شده و آن را منزوی می كرد، بلكه شیعه را در نظر دیگران انسانهای بی قیدو بند نسبت به فروعات دینی نشان داده و بدبینی همگانی را نسبت به شیعیان به وجود می آورد.[4]اكنون با نگاهی ساده به كتابهای فرق، این حقیقت آشكار است كه گرچه از لحاظ تقسیم بندی فرقه ای تشیع غالی را جدا یاد می كنند، اما اغلب نه تنها ارباب فرق و مذاهب بلكه عموم رجالیین اهل سنت تفاوت چندان روشنی بین دسته های شیعه نگذاشته و مردم را از پذیرفتن احادیث آنان پرهیز می دهند. حداقل یكی از دلایل این بدبینی رسوخ اندیشه های غالی در میان شیعیان بوده كه با همه تلاش امامان شیعه و بعدا علمای اصولی شیعه، آثار آن كمابیش برجای مانده است. نمونه آن رسوخ روایاتی است كه در باب تحریف قرآن در برخی از كتابهای حدیثی شیعه موجود بوده و اصل آن از غلات می باشد.[5] 
به هر روی، قیام علمی امام برای تهذیب شیعه و حركت در جهت نفی غلو و دور كردن شیعیان از جریان غلو، از مهمترین اقدامات امام صادق - علیه السلام - برای حفظ فرهنگ اصیل اسلامی است كه امامان مبلغ آن بودند. در اینجا مروری بر اقدامات امام در جهت طرد و نفی غالیان، رد دیدگاههای آنها و نیز تكفیر این گروه خواهیم داشت. از جمله اقدامات امام، دور كردن شیعیان اصیل از غالیان منحرف بود. بدیهی است وجود ارتباط میان شیعه و غالیان با جاذبه های احتمالی موجود در غلات، می توانست كسانی از شیعیان را به سوی غلو بكشاند، به ویژه كه غالیان به دروغ خود را مرتبط با امامان - علیهم السلام - معرفی كرده و در برابر تكذیب امامان، اظهار می كردند كه این تكذیب صرفا از روی تقیه است. این امر در فریب شیعیان ساده دل مؤثر بود. 
در روایتی مسند از قول امام صادق - علیه السلام - آمده كه حضرت با اشاره به اصحاب ابوالخطاب و دیگر غالیان، به «مفضل» فرمودند: یا مفضل! لا تقاعدوهم و لاتؤاكلوهم و لاتشاربوهم و لاتصافحوهم، [6] ای مفضل! با غلات نشست و برخاست نكنید، با آنان هم غذا نباشید و همراهشان چیزی ننوشید و با آنان مصافحه نكنید. 
در روایتی دیگر امام بار دیگر همین مسأله را تأكید كرده فرمودند: و أما أبوالخطاب محمد أبی زینب الأجدع، ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنی منهم بریء و آبائی - علیهم السلام - منهم براء،[7] ابوالخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدین به مرام او همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم. 
امام به ویژه نسبت به جوانان شیعه حساسیت زیادتری داشته و می فرمودند: احذرو علی شبابكم الغلاه لا یفسدوهم، الغلاه شر خلق الله، یصغرون عظمه الله و یدعون الربوبیه لعباد الله،[8] درباره جوانان خویش از این كه غلاه آنان را فاسد كنند بترسید. غلاه بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را كوچك كرده و برای بندگان خداوند ادعای ربوبیت می كنند. 
توصیه به عدم همنشینی، تنها با غلات نبود بلكه امام صادق - علیه السلام - شیعیان را از نشست و برخاست با هر اهل بدعتی، بر حذر می داشت: واحذر مجالسه أهل البدع فإنها تنبت فی القلب كفراً و ضلالاً مبیناً؛[9] از همنشینی با اهل بدعت پرهیز كن؛ زیرا باعث رشد و نمو كفر و گمراهی آشكار در قلب می شود. 
امام برای طرد غلات از جامعه شیعه، عقاید آنان را مورد انكار قرار داده و با میزان قرار دادن «كتاب الله» برای سنجش نقلها و گفته های خود، از شیعیان می خواست ادعاهای نادرست غلات را نپذیرند. 
بنا به نقل شهرستانی، سدیر صیرفی نزد امام - علیه السلام - آمد و گفت: جانم به فدای تو باد! شیعیان شما درباره شما اختلاف كرده اند، بعضی اظهار می كنند كه در گوش شما سخن گفته می شود؛ بعضی گویند به شما وحی می شود؛ بعضی گویند به قلب شما الهام می شود؛ بعضی گویند در خواب می بینید؛ بعضی گویند به كتب آباء خویش فتوا می دهید. كدام یك را باید اخذ نمود؟ 
امام فرمودند: لا تأخذ بشیء مما یقولون، نحن حجه الله و أمناءه علی خلقه، حلالنا من كتاب الله و حرامنا منه؛[10] آنچه را كه گفته شده رها كن، ما حجت خداوند و امین او بر خلق او هستیم، حرام و حلال ما از كتاب خداوند است. 
این روایت نشان می دهد كه به سبب القاءات نادرست غالیان، این تصور برای برخی پیش آمده كه آیا به راستی ائمه - علیهم السلام - دین جدیدی آورده و وحی تازه ای به آنان می شود یا مسأله به گونه دیگری است؟ امام با تأكید بر این كه آنان هر چه دارند همان مطالب كتاب الله است از شیعیان می خواستند تا از پیروی و پذیرش این عقاید نادرست خودداری كنند. 
در روایت دیگری نیز كه شهرستانی آورده، فیض بن مختار نزد امام صادق - علیه السلام - آمده، می گوید: فدایت شوم! این چه اختلافی است كه میان شیعیان شما به وجود آمده. من گاه در جمع آنان در كوفه حاضر شده و نزدیك است كه به تردید افتم. به مفضل رجوع كرده و آنچه را كه سبب آرامش من است نزد او می یابم امام فرمودند: أجل! إن الناس اغروا بالكذب علینا حتی كأن الله فرضه علیهم لایرید منهم غیره، و إنی لأحدث أحدهم الحدیث، فلا یخرج منّی حتّی یتأؤله علی غیر تأویله؛[11] 
ببین! مردم فریفته دروغ بستن بر ما شده اند، گویا خداوند این را بر آنان فرض كرده و جز این از آنان نمی خواهد. من حدیث برای یكی از آنان می گویم، اما او از پیش من نمی رود جز آن كه آن را بر تأویلی بر خلاف تأویل واقعی معنا می كند. 
در روایت دیگری كه «سهمی» در كتاب خود آورده نقل شده است كه عیسی الحجرانی گفت: نزد جعفر بن محمدالصادق - علیه السلام - آمده، پرسیدم: آیا آنچه را از این قوم شنیدم باز گویم؟ امام فرمودند: بگو. گفتم: 
فإن طائفه منهم عبدوك و اتّخذوك إلها من دون الله و طائفه أخری والوا لك النبوه و... دسته ای از اینان تو را عبادت می كنند و تو را الهی جز الله می دانند؛ دسته ای دیگر تو را در حد نبوت بالا می برند... 
امام آنقدر گریه كرد كه محاسنش از قطرات اشك پر شد، آنگاه فرمودند: 
إن أمكننی الله من هولاء فلم أسفك دمائهم سفّك الله دم ولدی علی یدی؛[12] اگر خداوند مرا بر آنان مسلط كرد و خون آنان را نریختم، خداوند خون فرزندم را به دستم بریزد. 
این امكان هست كه راویان این قبیل اخبار، به ویژه آنها كه بر مذاق مذهب سنت بوده اند، مطالبی از خود بر آنها افزوده باشند؛ اما به هر روی نشان می دهد كه نفوذ غلات وجهه امامان - علیهم السلام - را در جامعه اسلامی آسیب پذیر كرده و برای شمار زیادی این قبیل پرسشها مطرح شده است. 
اعتقاد به مهدویت امام باقر - علیه السلام - از جمله اعتقاد برخی از غالیان بود كه از سوی امام صادق - علیه السلام - مورد انكار قرار گرفت.[13] اعتقاد به نبوت برخی از امامان معصوم - علیهم السلام - در میان غلاه وجود داشت. امام صادق - علیه السلام - در برابر آن می فرمودند: 
من قال: إنّا أنبیاء فعلیه لعنه الله و من شك فی ذلك فعلیه لعنه الله؛[14] 
كسی كه بگوید ما نبی هستیم، لعنت خدا بر او باد كسی كه در این امر تردید كند بر او هم لعنت خدا باد. 
برخی از غالیان لفظ «اله» را با «امام» یكی گرفته در تأویل آیه: «هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله» اظهار می كردند كه مقصود ازاله زمین، همان امام است. این سخنان بود كه سبب شد تا امام صادق - علیه السلام - آنها را بدتر از مجوس و یهود و نصارا و مشركین بخواند.[15] 
لبه تیز برخورد امام با غالیان عقایدی بود كه ضمن آنها، كوشش می شد تا جنبه ای از «الوهیت» به امامان نسبت داده شود. آن حضرت می فرمودند: 
لعن الله من قال فینا ما لا نقوله فی أنفسنا و لعن الله من أزالنا عن العبودیه لله، الذی خلقنا و ألیه مآبنا و معادنا و بیده نواصینا؛[16] لعنت خداوند بر كسی كه چیزی در حق ما بگوید كه ما خود نگفته ایم، لعنت خداوند بر كسی كه ما را از عبودیت برای خدایی كه ما را خلق كرده و بازگشت ما به سوی او و سرنوشت ما در ید قدرت اوست، جدا سازد. 
در روایت دیگری آمده كه حضرت فرمودند: 
لعن الله المفوضه،[17] فأنهم صغروا عصیان الله و كفروا به و أشركوا و ضلوا و أضلوا فرارا من إقامه الفرائض و أداء الحقوق.[18] 
خداوند مفوضه را لعنت كند. آنها عصیان پروردگار را كوچك كردند، به خدا كافر شدند و شرك ورزیدند و گمراه شدند و گمراه كردند، تا از اجرای احكام الهی و ادای حقوق فرار كنند. 
تكفیر افراد بر اساس انكار امور بدیهی و ضروری اسلام، مورد قبول فقهای اسلام بوده است. این امر، به شرط آن كه در مجرای طبیعی خود بكار گرفته شود، می تواند با بخشی از انحرافات مقابله كند. امام كوشید تا با تكفیر غلات آنان را از جامعه مسلمین طرد كرده و حوزه فكری شیعه را از آلودگی های آنان به طور كامل رهایی بخشد. 
یكی از اقدامات تأویل گرایانه غالیان، نمادین كردن مفاهیم دینی بود، به طوری كه آن مفاهیم از معانی اصلی خویش جدا شده و در حول و حوش یك معنای دیگری اصالت خویش را از دست می داد. امام صادق - علیه السلام - ضمن نامه ای به ابوالخطاب كه از جمله رؤسای غلاه بود، نوشتند: 
بلغنی أنك تزعم أن الزنا رجل و أن الخمر رجل و أن الصلاه رجل و أن الصیام رجلٌ و أن الفواحش رجل و لیس هو كما تقول، انا اصل الحق، و فروع الحق طاعه الله، و عدونا أصل الشر و فروعهم الفواحش.[19] 
شنیده ام كه گفته ای زنا، خمر، نماز، روزه، فواحش، مردانی به این نامها هستند. این گونه نیست كه تو می گویی، ما اصل حق بوده و فروع حق طاعت خداست، دشمنان ما اصل شر، و فروع آنها همان فواحش و زشتیهاست. 
در روایت دیگری امام فرمودند: 
... علی أبی الخطاب لعنه الله و الملائكه و الناس أجمعین فأشهد أنه كافر فاسق مشرك؛[20] لعنت خدا و ملائكه و تمامی مردم بر ابوالخطاب باد. من شهادت می دهم كه او كافر، فاسق و مشرك است. 
در جای دیگری امام به غلاه فرمودند: 
توبوا ألی الله فإنّكم فساق كفار مشركون؛[21] به درگاه باری تعالی توبه كنید شما فاسق، كافر و مشرك هستید. 
تكفیر صریح امام نسبت به خوارج، راه را بر هر گونه ادعای دروغینی كه غلات داشتند و اظهار می كردند كه امام صادق - علیه السلام - تنها با تقیه با آنان رفتار می كند، می بست. چنین برخوردی، آن هم با این صراحت، سبب می شد تا شیعیان مراوده خویش را به كلی با غلات قطع كنند. 
از جمله زمینه هایی كه سبب نشر افكار غالیان شد، این بود كه پیروان خود را به سوی رهایی از بند «عمل به فروعات فقهی» و احیانا «محرمات شرعی» دعوت می كردند. آنها از قول امام صادق - علیه السلام - نقل می كردند كه: «هر كس امام را شناخت هر كاری كه بخواهد می تواند انجام دهد». امام در پاسخ به این شبهه فرمودند: 
إنّما قلتُ: إذا عرفْتَ فاعًمل ما شئت من قلیل الخیر و كثیره، فأنه یقبل منك؛[22] 
من گفتم: وقتی (امام را) شناختی، آنچه از اعمال نیك، كم و زیاد، می خواهی انجام بده. این معرفت است كه سبب قبولی اعمال تو می شود. 
منظور امام، بیان اصل مهمی بود كه شیعیان به آن معتقد بودند و آن این كه احكام تابع امر ولایت است و اگر ولایت نباشد انجام آن اعمال نیز بدون ولایت ثمری ندارد. غالیان این عقیده را بر غیر معنای اصلی آن تأویل كرده بودند. بی عملی غالیان سبب شده بود تا شیعیان در شناخت آنان همین رعایت احكام فقهی را ملاك قرار داده و فرد غالی را از غیر آن تشخیص دهند.[23] تأكید امامان - علیهم السلام - بر عمل به احكام شرعی در روایات، به نوعی تكذیب غالیان است. تعبیرهایی نظیر «انما شیعتنا من أطاع الله» و یا «لاتنال و لایتنا الّا بالورع»[24] از این قبیل است. 
تأثیر حماقت را نیز در پیدایش غلات نباید نادیده گرفت. [25]این در حالی است كه دنیا طلبی و جذب مرید برای كسانی از غلات كه مدعی نیابت از ائمه بودند و آنان را به مقام الوهیت می رسانند تا خود را نبی آنان معرفی كنند، تأثیر مهمی در پیدایش غلات داشته است. امام صادق - علیه السلام - می فرمودند: 
إن الناس اولعوا الكذب علینا... و إنی أُحدُّث أحدهم بحدیث فلا یخرج من عندی حتی یتأوله علی غیر تأویله و ذلك أنّهم لا یطلبون بحدیثنا و بحبنا ما عندالله و إنما یطلبون الدنیا؛[26] 
مردم ولع در دروغ بستن بر ما دارند... من برای یكی از آنها حدیث نقل می كنم و او از نزد من بیرون نرفته آن را بر غیر معنای اصلی آن تأویل می كند. آنها در طلب حدیث و دوستی ما، طالب چیزی كه نزد خداوند است نیستند، بلكه در پی دنیا طلبی خویش اند. 
امام برای آن كه شیعیان بتوانند قدرت نقد احادیث متعارض را، كه بسیاری از آنها ساخته غالیان بود، پیدا كنند، قرآن را به عنوان ملاك معین كردند. از جمله فرمودند: 
لا تقبلوا علینا حدیثا الا ما وافق القرآن والسنه أو تجدون معه شاهداً من أحادیثنا المتقدمه؛ فإن المغیره بن سعید لعنهْ الله دس فی كتب أبی  أحادیث لم یحدث بها أبی؛ فاتّقوا الله و لاتقبلوا علینا ما خالف قول ربنا تعالی و سنّه نبینا(صلی الله علیه وآله وسلّم) فإنا اذا حدثنا قلنا: قال الله عزّوجلّ وقال رسول الله.[27] 
آنچه را كه از ما روایت می كنند جز آن كه موافق قول خدا و رسول بوده و یا شاهدی از سخنان پیشین ما بر آنها داشته باشید نپذیرید. مغیره بن سعید كه خداوند او را لعنت كند، در كتب پدرم احادیثی را وارد كرد كه هرگز از پدرم نبود. از خداوند بترسید و آنچه را كه از ما نقل كرده ومخالف قول خدا و پیامبر ماست نپذیرید. ما وقتی حدیثی نقل می كنیم می گوییم: خداوند یا رسول او فرموده است. در مواردی دیگری نیز از این حركت زشت غلات كه در روایت فوق آمده، یاد شده و مقصود از كتابها كه در روایت بالا آمده روشن شده است. امام صادق - علیه السلام - می فرماید: مغیره كتابهایی كه اصحاب امام باقر - علیه السلام - می نوشتند، به بهانه خواندن، آنها رابه خانه خویش می برده.. 
ویدس فیها الكفر والزندقه ویسندها إلی أبی، ثم یدفعها إلی أصحابه؛ 
او احادیثی در كفر و زندقه: به این كتابها وارد می كرد و به پدرم نسبت می داد و آن كتابها را به اصحاب باز میگرداند. امام می فرمودند: 
فَكلَّما كان فی كتب أصحاب أبی من الغلو فذاك ما دُسه مغیره بن سعید فی كُتُبهم؛[28] آنچه از غلو در كتابهای اصحاب پدرم هست، مطالبی است كه مغیره وارد آن كتابها كرده است. 
با این حركت صحیح امام صادق - علیه السلام -، شیعیان اصیل از غلو رهایی یافتند. اما متاسفانه اثرات نامطلوب آن در جلوگیری از رشد بیشتر شیعه باقی ماند. ابوحنیفه به خاطر وجود غلو، به اصحابش گفته بود كه حدیث غدیر را نقل نكنند.[29] گرچه این كار بسیار ناپسندی در عالم نقل حدیث است، اما نشان می دهد كه جریان غلو چه ضرری حتی بر نقل صحیح ترین روایات فضائل امیرالمؤمنین - علیه السلام - داشته است. 

امام صادق - علیه السلام - و مبانی فقهی اهل سنت 

مكتب فقهی تشیع از جهاتی با بینش فقهی اهل سنت تفاوت دارد. دوره ای كه امام باقر و صادق - علیهما السلام - در آن زندگی می كردند، فقه در حال گسترش بوده و احتجاجات گوناگون درباره تطبیق احكام كلی بر موارد جدید انجام می گرفته است. امام صادق - علیه السلام - نیز بر این اعتقاد بود كه آثار رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلّم) به طور كامل تنها در اختیار اهل بیت رسالت می باشد، زیرا وقتی كه دیگران آن را ضایع كردند، آنها كلیه آن آثار را به طور كامل و دست نخورده در اختیار داشتند. راوی می گوید به امام عرض كردم: 
اصلحك الله، اتی رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلّم) الناس بما یكتفون فی عهده؟ قال: نعم و ما یحتاجون الیه الی یوم القیامه. فقلت: فضاع من ذلك شیء؟ فقال: لا هو عند أهله.[30] 
ای فرزند رسول خدا! آیا رسول خدا در زمان خودش آنچه را كه لازم بود به مردم ابلاغ كردند؟ فرمودند: آری هر آنچه را كه تا روز قیامت به آن نیاز داشتند ابلاغ فرمود. عرض كردم: آیا چیزی از میان رفته؟ فرمودند: نه، پیش اهل بیت آن حضرت باقی است.. 

 

 

منابع
حيات فكري و سياسي امامان شيعه (علیه السلام)، حجت الاسلام رسول جعفريان
سيره پيشوايان، مهدی پیشوایی 
----------------------------------------------
پی نوشت:
[1] . حیدر، اسد، الامام صادق و المذاهب الاربعه، ط 2، بیروت، دارالكتاب العربى، 1390 ه.ق، ج 2، ص 113-126.
[2] . زنادقه منكران خدا و ادیان بودند و با علوم و زبانهاى زنده آن روز نیز ناآشنا نبودند. 
[3] . مقصود از علم كلام، علم اصول عقاید است. این علم از علوم بسیار رایج و پرطرفدار آن زمان بود و متكلمین بزرگ آن عصر در زمینه هاى مختلف عقیدتى بحث و گفتگو مى كردند. 
[4] . به طوری كه از یكی از خوارج، شیعه را متهم كرده بود كه آنها گمان كرده اند به جهت دوستی اهل بیت مستغنی از انجام اعمال صالح بوده و از عذاب، به خاطر اعمال بدشان، نجات می یابند نك: الاغانی، ج 20، ص 107، به نقل از العقیده و الشریعه فی الاسلام، ص 203. 
[5] . نك: اكذوبه تحریف القرآن بین الشیعه و السنه، ص 66. 
[6] . رجال كشی، حدیث 525؛ مستدرك الوسائل، ج 12، ص 315. 
[7] . الغیبه ص 177؛ مستدرك الوسایل ج 12، ص 315. 
[8] . الامالی، شیخ طوسی، ج 2، ص 264. 
[9] . مستدرك الوسائل ج 12 ص 315 از مصباح الشریعه، ص 389. 
[10] . نك: ، مجله تراثنا، شماره 12، صص 17ـ 18، مقاله «اهل البیت فی رأی صاحب الملل و النحل». 
[11] . مفاتیح الاسرار، برگ 26، به نقل از مجله تراثنا، شماره 12، ص 18. 
[12] . تاریخ جرجان، صص 322، 323. 
[13] . رجال كشی، ص 300. 
[14] . همان، ص 301. 
[15] . همان، ص 300. 
[16] . همان، ص 302. 
[17] . كسانی كه یك مرتبه از غلات پایین ترند. 
[18] . علل الشرائع، ج 1، صص 127؛ بحارالانوار، ج 44، ص 270. 
[19] . همان، ص 219. 
[20] . همان، ص 297. 
[21] . همان، ص 297. 
[22] . الكافی، ج 4، ص 464. 
[23] . رجال كشی، ص 530. 
[24] . مناقب الامام امیرالمؤمنین (محمدبن سلیمان كوفی) ج 2، ص 286. 
[25] . همان، ص 295. 
[26] . همان، ص 136. 
[27] . همان، ص 224. 
[28] . همان، ص 225. 
[29] . الامالی، شیخ مفید، ص 27. 
[30] . وسائل الشیعه، ج 18، ص 23


تولیدگر محتوا : حیدری

بارگذاری شده در : 1402/08/02

علامات ظهور پیامبر اسلام در كتب انبیاء -قسمت دوم



نویسنده: حاج بابا قزوینی یزدی

فصل سوم

در نقل آنچه در كتاب صفنیاء (1) پیغمبر مذكور است

و صفنیاء پیغمبری است از آل داود كه اواخر بیت المقدس اول مبعوث شد و كتاب او كتابی است مختصر مشتمل بر سه فصل و تمام آن كتاب مشتمل است بر خبر دادن از احوالاتی كه بر بنی‌اسرائیل وارد خواهد شد از خرابی ایشان و اسیری ایشان و برگشتن ایشان به بیت المقدس و آباد شدن بیت المقدس كرت دوم و خبر از پادشاهان جبّار كه در كتاب دانیال مفصّل آن مذكور است.
و در نشان سوم آن كتاب فقره‌ای مذكور است كه خلاصه‌ی ترجمه‌ی آن اینست كه به جهت جمع كردن همه‌ی قومها بر شریعت خود همه‌ی پادشاهان را برطرف كنم بریختن غضب خود بر ایشان و گرمی خشم من بسوزد همه‌ی زمین را (2) و بعد از آن فقره می‌فرماید «كی آزْ اهْفُخْ إلْ عَمِیمْ سَانَاه بَرِورَا لِقْرُءْ كُولاَمْ لِشِمْ أدُنَایْ لَعَابُدْ وُشَخِمْ إحَادْ» یعنی آن وقت برمی‌گردانم به قومها لب پاكیزه برای خواندن همه‌ی ایشان به نام خدا و عبادت كردن ایشان به یك روشن. (3)
و چون این اخبار مطابق است با آنچه در كتاب دانیال مذكور است و در آن كتاب از این مقام ابسط بیان شده ما را ضرور نیست كه در این مقام تفصیل آن را بیان نموده، پادشاهان جبّار و انقراض ایشان را بیان می‌كنیم، بلكه حواله به وقت ترجمه نمودن صحیفه‌ی دانیال می‌كنیم.

فصل چهارم

در ذكر آیاتی كه در كتاب حیقوق مذكور است

بدان كه حیقوق (4) از پیغمبران عظیم الشأن بوده و آنچه از تاریخ یوسف بن كوریان معلوم می‌شود اینست كه در وقت مسلط شدن بخت النصر بر بیت المقدس و بعد از آن در حیات بوده زیرا كه در فصل سوم از باب اول آن كتاب مذكور است كه چون زمان پادشاهی بخت النصر بسر رسید و سلطنت بابل به داریاوش كه داراب مجوس است قرار گرفت و به جهتی كه در كتاب دانیال مذكور است دانیال را در بركه‌ی سباع انداخت و در آن وقت به حیقوق كه در زمین بیت المقدس می‌بود وحی رسید كه به دیدن دانیال برود، آن حضرت به طی الارض از بیت المقدس به بابل آمده در چاه درندگان رفته با حضرت دانیال صحبت داشته به همان راهی كه آمده بود برگشت. این است خلاصه‌ی آنچه در تاریخ ابن كوریان مذكور است.
بدان كه چون حیقوق پیغمبر تسلط بخت النصر را كه مرد كافر بت پرست بود بر بنی‌اسرائیل كه خداپرست بودند، دید و همه روزه اساس ظالمان را در تزاید می‌دید، از این معنی دل تنگ و متفّكر شد كه آیا حكمت در این چه خواهد بود، در مقام مناجات با قاضی الحاجات حكمت این استفسار نمود و مضامین مناجات آن حضرت در نشان اول از كتاب خودش مذكور است و فی الحقیقه مضامینی است كه از دل سوخته و خاطر افروخته و احوال پریشان و دیده‌ی گریان شبیه به اعتراضاتی كه عشّاق بر معشوق می‌كنند صادر گردیده و در اول نشان دوم می‌فرماید كه در آن مقام ایستاده منتظر جواب بودم كه ناگاه به من وحی شد كه «كَتُبْ حَازُوْن وَبَائرْ عَل هَلوُحُتْ لَمَعَنْ یَاروُصْ قُورْ إبُوكی عُدْ حَازُونْ لَمُعِدْ وَیَافِیَحْ لَقِصْ وَلا یَكْذِبْ إیِمْ بِمَحْمَحْ صَكِّ لُوكی بوُیَا بوُءْ وَلاَ یَأحِرْ هِیِنْ عوُپَلاَ لاَ یَاشْرَا نَفْشُوبوُ وَصَدَیِقْ بِأمُونَا توُبِحْیِهْ» یعنی بنویس وحی را و واضح بنویس بر لوحی از این جهت كه آسان باشد برقاری خواندن كه پیغمبری به وعده هست كه گفتگو كند از انجام و دروغ نگوید اگر دیر كند امیدوار باش با آمدن او كه البته آمدنی است و دیر نمی‌كند هركه سخت روئی كند با او شایسته نباشد جان او به او و صالح به سبب ایمان آوردن به او زندگی كند. (5)
(مؤلف گوید) لفظ «حازون» آنچه در لغت عبری استعمال شده به معنی نبوّت و وحی است و در نظر حقیر نیست كه جائی به معنی پیغمبر استعمال شده باشد و چون در این مقام می‌فرماید كه حازون كه به وعده خواهد آمد و چنین خواهد گفت و چنین خواهد كرد ظاهر است كه به معنی پیغمبر باشد هرچند نبوّت به وعده بودن و ظاهر شدن لازم دارد كه نبی به وعده بوده باشد زیرا كه ممتنع است كه نبوّت بی نبی ظاهر شود، فلهذا در این به مقام پیغمبر تفسیر كرده شده و لفظ «قص» به معنی انجام است و چون در این مقام حضرت حیقوق استفسار از سبب و لمیت وقوع این امور كه عبارت از غلبه‌ی دشمن بر دوست بوده باشد نموده بود در جواب فرمودند كه پیغمبری خواهد آمد. و در این دو احتمال می‌رود:
«اول»- اینكه خبر از انجام داشتن و دانستن اینكه امور به چه سبب اتفاق خواهد افتاد و چه فایده بر آن متفرع خواهد گردید از اسراری كه هنوز وقت بروز آن نشده و مختص به پیغمبری است كه خواهد آمد و تو را فهمیدن آن میسر نیست و آنچه بر تو لازم است این است كه مردم را بر این بداری كه به آن پیغمبر ایمان آورند و آن پیغمبر دیر نخواهد كرد و خواهد آمد.
و اگر كسی را بخاطر رسد كه چگونه می‌شود كه باید خبری در وقتی بروز كند و جایز نیست بروز آن در وقت دیگر. می‌گوئیم كه از امثال مشهوره است كه «الامور مرهونة بأوقاتها» و بسیاری از اخبار بود كه انبیاء سابق خبر نداده‌اند و انبیاء كه بعد از ایشان مبعوث شدند آن خبرها را گفتند، مثل آنچه حضرت موسی (علیه السلام) در تورات خبر داده انبیاء سابق مثل ابراهیم و نوح و آدم و غیر هم خبر نداده‌اند و همچنین انبیاء بعد از موسی (علیه السلام) مثل شعیا و دانیال و غیر هم خبر بسیار دادند كه از حضرت موسی نقل نشده است.
و «دوم»- از دو احتمال كه در آن عبارت می‌رود اینست كه پیغمبری در وعده هست كه خبر از انجام كه قیامت باشد خواهد داد و دروغ نخواهد گفت، پس عالمی دیگر كه انجام این عالم بوده باشد خواهد بود و تسلط بدان بر نیكان سبب حصول اجر و مزید درجات نیكان در آخرت است و بدان به جزاء اعمال خود خواهند رسید و این زحمت كشیدن چند روزه دنیا در جنب آن نعمتها كه از برای ایشان به ازاء آن مهیاست، بسیار آسان است.
و به هر تقدیر این آیه صریح است كه مراد از این نبی موعود پیغمبران بنی‌اسرائیل نیستند، زیرا كه هیچیك از انبیاء بنی‌اسرائیل خبر از انجام ندادند و نفرمودند كه امر عالم و آدم یكجا خواهد رسید و از قیامت مطلقاً گفتگو در میان ایشان نیست و به اعتقاد بنی‌اسرائیل بعد از حیقوق پیغمبری مبعوث نشد، زیرا كه دانستی كه اعتقاد بنی‌اسرائیل اینست كه در بیت المقدس ثانی پیغمبری مبعوث نشد و چنانچه دانستی حیقوق بعد از خرابی اول بیت المقدس به این وحی سرافراز گردید.
و صدق این آیه بر پیغمبر آخرالزمان كمال ظهور دارد زیرا كه بیشتر از كتاب آن حضرت ذكر قیامت و احكام آخرتست و تمام مردم را دعوت به آخرت می‌فرمود. و فی الحقیقه گفتگوئی به غیر از اینكه باید تدارك سفر آخرت درست كرد، نداشت.
و چون عبارت كتاب حیقوق درست فهمیده شد دیگر احتیاج به این نخواهی داشت كه ما آنچه را علماء بنی‌اسرائیل در تعیین این نبی گفته‌اند و بر كسانی كه قرار داده‌اند ذكر كنیم و بر ابطال آن استدلال نمائیم.
و آنچه در آخر ذكر شده كه هركه سخت روئی كند با آن پیغمبر جان به او سزاوار نیست، اشاره به آن فقره است كه در تورات در آیه‌ی نابی اقیم (6) مذكور شد و ما در آن فصل به آن اشاره كردیم.
و غرض از اینكه فرموده كه بنویس و واضح بنویس كه برقاری آسان باشد خواندن آن اینست كه چون حیرت و شبه از برای هركس حاصل می‌شود و بسیارند كه در این مقام معطل مانده و كافر شده و عدالت خدا را انكار كرده‌اند و چنانچه حیقوق با آن عظم رتبه و پیغمبری در این مقام متحیّر شود از دیگران كه رعیت‌اند چه توقع است فلهذا می‌فرماید كه بنویس و واضح بنویس كه بر كسی مشتبه نماند.
و بعد از این به جهت تأكید این مطلب كه دنیا به چیزی نمی‌ارزد و در جنب ثواب آخرت قدری ندارد چندین آیه در مذمّت دنیا و شراب كه فی الحقیقه امّ الفساد واصل اساس دنیاست فرموده، و ثانیاً در نشان سوم خبر پیغمبر موعود را تكرار فرموده نشان از مكان بعثت آن حضرت داده و قدری از صفات آن حضرت را ذكر نموده و عبارت آن اینست كه «إلْوَهْ می‌تَیْمَانْ یَابوُءْ وَ قَارُش مِهَرْ پَارَانْ سِلاَ كِیْسَا شَامَیِیمْ هُدوُ وَ تَهِیْلاَ تُومَا لاَ هَا آرَصْ» یعنی رحمت خدا از جانب جنوب خواهد آمد و خاصی از كوه پاران همیشه خواهد بود، خواهد پوشانید آسمان را شرافت او و ستایش او پر خواهد كرد زمین را. (7)
(مؤلف گوید) كه لفظ «إلْوَهْ» در لغت عبری به معنی اله است و چون خدا را مكانی نیست و آمدن و رفتنی نسبت به ذات خدا معنی ندارد پس باید به معنی رحمت خدا و وحی خدا بوده باشد و در بعضی جاها الوه استعمال شده و ملك مقصود است و این معنی هم در این مقام مناسب است.
و جمهور مفسرین یهود پاران را به مكه تفسیر نموده‌اند كه خالی از تازگی نیست و فی الحقیقه شنیدنی است و آن اینست كه در اول پاراش آخر تورات عبارتی مذكور است كه ترجمه‌اش این است كه خدا آشكارا شد از سینا و بدرخشد از ساعیر و فیض بخشید از پاران (8)، و مراد از آن ظهور موسی و عیسی و محمد علیهم الصلوة‌ و السلام است، چه محل تجلّی و نزول وحی بر حضرت موسی (علیه السلام) كوه سینا بود و محل بعثت حضرت عیسی (علیه السلام) ساعیر بود و محل ظهور نور محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاران بود.
و علماء بنی‌اسرائیل در بیان این آیه گفته‌اند كه اول خدا بر كوه پاران تجلی كرد بر بنی‌اسرائیل و ایشان را تكلیف به پا داشتن تورات كرد و ایشان قبول نكردند و بعد از آن بر ساعیر تجلی كرد بر فرزندان عیص برادر یعقوب ایشان نیز قبول نكردند و بعد از این هر دو بر كوه طور بر بنی‌اسرائیل تجلی كرد و ایشان قبول كردند.
و چون به حسب اعتقاد ایشان بنی‌اسماعیل و بنی عیص در عرضه نیستند كه محل نزول وحی و تجلی الهی باشند اعم از اینكه قبول كنند یا نكنند و این بیان منافی مذهب ایشان خواهد بود فلهذا آمده‌اند و بر طنبور نغمه افزودند و گفته‌اند كه بر این دو جماعت تجلی نكرد بلكه خداوند عالم از برای هر قومی ملكی در آسمان خلق كرده، كه بزرگ آن قوم است و اختیار آن قوم در دست اوست و میكائیل را بزرگ بنی‌اسرائیل می‌دانند و جبرائیل را بزرگ بنی‌اسماعیل و همچنین سایر طوائف را و گفته‌اند كه تجلی سعیری و پارانی بر دو ملك بزرگ بنی‌اسماعیل و بنی‌عیص بوده و آن دو ملك قبول نكردند و بنابراین معنی آیه برعكس ترتیب ذكری خواهد بود، زیرا كه به اعتقاد ایشان اول تجلی پارانی بوده و بعد ساعیری و بعد سینائی و در این آیه عكس این ترتیب است و مراد از آشكار شدن و درخشیدن و فیض رسانیدن عرض كردن وحی به ملك و قبول نكردن ملك خواهد بود.
و دلالت این عبارت بر این مدعا اگر از معما مشكل‌تر نیست البته آسان‌تر نخواهد بود و چون به مقام تفسیر همین آیه از كتاب حیقوق رسیده‌اند حواله به تفسیر آن آیه از تورات نموده‌اند و آمدن قدوس را از جانب كوه پاران به همان تجلی بر ملك بنی‌اسماعیل نمودن و ملك قبول نكردن معنی كرده‌اند.
و این داستان چه شبیه است به حكایت شخصی كه نام حضرت یعقوب را فراموش كرده بود از كسی پرسید كه چه بود نام آن امام كه دختر او را شغال خورد؟ آن كس گفت كه تمام این عبارت بر خلاف واقع است زیرا كه امام نبود بلكه پیغمبر بود و دختر نبود بلكه پسر بود و شغال نبود بلكه گرگ بود و با این همه خورد باطل است زیرا كه نخورد.
و ما قطع نظر از آنچه بر این بیان نسبت به آیه‌ی تورات وارد می‌آید و اینكه مستلزم اسنادهای غریب و عجیب است بخدا و ملائكه و انبیاء نموده بر آنچه در حمل نمودن آیه‌ی كتاب حیقوق بر این معنی لازم می‌آید اشاره می‌كنیم و می‌گوئیم كه لفظ «یابوء» در این مقام صیغه‌ی مستقبل است و صیغه‌ی مستقبل در عبری به معنی ماضی استعمال نشده اگرچه لفظ ماضی به معنی استقبال استعمال شده.
و ایضاً اینكه می‌فرماید همیشه خواهد بود با اینكه روز اول قبول نكردند به چه نحو با یكدیگر ملایم می‌شود.
و ایضاً می‌فرماید كه خواهد پوشاند شرافت است، آن آسمان را و در قبول نكردن وحی و تجلی خدا چه شرافت است، بلكه هرگاه نقیض شرافت را ثابت نكند و سراسر از هم بگذرد بسیار مناسب تمام شده خواهد بود.
و ایضاً فقره‌ای كه می‌فرماید كه ستایشش زمین را پر خواهد كرد، هیچ معنی نخواهد داشت زیرا كه امری كه در آسمان اتفاق افتد و خدا به یكی از ملائكه‌ی خود امر كند و آن ملك قبول نكند چه دخل به زمین دارد و چه ستایش كردنی در زمین بر این متفرّع است.
و ایضاً به اعتقاد ایشان تجلی بر ساعیر و پاران هر دو شد و هر دو قبول نكردند و ذكر احدهما در این مقام بدون دیگری وجهی ندارد. و ایضاً این مطلب مطلقاً به عبارت كتاب حیقوق ملائم نیست و دخلی به نقلی كه سخن در آن است ندارد.
سبحان الله عناد و لجاج و تعصّب و محّبت به مذهب أباء و اجداد و حبّ ریاست دنیا شخص را به چه مهلكه‌ها می‌اندازد و كار را به چه جاها می‌رساند و عاقل را به چه نحو كر و كور می‌سازد كه امور بدیهه را نفهمد و به این پریشانی سخن بگوید كه مستلزم تقبیح خدا و رسول و ملائكه بوده باشد و مع ذلك اظهار نماید كه توقع اجر از خدا هم دارم نعوذ بالله من ذلك.
و ما هرچند در این رساله التزام كرده‌ایم كه نسبت به هیچ كس پا از جاده‌ی ادب بیرون نگذاشته مباحثه و مجادله‌ی علمی را به مفاحشه و مراء تبدیل نكنیم، نهایت در این مقام قلم تیزرو اندكی سركشی نموده چند گامی عنان گسیخته حركت كرد. استغفر الله من طغیان القلم.
برگشتیم به تفسیر آیه‌ی كتاب حیقوق: در جانب جنوب بودن مكّه‌ی معظمه كه محل پیغمبر آخرالزمان بود نسبت به بیت المقدس كه مكان نزول وحی بر حضرت حیقوق پیغمبر است كمال ظهور دارد و مذكور شد كه جمهور مفسّرین پاران را به معنی مكه تفسیر كرده‌اند، پس ما را احتیاج به اثبات آن نیست و همیشه بودن آن حضرت به این معنی است كه شریعت آن حضرت نسخ نخواهد شد و حال هزار و دویست سال از بعثت آن حضرت گذشته (9) و هر روز ظهور شریعت آن حضرت از روز پیش بیش است.
و شاید مراد از پوشاندن آسمان از شرافت آن حضرت اشاره به مقدمه‌ی معراج باشد و هرگاه كنایه از بیان شأن و بزرگی آن حضرت نیز باشد هم مناسب است.
و حاصل اینكه معنی ستایش او زمین را پر كند اینست كه آن حضرت مبعوث بر تمام خلق زمین است، زیرا كه معنی ستایش او با ستایش كردن او خدا راست یا ستایش كردن خلق او راست و هر دو معنی مستلزم این است كه تمام خلق متابعت او كنند.
و در همین نشان سوّم كه به تمام شدن آن كتاب حیقوق تمام می‌شود بعضی دیگر اشارات مذكور است كه هركه خواهد به آن كتاب رجوع كند. و من الله التوفیق و الهدایه.

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1.لفظ صفنیاء یعنی مخفی شده به توسط یهوه و او نهمین انبیاء اصغر و پسر كوشی و محتمل است كه نوه‌ی حزقیای پادشاه باشد، تخمیناً در سال 430 قبل از مسیح یعنی در ابتدای سلطنت یوشیای پادشاه قبل از آنكه اصطلاحات آن پادشاه نیكو نهاد تكمیل گردد به نبوت شروع نمود.
(قاموس كتاب مقدس /556) و توضیحی مختصری راجع به كتاب آن حضرت را خود مصنف آورده است.
2.كتاب صفنیاء نبی (علیه السلام)، باب سوم، آیه‌ی 8.
3.كتاب صفنیاء نبی (علیه السلام)، باب سوم، آیه‌ی 9.
4.لفظ حیقوق چنانچه صاحب قاموس كتاب مقدس گفته است یعنی: (كسی كه به آغوش كشید) و بعضی از نقّادین نبوت او را در دوره‌ی سلطنت یهویاقیم در حدود 607 قبل از مسیح می‌دانستند هرچند ممكن است كه چندین سال قبل از این تاریخ نوشته شده باشد. (قاموس كتاب مقدس /312).
5.كتاب حیقوق نبی (علیه السلام)، باب دوم، آیه‌ی 2 الی 4.
6.سفر تثنیه، باب هجدهم، آیه‌ی 18، كه در اوایل باب دوم توضیح داده شد.
7.كتاب حیقوق نبی (علیه السلام)، باب سوم آیه‌ی 3.
8.سفر تثنیه، باب سی و سوم، آیه‌ی 2.
9.كه الان هزار و چهارصد و سی و یك سال گذشته است.

منبع مقاله : 
قزوینی یزدی، حاج بابا، (1378)، رساله‌ای در ردّ یهودیت، قم، مؤسسه فرهنگی- انتشاراتی حضور، چاپ اول

============================
برای مشاهده ی ادامه مطلب :
علامات ظهور پیامبر اسلام در كتب انبیاء- قسمت اول
علامات ظهور پیامبر اسلام در كتب انبیاء -قسمت سوم


تولیدگر محتوا : سیدعماد

بارگذاری شده در : 1402/08/07

مکتب عاشورا، زمینه ساز ظهور



بسم الله الرحمن الرحیم.

بدون شک شور و حرارت شهادت امام حسین(علیه السلام) بر دلهای شیعیان، نیرو محرکه ی مناسبی برای امادگی شیعیان برای ظهور است.

  پیامبر اسلام فرمود:
  «اِنَّ لِقَتلِ الحُسَينِ حَرارَةً في قُلوبِ المُؤمِنينَ لا تَبرُدُ أبَداً» [1]

    ترجمه: كشته شدن حسين (علیه السلام) چنان داغى در دل مؤمنان است كه هرگز سرد نشود.

می دانیم که نمک هر مجلس اهلبیتی، ذکر ابا عبدالله(علیه السلام) آن شهید فدا شده در راه دین است.

شاید هیچ اجتماعی به بزرگی اربعین حسینی در جهان سراغ نداریم.

مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم گریه کن جد غریب و عطشان خود است:
  
حضرت می فرماید: «لأَندُبَنَّكَ صَباحاً و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً» [2]
ترجمه: هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى‏ كنم و در مصيبت تو به جاى اشك، خون مى‏ گريم.

حضرت حجت برای آن کس می گرید که برای زنده ماندن دین قیام کرد و جان خود را فدا نمود،  تا زمینه برای روزی فراهم شود که امام غائب ازنطر قیام کرده و جهان را پر ازعدل و داد کند.

ما هم اگر به وظایف اسلامی خود عمل کنیم(همین مجالس امام حسین علیه السلام، در پایبندی به آن ارزشها نقش مهمی دارد) انشاءالله  جامعه ای را خواهیم ساخت که زمینه ساز ظهور خواهد بود.


پی  نوشتها
1ـــ مستدرك الوسائل و مستنبط المسایل ج 10 ، ص 318
2ــ بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 98 - ص 238

 


تولیدگر محتوا : سید

بارگذاری شده در : 1402/08/09

ظهور منجی عالم



يَظهَرُ اللَّهُ قائِمَنا فَيَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ

خداوند قائم ما را از پس پرده
#غیبت بیرون مى‏ آورد و آن‏گاه او از #ستم‏گران #انتقام مى‏ گیرد.


(إثباة الهداة ، ج 5 ، ص 196)


================================
مطالب مرتبط
هدیه دادن به فردی که امیدی به او نداری
زبان باعث کم شدن ارزش میشود
بخشنده ترین مردم


تولیدگر محتوا : چگینی

بارگذاری شده در : 1402/08/09

مسأله غيبت‏


ابو جعفر باقر (ع) گفت: ما همانند اخترانيم پيوسته از اين- سو اخترى فرو مى‏نشيند و از آن سو اخترى ديگر طالع مى‏شود تا آن زمان كه در اثر جسارت و بى‏ پروائى، امام خود را انگشت‏ نما سازيد و در كوچه و بازار براى ملاقاتش گردن بكشيد در آن روز است كه خداوند اختر شما را از ديدگاه شما پنهان مى‏سازد و زادگان عبد المطلب با هم برابر مى‏شوند و كسى نمى‏داند اين يك از نسل كيست و آن يك از نسل كيست؟ پس هر گاه كه اختر نهان طالع شد خدا را سپاسگزار نعمت او باشيد. -شنيدم ابو عبد اللَّه صادق (ع) مى‏گفت: اگر بشما خبر رسيد كه يكى از امامان شما پنهان شده است، رد و انكار مكنيد. - ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: قائم آل محمد دو مرحله از غيبت را سپرى خواهد ساخت: يكى كوتاه و دوم طولانى. مرحله اول فقط شيعيان مخصوص از جايگاه او باخبرند. و مرحله دوم فقط غلامان مخصوص او. - به ابو الحسن الرضا (ع) گفتم: من اميدوارم كه شما صاحب فرمان قيام باشيد و خداوند بدون ضرب و شمشير موكب خلافت را به سوى شما براند چون براى شما بيعت گرفته ‏اند و به نام شما سكه زده ‏اند ابو الحسن الرضا گفت: از ما امامان اهل بيت هر يك كه شهره و انگشت نما شود كه نامه ‏ها به سويش گسيل گردد و سؤالات علمى در حضورش طرح شود و خراج و اموال به درگاهش ببرند، جز اين نشود كه يا در چنگال ديو سيرتى اسير شود و يا جنازه ‏اش را در بستر خواب بيابند تا آن زمان كه خداوند عزّت جوانى را از خاندان ما برانگيزد كه زاييدن و باليدن او پنهان بماند اما نام و نژاد او پنهان نماند. 


گزيده كافى، ج‏1، ص: 91


تولیدگر محتوا : کیانی

بارگذاری شده در : 1402/08/09

استفاده از اخبار غیبی برای اثبات امامت


موضوع 

علم غیب معصومین علیهم‌السلام از مسائل پیچیده‌ای است که باعث می‌شود سؤالاتی در ذهن انسان پدیدار گردد؛ مثلاً محدوده‌ی این علم و حیطه‌ی استفاده از آن؟ که بنده علم کافی و وافی در این زمینه ندارم که آن‌را واضح کنم اما به ذکر نمونه‌ای از آن به مناسبت شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام را خالی از لطف نمی‌دانم! شاید خالی از حکمت هم نباشد؛ در برخی از برهه‌های تاریخ، بوده‌اند افرادی که از شرایط پیچیده آن عصر، سوء استفاده برده و ادعاهای گزافی مطرح کرده و مدتی گروهی را با خود همراه نموده‌اند ادعای امامت از سوی (جعفر کذاب) برادر امام عسکری(علیه‌السلام) پس از شهادت آن امام همام، نمونه‌ای از این موارد است که حامل عبرت‌هایی می‌تواند باشد که به علت اخبار غیبی امام عسکری و امام زمان علیهماالسلام و ایمان شیعیان به علم غیبِ امام که گویا آن را نشانه و معجزه‌ای متوقع از امام خود می‌دانستند نقشه‌اش نقش بر آب شد؛ ابوالأدیان می‌گوید: من از خدمتگزاران امام عسکری (علیه‌‌السلام) بودم و نامه‌های آن حضرت را به شهرها می‌بردم در طی مسمومیتی که امام(علیه‌‌السلام) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم حضرت نامه‌هایی نوشت و فرمود:«این‌ها را به مدائن می‌بری و پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشته‌اند. گفتم:سرور من! اگر چنین شود، امام بعد از شما کیست؟ فرمود:هر کس جواب نامه‌هایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست! گفتم: نشانه دیگری بفرمایید. فرمود: هر کس بر جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من است. گفتم: نشانه دیگری بفرمایید. فرمود: هر کس از آنچه در میان همیان(کمربند) است،خبر دهد، او امام بعد از من است هیبت و عظمت امام (علیه‌‌السلام) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟ من نامه‌های آن حضرت را به مدائن بردم و جواب آن‌ها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم. دیدم همان طور که امام(علیه‌‌السلام) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است و نیز دیدم برادرش جعفر، در کنار خانه آن حضرت(علیه‌‌السلام) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک می‌گویند. من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم؛ اگر جعفر امام باشد، پس وضع امامت عوض شده است؛ زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب می‌خورد و قماربازی می‌کرد و اهل تار و طُنبور بود! من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید. (چون طبق اخبار غیبی امام ، باید از او در مورد جواب نامه‌ها سؤال می‌کرد) در این هنگام، عقید، خادم خانه امام(علیه‌‌السلام) بیرون آمد و به جعفر گفت:جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید جعفر وارد خانه شد شیعیان در اطراف او بودند. سَمّان و حسن بن علی معروف به سَلَمه، پیشاپیش آن‌ها قرار داشتند. وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری(علیه‌‌السلام) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام (علیه‌‌السلام) نماز گذارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندم‌گون و سیاه‌موی که دندان‌های پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت:«عمو! کنار برو؛ من باید بر پدرم نماز بخوانم.» جعفر در حالی که قیافه‌اش دگرگون شده بود، کنار رفت. آن کودک بر جنازه امام (علیه‌‌السلام) نماز خواند و حضرت(علیه‌‌السلام) را در خانه خود، در کنار قبر پدرش امام هادی(علیه‌‌السلام) دفن کردند. بعد همان کودک رو به من کرد و گفت:ای مرد بصری! جواب نامه‌ها را که همراه تو است بده. جواب نامه‌ها را به وی دادم و با خود گفتم: این دو نشانه [نماز بر جنازه و خواستن جواب نامه‌ها]؛ حالا فقط همیان مانده! آن‌گاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است، حاجِز وَشّاء که حاضر بود به جعفر گفت: آن کودک چه کسی بود؟ جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیده‌ام و نمی‌شناسم. در آن‌جا نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکری(علیه‌‌السلام) پرسیدند، و چون دانستند که امام(علیه‌‌السلام) رحلت فرموده است،گفتند:جانشین امام(علیه‌‌السلام) کیست؟حاضران جعفر را نشان دادند. آن‌ها به جعفر سلام کرده و تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند: نامه‌ها و پول‌هایی آورده‌ایم؛بفرمایید بگویید؛ نامه‌ها را چه کسانی نوشته‌اند و پول‌ها چقدر است؟ (واقعاً اگر این‌قدر گذشتگان ما دقت نداشتند، مذهب شیعه به این‌درجه نمی‌رسید) جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامه‌های خود را پاک می‌کرد،گفت: این‌ها از ما انتظار دارند علم غیب بدانیم، در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت: نامه‌ها از فلانی و فلانی است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آن‌ها را آب طلا داده‌اند نمایندگان مردم قم نامه‌ها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند:هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.


 منبع: کمال الدین و تمام الدین،ج۲،ص۴۷۵ مطالعه مختصر در مورد «حکومت و سیاست در سیره امام حسن عسکری(علیه‌السلام)» اثر استاد رسول جعفریان که در سایت قائمیه موجود است را به شما پیشنهاد می‌کنیم. 


============================
لینک مشاهده ی مطالب مرتبط
دلیل امتداد غیبت صغری


تولیدگر محتوا : سلمانیان نژاد

بارگذاری شده در : 1402/08/09

دلیل امتداد غیبت صغری


سؤال

چرا غیبت صغری امتداد داشت؟

پاسخ

 اگر پس از شهادت امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ غیبت صغری صورت نمی‌گرفت و غیبت كامل صورت می‌گرفت، شاید وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) مورد غفلت واقع می‌شد و كم‌كم فراموش می‌گشت، از این جهت ابتدا غیبت صغری شروع شد تا شیعیان در آن ایام بتوانند با امام خود به وسیله نواب خاص‌اش تماس گرفته، علائم و كراماتی مشاهده نمایند تا ایمانشان كامل گردد، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در كجا و چگونه غایب شد؟ آیا در سرداب منزل پدرش غایب شد و هنوز نیز در آنجاست؟ در این باره به شیعه تهمت هایی زده اند؛ می گویند شیعه معتقد است مأموران خلیفه عباسی به منزل حضرت در سامرا هجوم آوردند تا او را دستگیر كنند و آن حضرت در آن هنگام در سرداب از دیده ها پنهان شد این داستان چنان شهرت یافته كه امام را «صاحب سرداب» لقب داده اند در حالی كه در منابع شیعی هیچ نامی از سرداب نیست نویسندگان اهل سنت بر این نظر اصرار می ورزند و متأسفانه این سخن دستاویزی برای حمله برخی از آنان به تشیع گردیده است. (منتخب الاثر، صافی گلپایگانی، ص 372) آنان پنداشته اند كه شیعیان در میان سرداب امام خود را می جویند و ظهورش را از آن نقطه انتظار می كشند، واقع قضیه این است كه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از هنگام ولادت در اختفا به سر می برد و بعد از نماز گزاردن به پیكر پاك پدر و دفن آن حضرت وارد منزل شد و دیگر كسی آن حضرت را در اجتماع و در جمع مردم ندید. (باقر شریف قریشی، حیاة امام المهدی، ص 115 – 120) خانه ای كه از آن سخن گفته می شود، دو قسمت داشت، یك قسمت برای مردان و قسمت دیگر برای خانم ها و یك سرداب هم زیر اتاقها قرار داشت كه در ایام گرما اهل خانه در آن سرداب زندگی می كردند. شیعه این خانه و سرداب را محترم می دارد؛ زیرا برخی از امامانشان در این خانه زندگی می كردند و امام هادی و امام عسكری و نیز امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در همین خانه، خداوند سبحان را عبادت می كردند. این یك امر عقلانی و طبیعی است كه به جهت علاقه ای كه به پیشوای دینی خود دارند متعلقات او را هم محترم بشمارند، پس سخن غیبت حضرت در سرداب، بهتانی بیش نیست و هیچ یك از بزرگان شیعه چنین باوری ندارند. (درسنامه تاریخ عصر غیبت، مۆلفان، آقائی، جباری، عاشوری، حكیم ، ص 177) برای شناخت هر چه بهتر تاریخ سیاسی عصر غیبت صغری و دست یافتن به تحلیلی صحیح و جامع در مورد این دوره، و پی بردن به علل و زمینه‏های غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه) و در نهایت عمق موضع گیری‏های امام، بررسی وضعیت سیاسی، اجتماعی و فكری این عصر در آستانه غیبت امام‏ ـ علیه السلام ـ ضروری است.(که البته در این مجال نمی گنجد)
اما به طور خلاصه: برای پی بردن به علل و زمینه‏های غیبت و دست یافتن به تحلیلی جامع و صحیح، مروری به وضعیت سیاسی و اجتماعی و فكری عصر عباسیان دوّم و دوره مركزیت سامرّا در آستانه غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) لازم است و آنچه از لحاظ وضعیت سیاسی قابل توجه است، ستمگری‏های خلفای عباسی، اذیت و آزار علویان و شیعیان از طرف حكومت، جایگاه نداشتن شیعیان در معادلات سیاسی، حكومت و آنچه از لحاظ وضعیت اجتماعی قابل ذكر است دو قطبی شدن جامعه و تقسیم آن به لحاظ مالی و اقتصادی به دو قشر محروم و برخوردار، همچنین از لحاظ وضعیت فكری، چرخش فكری آشكارِ متوكل از اعتزال به اهل حدیث و سركوبی معتزله و شیعیان جلب توجه می‏كند، حال در چنین شرایط حادّ سیاسی، اجتماعی و فكری است كه مخفی بودن امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) لازم و ضرورت پیدا می‏كند، چرا غیبت صغری امتداد نیافت؟ درست است كه اگر برنامه غیبت صغری ادامه پیدا می‌كرد و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) با توجّه به غیبت آن حضرت در تمام اعصار غیبت نائب خاصی داشت كه و فاتق امور و راهنمای عموم باشد و به عبارت دیگر شرایط غیبت صغری امتداد پیدا می‌كرد، به نظر می‌آید كه به نفع مردم بود، امّا آنچه مهم و قابل تذكر است این كه برنامه و روش كار امام را خداوند متعال تعیین نموده است و امام باید همان برنامه را پیاده و اجرا نماید و پس از آن كه اصل امامت را پذیرفتیم و ثابت گشت، نسبت به برنامه كار امام پرسش از ملّت به عنوان ایراد و اشكال، بی‌جا و بیمورد است و حتّی خود امام نیز جز تسلیم و تمكین و اجرای برنامه، وظیفه و تكلیفی ندارد و چنانچه بخواهیم این پرسش را موشكافانه بررسی كنیم آن را به دو پرسش دقیق دیگر تبدیل می‌كنیم كه با پاسخ به آن دو پرسش این پاسخ هم تكمیل می‌گردد،
پرسش نخست:
چرا برای امام ـ علیه السلام ـ دوگونه غیبت داشته و از همان اول غیبت كبری آغاز نشد؟
پرسش دوّم، پس از آن كه غیبت صغری پیش آمد و نائبان خاص تعیین شدند چرا دوران غیبت صغری پایان یافت؟
 امّا پاسخ پرسش نخست این كه، غیبت صغری مقدمه‌ای بود برای غیبت كبرا و به عنوان زمینه‌ساز غیبت كبرا بوده است. چون در ابتدای غیبت بود و اذهان عموم مردم،انس با غیبت نداشتند، اگر چه در آن دوران و چند سال قبل حضرت امام علی النقی ـ علیه السلام ـ و حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ فی‌الجمله برای آماده كردن اذهان مردم از نظرها غیبت می‌كردند، با این وجود غیبت تامّه اگر دفعتاً و یكباره صورت می‌گرفت، اسباب انحراف افكار جامعه می‌گردید و قبول قطع ارتباط با امام چنانچه در غیبت كبرا واقع شد، برای اكثر مردم ودشوار و ناراحت كننده بود. از آن جهت كه غائب شدن امام و رهبر جامعه، آن هم زمانی طولانی امری است بسیار غریب و نامأنوس و باور كردن آن برای مردم سخت است، از این جهت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) تصمیم گرفتند كه كم‌كم مردم را با این موضوع و پدیده آشنا سازند و افكار را برای پذیرش آن آماده نمایند، از این رو گاه و بی‌گاه از غیبتش خبر داده و گرفتاری‌های مردم آن زمان، افكار و سرزنش منكرین و ثواب قدم و انتظار فرج را گوشزد می‌نمودند. اگر پس از شهادت امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ غیبت صغری صورت نمی‌گرفت و غیبت كامل صورت می‌گرفت، شاید وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) مورد غفلت واقع می‌شد و كم‌كم فراموش می‌گشت، از این جهت ابتدا غیبت صغری شروع شد تا شیعیان در آن ایام بتوانند با امام خود به وسیله نواب خاص‌اش تماس گرفته، علائم و كراماتی مشاهده نمایند تا ایمانشان كامل گردد از این رو به مدت 69 سال یعنی ازسال 260 هـ . ق تا سال 329 هـ . ق (سال درگذشت آخرین نائب خاص امام زمان) غیبت صغری شكل گرفت و در این غیبت مردم به واسطه نواب خاص می‌توانستند مشكلات و مسائل خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند و حتّی گاه به دیدار امام نائل شوند ، لذا می‌توان گفت در این مدت، امام ـ علیه السلام ـ هم غائب بود هم غائب نبود.( مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 673 و 674) بنابراین علّت عدم امتداد غیبت صغری این بود كه برنامه اصلی كار آن حضرت غیبت صغری نبود بلكه غیبت صغری مقدمه‌ای بود برای هدف اصلی كه غیبت كبرا نام داشت و این غیبت صغری تنها برای یك زمینه‌سازی بود وقتی نباشد نائب خاص دارای حكم نافذ و صاحب قدرت ظاهری نباشد و نتواند رسماً در كارها مداخله كند بلكه قدرت‌های ظاهری به واسطه تمركز توجهات در او با او معارضه و مزاحمت داشته باشند، شیادان و جاه‌طلبان هم ادعای نیابت خاصه می‌نمایند و اسباب تفرقه و گمراهی فراهم می‌سازند چنانچه در همان مدت كوتاه غیبت صغری دیده شد چه دعاوی باطلی آغاز گردید و این خود یك مفسده‌ای است كه دفعش از حفظ مصلحت تعیین نائب خاص اهمیتش اگر بیشتر نباشد كمتر نیست، و خلاصه آن كه ادامه روش نیابت خاصه با صرف نظر از مصالحی كه فقط در همان آغاز كار و ابتدای امر داشته با این كه نوبا مبسوط الیه و نافذ الحكم نباشند و تحت سیطره زمامداران وقت مأمور به تقیّه باشند از نظر عقل مصلحت ملزمه‌ای ندارد بلكه از آن مفاسدی ظاهر می‌گردد. 

(آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی ، ص 364)


============================
لینک مشاهده ی مطالب مرتبط
استفاده از اخبار غیبی برای اثبات امامت


تولیدگر محتوا : فرشاد

بارگذاری شده در : 1402/08/09

غيبت امام مهدي عج و مسأله هدايت


 یکی از مهمترین وظایف ائمه اطهار(علیهم السلام) هدایت کردن بندگان خداست، از طرفی راهنمایی کردن انسانها یکی از حقوقی است که آنها دارند خداوند امامان را برگزیده تا مردم را به راه راست که همان راه الله است رهنمون سازند. مگر نه این است که فلسفه امامت هدایت و رهبری است نبود امام در میان مردم چگونه با این مهم سازگار است؟ امام زمان (عج) امام باید حاضر باشد تا انسانها را به مقصود رهنمون سازد. راه را از چاه نشان داده قوانین و دستورات الهی را تبیین کند و خود در رأس حکومت قرار گیرد تا آن قوانین تبیین شده بدون هیچ کم و کاستی اجرا شود حال که وظیفه امام این است عدم حضور ایشان غیر قابل قبول به نظر می رسد. بنابراین حضور امام هم، وظیفه و تکلیف است بلکه مقدمه تکلیف است. پس همانگونه که تکلیف واجب است مقدمه آن نیز عقلا لازم است از طرفی خداوند از نصب چنین مقامی غرض و هدفی داشته است که بدون حضور امام این هدف محقق نمی شود، برای پاسخ این پرسش باید جنین گفت:

 اولا: آیا مسأله هدایت بشر تکلیف بدون قید و شرط و همیشگی امام است؟ یعنی تکلیفی است که در هر شرایطی باید باشد و یا اینکه هدایت زمانی به عهده ایشان است که شرایط لازم موجود باشد، مثلا یکی از شرایط تکلیف قدرت است. هر مکلفی اگر قدرت بر انجام تکلیف نداشته باشد، تکلیف از او ساقط است زیرا عقلا صحیح نیست خداوند انسان را تکلیف به عملی کند که قادر بر انجام آن نیست و این کلام خود خدا در قرآن است که:لا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها؛ خداوند هیچ كس را، جز به اندازه تواناییش، تكلیف نمى‏كند. (1) بنابراین تکلیف هدایت انسانها هر چند به عهده امام است ولی باید شرایط آن نیز موجود باشد در غیر این صورت تکلیفی ساقط خواهد شد و یا اینکه گاهی مانعی وجود دارد که نمی گذارد امام مردم را هدایت کند «شیخ طوسى (در كتاب غیبت) می نویسد: هیچ علتى مانع از ظهور آن حضرت نیست جز این كه مى‏ترسد كشته شود زیرا اگر جز این بود، جایز نبود كه پنهان شود. بلكه ظاهر مى‏گشت و هر گونه ناراحتى و آزارى را محتمل می شد زیرا مقام رفیع ائمه و همچنین انبیاء عظام و بزرگوارى آنها، بواسطه ناملایماتى بود كه در راه دین خدا متحمل می گشتند.» (2) موانع هدایت ما قائلیم که از طرف امام هم شرائط موجود است و هم مانعی نیست یعنی از طرف امام برای هدایت بشر مشکلی وجود ندارد اما از طرف انسانها وجود دارد ممکن است آن کسانی که امام قصد هدایتشان را دارد خود مانع هدایت باشند و با گناهانی که مرتکب شدند باعث غیبت امام شده اند قرآن می فرماید: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ‏ وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً .» و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست.(3) امام زمان(عج) فرمودند: هر یك از پدران من ناچار از آن بودند كه بیعت با ظالم زمان خود را به گردن بگیرند، ولى من موقعى ظهور میكنم كه بیعت هیچ یك از ستمگران را به گردن نگرفته ام، و اما چگونگى انتفاعى كه مردم در غیبت من از وجودم می برند مانند استفاده از آفتاب است كه ابر آن را از نظرها مستور ساخته است. وجود من امان مردم روى زمین است چنان كه ستارگان، امان اهل آسمان است‏. و ممکن است انسانهای دیگر به انگیزه های مختلف از جمله منافع شخصی مانع هدایت مردم می شوند. باز قرآن می فرماید: «الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ‏ عَنْ سَبیلِ اللهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ فی‏ ضَلالٍ بَعیدٍ»؛ همانها كه زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى‏دهند؛ و (مردم را) از راه خدا باز مى‏دارند؛ و مى‏خواهند راه حق را منحرف سازند؛ آنها در گمراهى دورى هستند.(4) در جایی دیگر می فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»؛ فساد، در خشكى و دریا بخاطر كارهایى كه مردم انجام داده‏اند آشكار شده است؛ خدا مى‏خواهد نتیجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید(بسوى حق) بازگردند!(5) یا مهدی امام زمان فرج دوازدهم المهدی ظهور با وجود این موانع هر چند امام زمان علیه السلام حاضر نیستند ولی وجود ایشان مایه برکت است بله هدایت حضوری قابل قیاس با هدایت غیر حضوری نیست اما تأثیر خاص خود را دارد  بنابراین در زمان غیبت هدایت توسط امام متوقف نشده است اما محدودتر شده هم هدایت عموم مردم و هم هدایت ویژه برخی اشخاص که در کتب معتبر آمده است، هدایت همگانی شیخ صدوق در كتاب «امالى» از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت‏ می كند كه فرمود: از روزى كه خداوند آدم را آفرید زمین از حجت ظاهر و مشهور یا غائب و مستور خدا خالى نمانده و همچنان نیز خالى نمى‏ماند تا قیامت برپا شود، و اگر جز این بود خداوند پرستش نمی شد، سلیمان اعمش گفت: به حضرت صادق(علیه السلام) عرض كردم: فكیف ینتفع النّاس بالحجّة الغائب المستور؟ قال كما ینتفعون بالشّمس اذا سترها السّحاب. یعنى چگونه مردم می توانند از حجت غائب نفع ببرند؟ امام فرمود: همان طور كه از آفتابى كه در ابرها پنهان است نفع می برند، قطب الدین راوندى از كلینى و او از اسحاق بن یعقوب نقل می كند كه این مطلب از ناحیه مقدسه امام زمان(عج) به وسیله محمد بن عثمان وارد شد: «و اما علت غیبت كه واقع‏ شده، خداوند میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ‏ (6) یعنى: اى كسانى كه ایمان آورده‏اید سؤال نكنید از چیزهایى كه اگر براى شما ظاهر گردد، شما را متأثر سازد.» امام باید حاضر باشد تا انسانها را به مقصود رهنمون سازد راه را از چاه نشان داده قوانین و دستورات الهی را تبیین کند و خود در رأس حکومت قرار گیرد تا آن قوانین تبیین شده بدون هیچ کم و کاستی اجرا شود. حال که وظیفه امام این است عدم حضور ایشان غیر قابل قبول به نظر می رسد. هر یك از پدران من ناچار از آن بودند كه بیعت با ظالم زمان خود را به گردن بگیرند، ولى من موقعى ظهور میكنم كه بیعت هیچ یك از ستمگران را به گردن نگرفته ام، و اما چگونگى انتفاعى كه مردم در غیبت من از وجودم می برند مانند استفاده از آفتاب است كه ابر آن را از نظرها مستور ساخته است وجود من امان مردم روى زمین است چنان كه ستارگان، امان اهل آسمان است‏. (7) امام همچون خورشید پشت ابریست که هم نور می دهد و عالم را روشن می کند و هم گرما  امام زمان علیه السلام در پس پرده غیبت بیکار ننشسته و دست روی دست نگذاشته بلکه هم اکنون نیز دوستداران خویش را هدایت می کند. هدایت شخصی هدایت فردی امام زمان بسیار زیاد است و در اینجا به یک نمونه اکتفا می شود: در كمال الدین بسند مزبور از ابراهیم بن محمد علوى روایت می كند كه ابو نصر طریف گفت: به خدمت صاحب الزمان(عج) رسیدم و آن حضرت فرمود: اى طریف! قدرى صندل سرخ‏ (8) براى من بیاور! وقتى آوردم فرمود: مرا می شناسى؟ عرض كردم: آرى فرمود: من كیستم؟ عرض كردم: شما آقا و پسر آقاى من هستید، فرمود: مقصودم از سؤال این نبود. طریف می گوید: عرض كردم: فدایت شوم پس بفرما تا خشنود گردم! فرمود: من خاتم اوصیاء هستم كه خداوند گرفتاریها را بوسیله من از بستگان و شیعیانم برطرف می كند. (9) 

پی نوشت ها: 1. سوره بقره آیه 286 ، ترجمه آیة الله مکارم شیرازی . 2. مهدى موعود - ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار ، علی دوانی، ناشر: دار الكتب الاسلامیه‏، ص 852 . 3. سوره نساء، آیه 79، ترجمه آیة الله مکارم شیرازی . 4. سوره ابراهیم، آیه 3، ترجمه آیة الله مکارم شیرازی . 5. سوره روم، آیه 41، ترجمه آیة الله مکارم شیرازی . 6. سوره مائده آیه 101 . 7. مهدى موعود - ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار، علی دوانی، ناشر: دار الكتب الاسلامیه‏، ص: 845 و 846 8. درختی که در هند می روید و بوی خوشی دارد. 9. مهدى موعود - ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار، ص 760 .


تولیدگر محتوا : فرشاد

بارگذاری شده در : 1402/08/09

جواب شبهه غیبت



مقدمه در خصوص زندگانی امام زمان(عج) و مقوله «مهدویت» برخی از سؤالات و شبهات مطرح می شود که فراگیر و همگانی است، چه از سوی معتقدان و چه منکران، در این نوشتار می خواهیم به پرسش هایی چون: طول عمر و فلسفه غیبت حضرت مهدی(ع) پاسخ دهیم، یک: طول عمر طول عمر حضرت ولیّ عصر(عج) یک حقیقت قطعی و ثابتی است که نه راهی برای انکار دارد و نه فرصتی برای تردید، این مسئله را می توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد: 

1. مادّیون زیست شناسان می گویند: اگر اختلال ها و آسیب هایی که به انسان می رسد و موجب کوتاهی عمر او می شود، رفع گردد، او بسیار عمر خواهد کرد. و برای این مطلب، عوامل طول عمر را بیان کرده اند؛ مانند: تغذیه مناسب[1]، خواب مناسب، آرامش روحی[2]، عامل ارث[3]، کم خوری[4]، هوای آزاد[5]، سخت کوشی[6]، سرما و منجمد ساختن[7] هر کدام از اینها با بررسی های فراوان در مراکز پژوهشی، به اثبات رسیده و گفته شده که انسان و موجود زنده را می توان هزاران سال زنده نگاه داشت.[8] دکتر هارولد مریمن، رئیس انستیتوی تحقیقات پزشکی آمریکا، معتقد است که 197 درجه زیر صفر را می توان حیات جاودانی نامید.[9] یک کارشناس انگلیسی می گوید: به هم خوردن تعادل ذخیره آهن و مس و منیزیوم و پتاسیم و غلبه یکی از آنها بر دیگری، موجب فرارسیدن مرگ می شود و به تعبیر سعدی: «چون یکی زین چهار شد غالب، جان شیرین بر آرد از قالب».[10] لذا دانشمندان زیست شناس با تلاشی بی نظیر به مبارزه با مرگ برخواسته، می گویند: می توان مرگ را یک بیماری دانست و لزومی ندارد که این بیماری کشنده باشد. آنها می گویند: آنچه امروز سبب مرگ می شود، انواع بیماری ها است که تا کنون پزشکان و زیست شناسان به شناختن 45 هزار نوع آن موفق شده اند و در صدد معالجه آنها برآمده اند.[11] آزمایش های مکرر الکسیس کارل، در ژانویه 1912م. ثابت کرده است که اگر مواد غذایی لازم و تمام احتیاجات یک موجود زنده به او برسد، گذشت زمان کوچک ترین اثر پیری در او به وجود نخواهد آورد.[12] گروهی از زیست شناسان با تلاش های شبانه روزی خود کتاب های ارزنده ای را تهیه کرده و در زمینه دستیابی به طول عمر، مباحثی ارائه کرده اند که چند نمونه از این کتاب ها را نام می بریم: 1. امید به یک زندگی نوین، پروفسور شبش فرانسوی؛ 2. جاودانیت، تاتان دارنیک ؛ 3. دانش طولانی کردن عمر، گوفلاند روسی.

 2. پیروان ادیان آسمانی :  الف) مسلمانان مسلمانان اعم از شیعه و سنی در باره طول عمر، مباحث قرآنی و روایی و تاریخی را بیان کرده اند. قرآن: در قرآن کریم آیاتی هست که عمر طولانی در امت های پیشین را خبر می دهد؛ مانند آیه ای که می فرماید: «ما آنها و پدرانشان را از متاع دنیوی برخوردار ساختیم تا از عمر طولانی بهره مند شدند».[13] در جای دیگر، قرآن نه تنها از عمر طولانی بلکه از امکان عمر جاویدان خبر می دهد؛ آنجا که می فرماید: «اگر او (یونس) در شکم ماهی تسبیح نمی گفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی باقی می ماند».[14] همچنین درباره حضرت نوح می فرماید: «او را به سوی قومش فرستادیم پس 950 سال در میان آنها درنگ کرد».[15] البته بر اساس روایات، عمر ایشان 2500 سال بوده است که 950 سال آن را برای تبلیغ امت خویش صرف کرده است.
روایات: امام حسن(ع) در پاسخ به گروهی که به صلح آن حضرت اعتراض داشتند، به داستان حضرت خضر و موسی اشاره می کند، سپس در ذیل حدیث درباره ولایت و غیبت و طول عمر حضرت مهدی(ع) سخن می گوید: «آن حضرت، نهمین فرزند برادرم حسین(ع) و فرزند بهترین کنیزان است. خداوند عمر او را در غیبت طولانی قرار داده است».[16] احادیثی وجود دارد که بر اساس عقیده برادران اهل سنت، حضرت ادریس نیز زنده و در آسمان هاست. علاوه بر احادیث به آیه شریفه: )وَ رَفَعْناهُ مَکانًا عَلِیّا (؛ «ما او را به جایگاه بس بلند بالا بردیم» نیز استناد می کنند.[17] احادیث فراوان دیگری از طریق شیعه و سنی دلالت می کنند بر اینکه دجّال در عصر رسول اکرم(ص) زنده بود و تا ظهور حضرت ولیّ عصر(ع) زنده خواهد ماند و به دست حضرت کشته خواهد شد.[18]
ب) تاریخ بشریّت: در طول تاریخ، افراد بسیاری بوده اند که عمر های طولانی کرده اند که نمونه هایی را بیان می کنیم:
لقمان حکیم 3500 سال؛ ضحّاک دوم هزار سال؛ ریان پدر عزیز مصر 1700سال.[19] کسانی هم در عصر کنونی بوده اند که عمرهای طولانی داشته اند: سید علی کوتاهی 185 سال؛ شیخ علی بن عبدالله، حکمران سابق قطر 150 سال؛ عباس طاهری 131 سال.[20]

  2: فلسفه غیبت : فلسفه غیبت حضرت ولیّ عصر(ع) به طور کامل برای ما معلوم نیست، ولی گاه در روایات به مواردی از حکمت های آن اشاره شده که ذیلاً بیان می شود و دیگر حکمت ها بعد از ظهور آشکار خواهد شد؛ چنان که علت کارهای حضرت خضر برای حضرت موسی معلوم نشد، مگر به هنگام مفارقت آنها از یکدیگر :
1. ترس از کشته شدن پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «لا بُدَّ لِلْغُلامِ مِنْ غَیْبَةٍ» فَقِیلَ لَهُ: وَلمَ یا رَسوُلَ الله؟ قال: «یَخافُ القَتْلَ».[21] البته در اینجا ترس فردی نیست، بلکه ترس از این است که زمین خالی از حجت الهی شود بعضی می گویند: مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟ می گوییم: خداوند بر همه کارها احاطه دارد، ولی می خواهد امور هستی بر طبق اسباب و از مجرای عادی انجام گیرد و اگر برخلاف این باشد، دنیا دار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد بود.[22]
 2. مصونیت از بیعت با ستمکاران حضرت ولیّ عصر (عج) پیش از رسیدن وقت ظهور و مأمور شدن به قیام، ناچار نمی شود که مانند پدران بزرگوارش از راه تقیه با خلفای وقت بیعت کند. امام حسن(ع) می فرماید: «إن اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُخْفی وِلادَتَهُ و یُغَیِّبُ شَخصَهُ ، لئَلاّیَکوُنَ لأحَدٍ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إذا خَرَجَ؛[23] خدای تبارک و تعالی ولادت او را مخفی می کند و شخص او را از دیده ها پنهان می سازد تا هنگامی که ظهور می کند، در گردن او بیعت با کسی نباشد».
 3. جداسازی مؤمنان واقعی امام صادق(ع) پس از بیان تأخیر فراوان کیفر قوم نوح(ع) می فرماید: «غیبت قائم(ع) به طول می انجامد تا حق روشن گردد و ایمان محض از تیرگی پاک شود و از شیعیان هر کس سرشت ناپاک دارد و بیم آن هست که اگر از امکانات وسیع و امن و امان گسترده در عهد قائم(عج) آگاه شود،منافقانه رفتار کند، با ارتداد آنها خالص و ناخالص از یکدیگر جدا شود».[24]
4. آماده شدن اوضاع جهان یکی از حکمت های غیبت، آمادگی فکری بشر برای ظهور آن حضرت است؛ زیرا روش و سیره آن حضرت، رعایت امور ظاهری و حکم به ظواهر نیست، بلکه او بر اساس واقعیات و بدون تقیه و مسامحه، به احقاق حقوق، ردّ مظالم، برقراری عدالت واقعی و اجرای تمام احکام اسلامی می پردازد.[25] 

سه: امامت در کودکی باید توجه داشت که هر کسی قابلیت و استعداد احراز مقام نبوت و امامت را ندارد، بلکه باید در مرتبه اعلای انسانیت قرار گیرد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیب و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. رسیدن به چنین شایستگی و لیاقتی، گاهی باید با طی مراحل دشوار سیر و سلوک باشد، اما گاهی این استعداد و امتیاز، ذاتی است. خداوند به سبب همین شایستگی ذاتی امامان معصوم که به آنان اعطا فرموده، گاه در سنین کودکی به آنان مقام امامت را داده است چنان که حضرت عیسی(ع) در گهواره با مردم سخن می گوید و خود را پیامبری معرفی می کند که دارای کتاب است. در سوره مریم، آیه 29 و آیات دیگر اشاره شده که حضرت عیسی(ع) از همان ایام کودکی به مقام رسالت رسیده است.[26] حضرت امام جواد(ع) نیز در هنگام شهادت پدر، نُه یا هفت ساله بود و به این جهت، امامتش مورد تردید برخی از شیعیان واقع شد. اما وقتی آن حضرت به سؤالات فراوانی پاسخ گفت، این تردید ها برطرف شد.[27] امام هادی(ع) نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که به امامت رسید.[28] در میان اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده می شوند که از حیث استعداد و حافظه، نابغه عصر خویش بودند و قوای ادراکی آنان برتر از مردان چهل ساله بوده است، در این زمینه به نمونه های فراوانی می توان اشاره داشت: فاضل هندی، تمام علوم معقول و منقول را قبل از سیزده سالگی تکمیل کرده بود و قبل از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت.[29] توماس یونگ، از دانشمندان انگلیسی، در کودکی اعجوبه عصر خود به شمار می رفت. از دو سالگی خواندن را آموخت و در هشت سالگی به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت. سید محمد حسین طباطبایی، در سه سالگی حافظ کل قرآن و نهج البلاغه همراه با مفاهیم گردید در پایان این قسمت، به حدیثی از امام باقر(ع) اشاره می کنیم که می فرماید: «صاحِبُ هذا الأمْرِ اَصْغَرُنا سِنّاً و أخْمَلُنا شَخصاً؛[30] سن حضرت صاحب الامر از تمام ما کمتر و نیز گمنام تر است». چهار: چرا از اول امامت، غیبت کبرا شروع نشد؟ غیبت صغرا، زمینه ساز غیبت کبراست در واقع غیبت اول به منظور آمادگی مردم برای پذیرش غیبت کبرا رخ داد؛ زیرا غایب شدن در زمانی طولانی، امری بس غریب و نامأموس و باور آن برای مردم دشوار است. به همین جهت امام هادی(ع) با مردم کمتر معاشرت می کرد و جز با اصحاب خاص خود با کسی ارتباط نداشت وقتی امام حسن عسکری(ع) به امامت رسید، در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن می گفت تا مردم برای پذیرش غیبت امام دوازدهم مهیا شوند علاوه بر این، اگر غیبت کبرا از همان اول صورت می گرفت، وجود مقدس امام زمان(ع) مورد غفلت واقع می شد و کم کم به فراموشی می پیوست بنابراین غیبت صغرا آغاز شد تا شیعیان در آن ایام به وسیله نواب با امام خود تماس داشته و در وجود حضرت تردید نداشته باشند.[31] پنج: آیا حضرت مهدی(ع) از ابزار جنگی استفاده می کند؟ در روایات کمتر سخن روشنی در این باره به چشم می خورد و تنها سلاح مورد اشاره در کلام معصومان(ع) «سیف» (شمشیر) است.[32] 1. عده ای بر این باورند که استعمال کلمه «شمشیر» در معنای حقیقی و ابزار برنده جنگی خاصّ است. البته این گروه درباره غالب شدن حضرت با این سلاح بر دشمنان، توجیهات متفاوتی دارند که مهمترین آنها عبارتند از: الف) بعضی می گویند: اگر چه حضرت با شمشیر قیام می کند، ولی خداوند در آن شمشیر قدرت و اعجازی قرار داده که تمامی سلاح های موجود را مقهور نیروی خود می سازد.[33]
ب) دسته دیگر می گویند: خداوند در عصر ظهور تمامی تسلیحات پیشرفته را از کار انداخته، مردم به ناگزیر در جنگ از همان سلاح های ابتدایی (شمشیر و مانند آن) استفاده می کنند و بنابراین حضرت مهدی(ع) با همان شمشیر می جنگد. ج) به رغم آنکه تمامی تسلیحات در اختیار حضرت قرار می گیرد، ولی از آنجایی که استفاده از آنها به ناگزیر ظالمانه نیز خواهد بود، حضرت تنها از سلاح شمشیر بهره خواهد برد؛ زیرا یکی از خصوصیات مهم و اساسی قیام و حکومت حضرت «عدالت» و «دادگری» است و در بسیاری از روایات از ایشان به عنوان مظهر و تجلی کامل عدالت یاد شده است، و یکی از اهداف ادیان الهی و به خصوص اسلام و مذهب شیعه، حاکمیت بخشیدن به صلح و آرامش در جامعه جهانی است تا در سایه آن، همه افراد بشر به کمال انسانی خویش دست یابند.

 د) برخی دیگر گفته اند: به سبب جنگ های خونین فراوانی که در آستانه ظهور به وقوع می پیوندد، تمامی سلاح های پیشرفته از بین خواهد رفت و از آن پس، در جنگ تنها از ابزارهای ساده استفاده می شود.[34] یکی از دلیل های این جمع، این است که روایات فراوانی می گوید: «شمشیر آن حضرت همان شمشیر پیامبر است» و وقتی چنین شد، نمادین بودن آن مشکل خواهد بود.[35] البته هر کدام از اینها به دسته ای از روایات استشهاد می کنند و عمدتاً دلیل این گروه این است که علّت استفاده از سلاح های ساده همچون شمشیر بر خلاف بهره گیری از سلاح های پیشرفته عادلانه بودن مبارزه با آن است.
 2. دسته ای دیگر بر این اعتقادند که: شمشیر در این روایات، کنایه از قدرت و نیروی نظامی است. این گروه شواهد متعددی بر این ادعا ذکر می کنند؛ همان گونه که کلمه «قلم» کنایه از علم و فرهنگ است. ولی آنچه ایشان را به این قول وادار کرده، پیشرفت روز افزون تجهیزات نظامی و فنّاوری دفاعی است. از آنجا که صاحبان این قول نتوانسته اند بین شمشیر و سلاح های فوق پیشرفته نسبتی بر قرار کنند، به چنین توجیهی دست زده اند. آنان شمشیر را نماد قدرت و جهاد مسلحانه دانسته، می گویند: هر ابزاری که قدرت حضرت را به نمایش بگذارد، می تواند مورد استفاده قرار گیرد.[36]
3. با توجه به تکامل خارق العاده علم در آن زمان، ممکن است سلاح هایی فراهم آید که هرگز در تصور انسان های امروز قابل درک نباشد، بنابراین، آن به اهلش و اگذاشته شده است. ضمن اینکه قیام آن حضرت، قیامی است متکی بر قدرت الهی، و آن قدرتی است فوق حدّ تصور که فرشتگان الهی هم همه به یاری وی می پردازند. البته در برخی کتب آمده: زمان قیام، سلاح های پیشرفته از کار می افتد. آنچه متیقن است، اینکه قدرت الهی در قیام امام زمان(ع) متجلی می شود. شش: آیا بعد از ولیّ عصر(ع) قیامت برپا می شود؟ از روایات «رجعت» استفاده می شود که نخسین کسی که برای فرمانروایی جهان پس از شهادت حضرت مهدی(ع) رجعت می کند، امام حسین(ع) است امام صادق(ع) فرموده اند: «نخستین کسی که زمین برای او شکافته می شود و به روی زمین رجعت می کند، حسین بن علی(ع) است».[37] بر طبق روایات، امام حسین(ع) در اواخر حکومت امام زمان(عج) با اصحاب باوفایش رجعت می کنند و پس از شهادت حضرت مهدی(ع)، امام حسین(ع) بدن آن حضرت را غسل و کفن می کند و به خاک می سپارد. امام رضا(ع) فرموده اند: «امام را جز امام غسل نمی دهد».[38] سپس امر حکومت را به دست می گیرد و به قدری حکومت می کند که از کثرت سن ابروهایش روی دیدگان مبارکش را می پوشاند... البته در برخی روایات دیگر آمده: چون قائم آل محمد(ص) از دنیا برود و یا شهید شود، چهل روز پس از آن قیامت بر پا می گردد و مردگان از گورها به درآیند و برای حساب و جزای محشر آماده گردند.[39] اما «شیخ حر عاملی» در این باره می نویسد: شاید چهل روز، ایام رجعت باشد و این عدد اشاره به کمی دوران حضرتش باشد، چون مقدار زیاد را با عدد هفتاد و مقدار کم را با اعداد کمتر معرفی می کنند. یا اینکه هر روزی برابر هزار سال باشد؛ چنان که خداوند می فرماید: «یک روز نزد پروردگار مثل هزار سال است که شما می شمارید»، و شاید هم مراد از قیامت در این روایات، قیامت صغرا یعنی رجعت باشد و البته اطلاق قیامت بر رجعت، مانعی ندارد و قیامت ممکن است بر هر دو اطلاق شود.[40] 

پی نوشت ها 1 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، سید محمد کاظم قزوینی، ص63. 2 . همان، ص60. 3 . دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص28. 4 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، ص65. 5 . همان، ص65. 6 . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج2، ص217. 7 . مجله دانشمند، سلسله مقالات رابرت نیلسون، سال ششم، ش12، بهمن 47 تا مهر 48. 8 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، ص50 به نقل از اطلاعات، ش11881، 23دی ماه 44. 9 . همان، ص50، به نقل از اطلاعات، ش11881، 23 دی44. 10 . سالنامه شهرت، س1342، ص289. 11 . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج2، س222. 12 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم وادیان، ص22، به نقل از مجله المقنطف سال 59، ش3، ص240. 13 . انبیا/44. 14 . صافات/144. 15 . عنکبوت/14. 16 . کمال الدین، ج1، ص315، باب 29، ح2؛ بحارالانوار، ج52، ص279، باب 24، ص12. 17 . قاموس قرآن، ج1، ص106. 18 . صحیح مسلم، ج4، ص2267، ص2240؛ عقدالدرر، ص291، 281؛ طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، سید محمد کاظم قزوینی، ص100. 19 .روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدی پور، ص258. 20 . طول عمر امام زمان از دیدگاه علوم و ادیان، ص33. 21. بحارالانوار، ج52، ص90، باب 20، علة الغیبة؛ علل الشرایع، ج1، ص243، باب علة الغیبة. 22 . دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص234. 23 . بحارالانوار، ج52، ص279. 24 . همان، ج51، ص222. 25 . نوید امن و امان، لطف الله صافی گلپایگانی، ص183. 26 . دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص188. 27 . ر.ک: اثبات الوصیه، ص166؛ دادگستر جهان، ص189. 28 . مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص401. 29 . دادگستر جهان، ص191. به نقل از کتاب هدیة الاحباب، ص228. 30 . بحارالانوار، ج51، ص38؛ سیمای آفتاب، ص96، حبیب الله طاهری. 31 . دادگستر جهان، ص225؛ یک صد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، علیرضا رجالی تهرانی، ص81؛ اثبات الوصیه، مسعودی، ص206؛ نشانی از امام زمان غایب7، دکتر محمد مهدوی رکنی، ص15؛ سیمای آفتاب، ص88. 32 . الکافی، ج8، ص50، ح13، عیون اخبار الرضا، ج1، ص59، ح29؛ کمال الدین ، ج1، ص321، ح3؛ الغیبة، ص164، ح5 و ده ها کتاب دیگر. 33 . الخصال، صدوق، ج2، ص649، ح43. 34 . سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص371. 35 . الکافی، ج1، ص234، ح2. 36 . سیمای آفتاب، دکتر حبیب الله طاهری، ص370. 37 . بحارالانوار، ج53، ص46؛ تفسیر عیاشی، ص281. 38 . اصول کافی، ج1، ص384؛ بحارالانوار، ج3، ص13. 39 . ارشاد، شیخ مفید، ترجمه ساعدی، ص708، نقل از کتاب یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(عج)، علیرضا رجالی تهرانی، ص230. 40 . الایقاظ من الهجعة، شیخ حر عاملی، (ترجمه احمد جنتی، ص400) نقل از همان.


تولیدگر محتوا : جابر

بارگذاری شده در : 1402/08/09

شاهدان ولادت امام زمان

 گنجینه سخنوری129

 ابوالادیان، یکی از دوستداران امام حسن عسکری علیه السلام میگوید: وارد خانه امام حسن عسکری علیه السلام  شدیم و با جنازه ی آن حضرت مواجه شدیم  برادر امام حسن عسکری (جعفر کذّاب) جلو آمد که بر جنازه ی امام و برادر خود نماز بخواند چون دستها را برای تکبیر بالا برد، کودکی در صحن خانه ظاهر شد و عبای جعفر را گرفت و کشید و فرمود: «ای عمو! برو عقب، برای نماز پدرم من از همه شایستهترم». جعفر در حالی که رنگ صورتش پریده بود، خود را عقب کشید و آن کودک بر جنازهی پدرش نماز گزارد، آن گاه جنازهی امام در کنار قبر پدر بزرگوارشان امام هادی دفن گردید.[1] آری حضرت مهدی علیه السلام خود مباشر نماز و دفن پدر بزرگوارشان بود که طبق روایات، بر امام جز امام نماز نمیخواند و جنازه امام را جز امام دفن نمیکند.[2] کسانی که بر جنازه امام حسن عسکری علیه السلام نماز خوانده و در مراسم تشییع جنازهی امام عسکری علیه السلام، چهره نورانی مهدی موعود علیه السلام  را دیده اند 39 تن میباشند که بعضی از آنها عبارتند از: 1- ابراهیم بن محمّد تبریزی؛ 2- احمد بن عبدالله هاشمی؛ 3- ابوالادیان؛ 4- ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی؛ 5- ابوالحسن ضرّاب اصفهانی؛ 6- راشد اسد آبادی؛ 7- ابوراجح حمامی؛ 8- کامل بن ابراهیم؛ 9- رشیق صاحب المادرای؛ 10- و سی نفر دیگر از شیعیان خالص و مورد اعتماد دیگر.[3] بنابراین با وجود این همه شاهدان عینی که در تاریخ ثبت شده است باید بگوییم آن حجّت خدا مهدی موعود علیه السلام و هسته مرکزی جهان آفرینش و رمز بقای آسمان و زمین، امروز بر فراز همین کره خاکی زندگی میکند و به برکت اوست که آسمان فرو نمیریزد و زمین ساکنانش را در کام خود فرو نمیبرد. او در انتظار فرا رسیدن روز موعود است که به فرمان حق، باطل را از پهنه گیتی نابود سازد و پرچم حق را در سراسر کره خاکی به اهتزاز درآورد.[4] دیدار چهل نفر از شیعیان خاص جعفر بن محمد بن مالک از جماعتی از شیعیان روایت میکند: در محضر امام حسن عسکری بودم و چهل نفر در آنجا حضور داشتند، عثمان بن سعید عَمری برخاست و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا صلوات الله علیه میخواهم از موضوعی بپرسم که تو به آن آگاه هستی. امام علیه السلام  فرمود: «بنشین ای عثمان»! آن گاه خشمگینانه برخاست تا بیرون برود، در این حین به حاضران فرمود:«هیچکس بیرون نرود، پس از ساعتی، آن حضرت صدا زد: «ای عثمان بن سعید!» عثمان پیش روی امام عسکری علیه السلام ایستاد آن گاه امام  به حاضران فرمود: «آیا به شما خبر دهم که برای چه به این جا آمدهاید؟» حاضران گفتند: آری ای پسر رسول خدا صلوات الله علیه! امام علیه السلام فرمود: «آمدهاید از حجّت بعد از من بپرسید». حاضران گفتند: آری برای پاسخ به همین سؤال آمدهایم. ناگاه حاضران کودکی را که چهره اش مانند پاره ی ماه بود و از همه بیشتر به امام حسن عسکری شباهت داشت، نزد آن حضرت دیدند، امام عسکری علیه السلام  در حالی که به کودک اشاره میکرد به حاضران فرمود: «هذا اِمامَکُم مِن بَعدِی و خَلیفَتی عَلَیکُم اَطِیعُوهُ و لا تَتَفَرَّقُوا مِن بَعدی فَتُهلِکُوا فی اَدیانِکُم...»[5]؛ این امام شما بعد از من است و خلیفهی من بر شما است، او را اطاعت کنید و بعد از من متفرّق نگردید که در این صورت در دین خود هلاک میگردید، آگاه باشید که شما بعد از این، پسرم (حضرت مهدی علیه السلام) را نخواهد دید تا دورانش کامل گردد، لذا در امور خود به عثمان بن سعید مراجعه کنید و آن چه که او میگوید اطاعت نمایید و سخنش را بشنوید، او خلیفه ی امام شماست و زمام امور در دست او میباشد.

============================================================ [1]. بحار الانوار، ج52، ص670 ؛ الزام الناصب، ص108. [2]. یوم الخلاص، بحث ولادت. [3]. همان، بحث ولادت. [4]. شناخت امام عصر (مولوی نیا)، ص28 و ص29. [5]. الغیبة الطّوسی، ص217.


====================================================
برای مشاهده ی مطلب مرتبط
فلسفه غيبت امام عصر ارواحنا فداه


تولیدگر محتوا : علی اصغر

بارگذاری شده در : 1402/08/09

شناخت امام عصر ارواحنا فداه


سؤال

چگونه امامی را که نمی بینیم بشناسیم؟ 

پاسخ

 در پاسخ به این سؤال باید گفت: اولا غائب بودن امام به معنی عدم حضور او در میان مردم و جامعه نیست بلكه به این معنی است كه او را مشاهده می‌كنند ولی نمی‌شناسند، نظیر این كه برادران حضرت یوسف او را مشاهده ‌كردند ولی نشناختند لذا در روایت امام صادق(ع) می‌فرماید: «مثل حضرت مهدی(عج) مثل یوسف(ع) است، او در میان مردم است و او را مشاهده می‌كنند ولی نمی‌شناسند تا اینكه خداوند به او اذن دهد و او خودش را معرفی كند.»[۱] و نیز عُمری(یكی از نواب حضرت در عصر غیبت صغری) می‌فرماید: «به خدا قسم صاحب الامر هر سال در مراسم حج شركت می‌كند و مردم را مشاهده می كند و آنها را می‌شناسد و مردم هم او را می‌بینند ولی او را نمی‌شناسند.»[۲] بنابراین حضرت در جامعه حضور دارد و حضور او منشأ آثار و بركات فراوان است و ثانیا غیبت امام مانع از معرفت و شناخت او نیست و عذر بر عدم شناخت آن حضرت نمی تواند باشد، در معرفت و شناخت لازم نیست حضرت را به صورت و قیافه بشناسد، بلكه شناخت او به نام و صفات و فضائل و ویژگی‌ها ممکن است و اصل اطاعت از فرامینی است که امام صادر نموده اند اُویس قرنی اهل یمن بود در زمان پیامبر(ص) زندگی می‌كرد او بسیار علاقه داشت كه پیامبر(ص) را مشاهده كند ولی به خاطر اینكه مادر پیری داشت و از او نگاه داری می كرد نتوانست پیامبر(ص) را در مدینه زیارت كند، ولی در عین حال بالاترین شناخت و معرفت را نسبت به پیامبر (ص) داشت و پیامبر به امیرالمؤمنین(ع) در مورد اویس قرنی سفارش می‌كرد لذا حتی با ندیدن می توان مطیع بود. حتی باید مانند اویس درک کرد که اطاعت مقدم بر زیارت حضرت است و ثالثا غیبت مختص به حضرت حجت(عج) نیست حضرت موسی بن جعفر علیه السلام مدتها در زندان بودند و عده زیادی از شیعیان موفق نشدند كه حضرت را به صورت و قیافه بشناسند ولی این مانع از معرفت و شناخت نسبت به مقام حضرت نبود. همچنان که در بسیاری از مواقع دوری محل زندگی و ... سبب می شد، عده ای نتوانند امام را زیارت کنند.


 [۱]. بحار الانوار، ج ۵۱، ص۲۲۴ و ص ۱۴۲. [۲]. وسائل الشیعة، ج ۱۱، ص ۱۳۵ ب ۴۶ ابواب وجوب حج.


تولیدگر محتوا : خورمیزی

بارگذاری شده در : 1402/08/09

کابینه دولت حضرت مهدی(عج)



پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمودند: وزیران مهدی همه عجم (غیر عرب) هستند و در میان آنها یک نفر هم عرب نیست ولی به عربی سخن می گویند و آنها خالص ترین و برترین وزیران هستند... (ینابیع الموده ج3 ص133) خدایا!....ما محتاج چنین شهری هستیم که در آن دولت با کرامت خلیفه تو بر پاست همان امامی که انبیا به احترام او برخواسته اند و آن موعود سبزی که وعده ازلی وتخلف ناپذیر تو در آن حاکمیت دارد ودر دولت دین پناهش اسلام واهلش را عزت وسربلندی می بخشی ونفاق و کفر واهلش را ذلیل و خوار می گردانی ، مهربانا از تو میخواهیم که ما را در آن دولت حق اهل دعوت به طاعتت واز پیروی کنندگان راه هدایتت قرار دهی و به واسطه آن امام بزرگوار به ما عزت وکرامت وخیر دنیا و آخرت عطا فرمایی...


تولیدگر محتوا : امید

بارگذاری شده در : 1402/08/10

شناخت امام زمان (عج)



 1. تلاش برای آگاهی بیشتر از حضرت یا از طریق شنیدن از بزرگان و یا مطالعه‌ی کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته شده است، مانند کتاب مکیال المکارم که مرحوم آیت‌الله سید محمدتقی موسوی اصفهانی تالیف کرده‌اند و طبق گفته نویسنده به فرمان خود امام زمان(عج) نوشته شده است این کتاب یکدوره امام‌شناسی که ترجمه فارسی هم شده است.
 2. راه دوم بوسیله ارتباط روحی و معنوی با دعا و توسل است: همانطور که در زیارت جامعه می‌فرماید: «خدایا از تو می‌خواهم که مرا از آشنایان به امامان و به حق و حقوق آنان قرار دهی!» راه اول: راه معرفت علمی است ولی راه دوم: راه شناخت قلبی و روحی است. 3. شناخت دستورات و خواسته های امام  اگر چه امام زمان غایب است ولی اراده و فرمانش در میان همه‌ی خلایق جاری است، دستوراتش را باید شناخت و فرمان‌هایش را باید اطاعت کرد. از امام صادق(علیه السلام) حکایت شده که می‌فرماید: خوشا به حال شیعیان مهدی قائم(علیه السلام) آنان که در دوران غیبت او چشم انتظار ظهور اویند و در دوران ظهورش سرسپردگان اوامر او.»
4 حال سوال این است چگونه اوامر و دستورات امام زمان(عج) را در زمان غیبت ایشان بدانیم و به آنها عمل کنیم؟ در جواب این سوال باید گفت که اگر چه در خصوص امام زمان ارتباط محسوس بین امام و مردم وجود ندارد ولی در هیچ یک از دو غیبت صغری و کبری امام زمان، پیوند امام با مردم به طور کلی قطع و گسسته نشده است زیرا در هر دو غیبت، امر سفارت و نیابت وجود داشته و دارد و از طریق نایبان، پیوند امام با مردم برقرار بوده و هست، در زمان غیبت صغری نیابت نایبان خاص بوده و در زمان غیبت کبری نیابت نایبان حضرت عام می‌باشد که با توجه به شرایط و ضوابطی که مطرح می‌کنند اطاعت فقهاء جامع الشرایط لازم و در ردیف اطاعت از امام زمان می‌باشد و مخالفت با فقیه جامع الشرایط که نایب امام است، مخالفت با امام، و مخالفت با امام، مخالفت با خداوند می‌باشد.
5. انتظارواقعی انسان منتظر، انسانی کوشا است، انسانی جهادگر و مبارز است که در مسیر اقامه‌ی توحید و استقرار ولایت از نثار هر چه دارد دریغ نمی‌ورزد، چنانچه از حضرت علی(علیه السلام) حکایت شده: «کسی که چشم انتظار حاکمیت ما باشد، مانند مجاهدی است که در راه خدا به خون خویش غلطیده باشد.» و جامعه‌ی منتظر جامعه‌ای پویا است، جامعه‌ای متحرک و فعال است که حاکمیت طاغوت را نمی‌پذیرد و بی‌عدالتی را بر نمی‌تابد، منتظر ظهور امام زمان بودن حرکت بسوی ظهور داشتن و به آرمان‌های موعود عمل نمودن است.

 #انصارالحسین #شناخت_امام_زمان #shia #islam #ansarolhosein1


تولیدگر محتوا : انصارالحسین

بارگذاری شده در : 1402/08/11

مخفی داشتن نام و جایگاه امام عصر ارواحنا فداه



گرچه رؤیت حضرت مهدی7 در دوران غیبت صغری برای نوّاب خاص و برخی از شیعیان وجود داشت و گهگاه دیدارهایی صورت میگرفت، اما به دلیل مشکلات سیاسی، هر یک از نوّاب اربعه در زمان خود موظف بودند از بردن نام حضرت و افشای محل و مکان او در سطح عمومی خودداری ورزند؛ زیرا در غیر این صورت جان امام از سوی حکومت وقت به خطر میافتاد، این سیاست استتار و پنهان‌کاری، دقیقاً بر اساس دستور و راهنمایی خود امام صورت میگرفت، چنانکه روزی بدون این که سؤالی از حضرت در این باره شده باشد، توقیعی به این مضمون خطاب به نایب دوم خود محمّد بن عثمان صادر کرد: «کسانی که از اسم من میپرسند، باید بدانند اگر سکوت کنند بهشت و اگر حرفی بزنند، جهنم در انتظار آنان است؛ چه اینان اگر بر اسم واقف شوند آن را فاش میسازند و اگر از مکان آگاه شوند، آن را نشان میدهند».[1] همچنین روزی عبدالله بن جعفر حمیری و احمد بن اسحاق اشعری که هر دو از بزرگان اصحاب امامان و از شیعیان برجسته و صمیمی بودند، در دیداری که با عثمان بن سعید (نایب اول) داشتند از وی پرسیدند که آیا جانشین امام عسکری را دیده اید؟ وی پاسخ مثبت داد  از نام آن حضرت پرسش کردند که وی از گفتن آن خودداری کرد و گفت: بر شما حرام است که در این باره پرسش کنید و من این سخن را از پیش خود نمیگویم؛ زیرا اختیاری ندارم که حلالی را حرام و یا حرامی را حلال کنم، بلکه این دستور خود اوست؛ زیرا حکومت (عباسی) بر این باور است که امام عسکری7 درگذشته و فرزندی از خود باقی نگذاشته است و اگر اسم امام فاش شود مورد تعقیب قرار میگیرد، خدا را در نظر بگیرید و از این بحثها خودداری کنید.[2] باز در زمان نیابت ابوالقاسم حسین ابن روح نوبختی از ابوسهل نوبختی که از بزرگان شیعه بود، سؤال کردند که چگونه تو به این سِمَت انتخاب نشدی و حسین ابن روح انتخاب شد؟ وی پاسخ داد: آنان که او را به این مقام برگزیده‌اند، خود داناترند، کار من برخورد و مناظره با مخالفان و دشمنان است، اگر من همانند حسین بن روح مکان امام را میدانستم شاید اگر در فشار قرار میگرفتم، محل او را نشان میدادم، ولی اگر امام زیر عبای حسین ابن روح پنهان شود چنانچه او را قطعه قطعه هم بکنند، هرگز لباس خود را کنار نمیزند.[3] 4. پاسخگویی به سؤالات فقهی و مشکلات عقیدتی حوزه فعالیت نوّاب اربعه تنها به مواردی که برشمردیم محدود نمیشود؛ بلکه دایره فعالیت آنها شامل پاسخگویی به همه گونه سؤالات فقهی و شرعی، حل مشکلات عقیدتی و نیز مبارزه علمی با شبهاتی میشد که مخالفان مطرح میکردند و از این راه در تضعیف عقائد و پریشانی فکری شیعیان میکوشیدند. نوّاب خاص، این وظایف را با استفاده از آموزشهای امام و دانش بسیار بالایی که داشتند به بهترین وجه انجام میدادند. نگاهی گذرا به کارنامه نیابت و سفارت این چهار شخصیت بزرگ، ابعاد گسترده کوششها و موفقیتهای آنان را در این زمینه نشان میدهد. آنان از یک سو، وسوسههای مربوط به انکار وجود امام را، از راههای گوناگون خنثی میکردند و در این راستا، گاه ناگزیر میشدند تا پرده از دیدارهای سرّی خود با امام بردارند و گاهی نیز توقیعی از سوی حضرت در این باره صادر میشد و امام در دفع شبهات مزبور به کمک آنان میشتافت. از سوی دیگر، سؤالات فقهی و شرعی شیعیان را به عرض امام رسانده پاسخ آنها را گرفته و به مردم میرساندند.[4] به عنوان نمونه میتوان از توقیعی نام برد که توسط محمّد بن عثمان صادر شده و طی آن به پرسشهای، اسحاق بن یعقوب در زمینههای گوناگون پاسخ داده شده است. همچنین میتوان از توقیع مفصلی یاد کرد که در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم (محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیری) صادر گردیده است.[5] از اینها گذشته، گاه نواب اربعه مناظراتی با مخالفان انجام داده و آنان را محکوم میساختند و تاکید میکردند که این پاسخها را از امام آموخته‌اند. چنانکه حسین ابن روح نوبختی، نایب سوم در یک مجلس مناظره، پاسخ شخصی را که شبههای در مورد شهادت امام حسین7 مطرح کرده بود، به صورت گسترده بیان نمود و فردای آن روز با اشاره به پاسخ مزبور، به یکی از شیعیان که فکر میکرد پاسخها تراوش فکری خود اوست اظهار داشت: اگر از آسمان سقوط کنم و طعمه مرغان هوا شوم، یا باد تندی مرا به محل دوری پرتاب کند، در نظرم بهتر از این است که در دین خدا رأی و نظر شخصی خود را اظهار کنم، مطالبی که دیروز شنیدی از حجّت خدا شنیده شده است. همچنین وی در پاسخ به پرسش یکی از متکلمان زمان در مورد عامل شهادت امام موسی بن جعفر7 و این که آیا پیشوایان معصوم همه با شمشیر یا با مسمومیت درگذشته‌اند و نیز راز برتری حضرت فاطمه3 نسبت به دختران دیگر پیامبر اسلام6، توضیحات روشن و قانع کنندهای داد که تحسین دانشمند و متکلم مزبور را برانگیخت و گفت: در این باره پاسخی از این بهتر و کوتاهتر از کسی نشنیدهام.[6] [1]. کمال الدین شیخ صدوق، ص44؛ سیره پیشوایان، ص683؛ غیبت شیخ طوسی، ص222. [2]. غیبت شیخ طوسی، ص144. [3]. سیره پیشوایان، ص684، به نقل از بحار الانوار، ج51، ص359؛ شناخت امام عصر7 (مولوی نیا)، ص59. [4]. شناخت امام عصر7، ص61./ عيد تاعيد/ولادت تاظهورحضرت مهدي عج/علي اصغرصرفه جو/ص122 [5]. سیره پیشوایان، ص687 و 688 به نقل از غیبت شیخ طوسی، ص229 و 236. [6]. همان، ص690 به نقل از غیبت شیخ طوسی، ص244 و ص248.


تولیدگر محتوا : علی اصغر

بارگذاری شده در : 1402/08/11

داستان عجیب سرداب



گنجينه سخنوري 149

مرحوم آیت الله صدر (ره ) نیز در کتاب «المهدی» در این باره مینویسد: «مساله غیبت ابوالقاسم محمّد بن الحسن نزد ما شیعه ی امامیه صحیح است؛ امّا آنچه را که در این باره بعضی از عوام شیعه میگویند و بسیاری از خواص اهل سنّت نیز به ما نسبت میدهند من نه برای آن مدرکی میشناسم و نه سندی یافته ام».[1] اکنون ببینید دانشمند بزرگ اهل سنت، ابن خلدون در کتاب مشهور خود به نام «مقدّمه» چگونه دُرافشانی میکند؛ زیرا آنجا که از «اثناعشریه» سخن میگوید مینویسد: «شیعیان عقیده دارند که دوازدهمین امام از امامان ایشان؛ یعنی محمد بن الحسن العسکری که او را مهدی میخوانند وارد سرداب خانه خود در «حلّه»[2] شد و هنگامی که مادرش بازداشت شد، همانجا غایب گردید و تاکنون منتظر او هستند هر شب بعد از نماز مغرب اسبی را میآورند جلو در سرداب مزبور میایستند و او را به نامش صدا میزنند و از وی میخواهند که خروج کند تا این که ستارگان بدرآیند. آنگاه پراکنده میشوند و موکول به شب آینده میکنند و تاکنون آنها چنین‌اند».[3] دانشمند بزرگوار فقید، علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی (ره) در کتاب گرانقدر «الغدیر» آن جا که تهمتهای «قصیمی» مؤلف کتاب «الصراع بین الاسلام و الوثنیّه» را پاسخ میدهد، مینویسد: «داستان عجیب سرداب، زشتترین چیزی است که دشمنان و مخالفان به ما نسبت داده‌اند. هر چند که قصیمی در این نسبت ناروا تنها نیست، ولی او اضافه بر گذشتگان نوشته است، او میگوید: «افزون از هزار سال است که شیعیان هر شب در مقابل سرداب میایستند و منتظر ظهور هستند»، در صورتی که شیعه نمیگوید غیبت امام زمان علیه السلام در سرداب انجام گرفته، یا از آن جا ظهور میکند، بلکه شیعه مطابق احادیث رسیده معتقد است که امام غایب آنها در مکّه معظّمه مقابل خانه کعبه ظهور میکند و هیچ کس نگفته است وی در سرداب بسر میبرد یا سرداب محلّ غیبت آن حضرت است، بلکه سردابِ سامرا جزء خانه امامان معصوم: بوده و مانند سایر قسمتهای خانه احترام دارد و این احترام بدین جهت است که سرداب محل زندگی سه امام معصوم: بوده است» آنگاه علامه امینی (ره) میافزاید: «ای کاش این افترازنندگان درباره سرداب نظر واحدی ابراز میداشتند تا دروغ آنها موجب آن همه رسوایی نشود؛ مثلاً «ابن بطوطه» در سفر نامهاش مینویسد: «این سرداب در «حلّه» است و فرمانی در «اخبار الدول» میگوید: در بغداد است و دیگران گفته‌اند: در «سامرا» است و قصیمی آمده و متحیر گردیده که بگوید این سرداب در کجاست؟ و لذابه ذکر سرداب اکتفا نموده تا منظور پلید خود را بپوشاند».[4] همچنین دانشمند فقیه سید محمد سعید هندی مؤلّف کتاب «الامام الثانی عشر» در آغاز تخطئه تهمت سرداب به شیعه مینویسد: «موضوع سرداب از نسبتهای ناروا و شگفتآوری است که به ما نسبت داده‌اند؛ زیرا نه یک حدیث از طریق شیعه در این خصوص وارد شده است و نه مخالفان نام کتابی از شیعه را میبرند که در آن نوشته باشد و نه دانشمندی از ما را ذکر میکنند که گفته باشد و از وی نقل نمایند از اینها گذشته، غیبت در سرداب و بقای حضرت در آنجا در هیچ کتاب شیعه نیست».[5] البته باید توجّه داشت که در بعضی از کتب ادعیه و غیر آن نام سرداب سامرا به میان آمده است و برخی از دعاها و زیارات در آنجا خوانده میشود؛ ولی این بدان معنا نیست که سرداب محل غیبت امام زمان علیه السلام است و حضرتش در سرداب باقی مانده است؛ بلکه همانگونه که قبلاً یادآور شدیم چون سرداب محلّ زندگی سه امام معصوم علیه السلام از جمله امام حسن عسکری علیه السلام و حضرت ولی عصر علیه السلام بوده است، از این رو دعاها و زیارت‌ها را در آنجا میخوانند، آری خواننده گرامی! داستان سرداب سامرا افسانهای است که ساخته و پرداخته دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت است و ما هرگز چنین اعتقادی نداریم که سرداب، محلّ غیبت حضرت ولی عصر علیه السلام بوده و یا از آنجا ظهور مینماید، بلکه ما مثل همه شیعیان در طول تاریخ معتقدیم که حضرت ولی عصر در تحت عنایات خاص پروردگار در اقطار و اکناف جهان در گردش است؛ همه ساله در مراسم حج شرکت میجوید و قبر اجداد طاهرینش را در مدینه، عراق و طوس زیارت میکند و با خدم و حشم – که تعداد آنها سی نفر است – به اقامتگاه خود در نقاط دور دست جهان و به دور از تیررس دشمنان باز میگردد. ما به صراحت اعلام میکنیم که مقدّس شمردن سرداب به همین دلیل است و این تقدیس اختصاص به این مکان ندارد، بلکه هر کجا که مشخّصاً معلوم باشد که محل عبادت یکی از امامان معصوم بوده است از آنجا هم تبرّک میجوییم و هر کجا بدانیم که حتی یک بار هم و یک لحظه حضرت ولی عصر7 دیده شده، آنجا را هم زیارت میکنیم و تبرّک میجوییم – همچون مسجد سهله در کوفه و مسجد جمکران در قم و غیر آنها – و هرگز راز دیگری در آن معتقد نیستیم. ما اگر زادگاه حضرت بقیّة الله را زیارت میکنیم، در مکّه نیز علیرغم فشار شرطه سعودی، زادگاه رسول اکرم صلوات الله علیه را زیارت نیز میکنیم و تبرّک میجوییم که حبّ محمّد و آل محمّد علیه السلام  با آب و گِل ما آمیخته است و چون اکنون دست ما به دامن مقدّس امام، حجّت، مولا، سرور، و رهبرمان نمیرسد، هر کجا بدانیم گام نهاده، آن جا را زیارت میکنیم و هر کجا بدانیم که از هوای آن جا استنشاق نموده، از آن جا نیز تبرّک میجوییم، کجا رسد به محلی که به طور جزم مشخص است که سه تن از امامان معصوم: زندگی پر ثمرشان آنجا سپری شده است و در آنجا شبها را تا به سحر به عبادت حق پرداخته‌اند، حجّت خدا در آنجا به دنیا آمده، نفسهایش بر در و دیوار آنجا نقش بسته است و هر سال برای زیارت قبور شریفهی پدر، جدّ ، مادر و عمّهاش به آنجا تشریف فرما شده است».


[6]========================================================================================= [1]. المهدی، ص162 و 163/. عيد تاعيد/ولادت تاظهورحضرت مهدي عج/ علي اصغر صرفه جو/ص126 [2]. حلّه یکی از شهرهای بزرگ عراق است که میان بغداد و کوفه واقع شده است. (لغتنامه دهخدا) [3]. مقدّمه ابن خلدون، ج1، ص249، فصل27، چاپ دارالفکر بیروت. [4]. الغدیر، ج3، ص308 و 309. [5]. دانشمندان عامه و مهدی موعود7، ص49./ [6]. روزگار رهایی، ج1، ص288./ عيد تاعيد/ولادت تاظهورحضرت مهدي عج/علي اصغر صرفه جو/ ص127


تولیدگر محتوا : علی اصغر

بارگذاری شده در : 1402/08/11

یار باشیم نه بار



 هر کسی دوست دارد کاری کند تا جزء یاران آن حضرت قرار گیرد اما راهش را بلد نیست کافی است برای یاری اش بار های او را برداری او که بیاید، آثار کجروی و هوی و هوسها را محو می کند؛ أَیْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ(1) تو بیا و پیش قدم شو برای اینکه آثار هوی و هوسها را هم از وجود خودت و هم از وجود دیگران پاک کنی وقتی کسی را دیدی که سرگرم هوس پرستی های خودش است، دستش را بگیر و از این وادی نجاتش بده هر چند او نمی داند در چه مسیری سیر می کند سعی کن گاهی برای این مسیر،با نیت یاری امام زمانت، از خواسته های دلت دست برداری و به خواسته های خدا دل ببندی ما اگر این کار را نکنیم باری می شویم به دوش او یعنی او که بیاید، زحمت پاک کردن هوی و هوسهای وجودمان به دوش او می افتد، بیایید یار شویم برای ظهورش نه بار.


 پاورقی: 1.دعای ندبه #مهدی_یاور #انتظار


تولیدگر محتوا : سید مرتضی موسوی

بارگذاری شده در : 1402/08/11

وظائف منتظران در غییت


برخی از وظایف منتظران در زمان غیبت:
تحصیل شناخت صفات و آداب و ویژگی‌های آن حضرت ★رعایت ادب نسبت به ایشان ★اظهار محبت نسبت به آن حضرت به طور خاص ★محبوب نمودن ایشان در میان مردم ★انتظار فرج و ظهور آن حضرت علیه‌السلام ★اظهار اشتیاق به دیدار آن بزرگوار ★ذکر مناقب و فضائل آن حضرت علیه‌السلام ★اندوهگین بودن مؤمن از فراق آن حضرت علیه‌السلام ★حضور در مجالس ذکر مناقب و فضائل آن حضرت علیه‌السلام ★تشکیل مجالس ذکر مناقب و فضائل آن حضرت علیه‌السلام ★خواندن شعر در فضایل و مناقب آن حضرت علیه‌السلام ★قیام به هنگام یاد شدن نام و یا القاب آن حضرت علیه‌السلام ★گریستن بر فراق آن حضرت علیه‌السلام ★گریاندن بر فراق آن حضرت علیه‌السلام ★خود را به گریه کنندگان شبیه نمودن بر فراق آن حضرت علیه‌السلام ★درخواست معرفت امام عصر علیه‌السلام از خداوند عزوجل ★تداوم درخواست معرفت آن حضرت علیه‌السلام ★مداوت به خواندن دعای غریق ( یا الله، یا رحمن، یا رحیم، یا مقلب القلوب …) ★دعا در زمان غیبت آن حضرت علیه‌السلام ★شناختن علامت‌های ظهور آن حضرت علیه‌السلام ★تسلیم بودن و عجله نکردن( در امر ظهور ) ★صدقه دادن به نیابت آن حضرت علیه‌السلام ★صدقه دادن به قصد سلامتی آن حضرت علیه‌السلام ★رفتن به حج به نیابت آن حضرت علیه‌السلام ★فرستادن نایب که از طرف آن حضرت حج کند ★طواف بیت الله الحرام به نیابت آن حضرت علیه‌السلام ★نایب ساختن دیگری تا از طرف آن حضرت طواف نماید ★زیارت مشاهد رسول خدا و ائمه معصومین (علیهم‌السلام) به نیابت از مولایمان ★استحباب اعزام نایب برای زیارت از سوی آن حضرت علیه‌السلام ★تصمیم قلبی بر یاری کردن آن حضرت علیه‌السلام در زمان حضور و ظهور ایشان ★تجدید بیعت با آن حضرت علیه‌السلام بعد از فرایض همه روزه و هر جمعه ★صله آن حضرت علیه‌السلام به وسیله مال ★صله شیعیان و دوستان صالح امامان علیهم‌لسلام به وسیله مال ★خیرخواهی برای آن حضرت علیه‌السلام ★زیارت کردن آن حضرت علیه‌السلام (بوسیلۀ توجه نمودن به آن حضرت و سلام کردن به ایشان) ★دیدار مؤمنین صالح و سلام کردن بر آنان ★درود فرستادن بر آن حضرت علیه‌السلام ★نماز هدیه به آن حضرت به گونه مخصوص در وقت معین ★اهداء قرائت قرآن به آن حضرت علیه‌السلام ★توسل و طلب شفاعت از خداوند به وسیله آن حضرت علیه‌السلام ★گریستن در مصیبت مولایمان شهید مظلوم حضرت ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام.


برگرفته از کتاب مِکیال المکارم برای کسب اطلاع بیشتر رجوع شود. #s_m_m66 #غیبت #قائم #وظیفه #انتظار #منتظر #مهدی #جمعه #زیبا #فرج #عشق #طلبه #تبلیغ


تولیدگر محتوا : سید مجتبی

بارگذاری شده در : 1402/08/11

ادعای فرزندی توسط دجّال



یکی از ادعاهای باطل دجال بصره فرزندی امام عصر عج است در این مورد روایات مهمی وجود دارد؟
ترجمه یکی از آنها: «هرکس ادعا کند که من فرزندامام مهدی (عج) هستم اورالعنت کنید.»(1) احمد اسماعیل نمی تواند فرزند امام عصر باشد؛ زیرا أولاً اصل و نسب خانوادگی احمد اسماعیل برای تمام کسانی که او را می شناسند معلوم است، در ثانی او اهل روستای هَمبوش است « هرکس ادعاکند درزمان غیبت من پسرامام مهدی (عج) هستم پس او مفعول (لواط کننده ) است.(2)»

1. منابع:المختصرج2ص23/الروادع النفوس ص29/الحجة البیضاء ص187/الکفایة فی شرح الغیبه ج2 ص1. 2. منابع:همان، ج2ص25/الروادع ص32/الامام فی العصرالغیبه مرحوم خاتون آبادی ص165.


تولیدگر محتوا : ناظمی

بارگذاری شده در : 1402/08/11

ارزش انتظار

گنجينه سخنوري162 ارزش انتظار چنان که در مطلب پیشین متذکر شدیم، بشر در زندگی اجتماعی و فردی مرهون انتظار است و اگر از انتظار بیرون آید و امیدی به آینده نداشته باشد، زندگی برایش مفهومی نخواهد داشت و بیهدف و بیمقصد خواهد شد. برای روشنتر شدن ارزش انتظار فرج حضرت مهدی و فضیلت منتظر، بهتر آن است که به روایات اهلبیت پیامبر6 مراجعه کنیم تا بببینیم در این مورد چه فرمودهاند.[1] خوشبختانه با مراجعه به روایات میبینیم که مسأله مهمتر از آن است که به ذهن می‌آید: رسول خدا6 فرمود: «أَفضَلُ أعمالِ أمَّتی اِنتظارُ الفَرَجِ»؛ برترین اعمال امّت من انتظار فرج است. حضرت علی7 فرمود: «اِنتَظِروُا الفَرَجَ وَ لا تَیأَسُوا مِنْ روحِ اللهِ، فَاِنَّ اَحَبَّ الأَعْمالِ اِلَی الله عَزِّ و جَلَّّ إنتِظارُ الفَرَجٍ»؛ منتظر فرج و گشایش باشید و از رحمت خدا مأیوس نشوید، یقیناً بهترین اعمال در نزد خدای بزرگ، انتظار فرج است. حضرت سجّاد7 فرمود: «یا أبا خالِد إنَّ أهلَ زَمانَ غَیْبَتِهِ، اَلقائِلوُنَ بِاِمامتِهِ المُنْتَظِرونَ لِظُهُورِهِ أفضَلُ اَهلِ کُلِّ زَمانٍ...»؛ ای أبا خالد! مردمی که در زمان غیبت امام زمان زندگی میکنند و معتقد به امامت و منتظر ظهور او هستند، افضل از مردم هر زمانی هستند. شخصی از امام صادق7 پرسید: چه میگویید درباره کسی که دارای ولایت امامان است و انتظار ظهور حکومت حق را میکشد و در این حال از دنیا میرود؟ امام در پاسخ فرمود: «هُوَ بِمَنزِلةِ مَنْ کانَ مَعَ القائِمِ فی قُسْطاطِهِ ثُمَّ سَکَتَ هَنَیئةً ثمَّ قالَ: هُوَ کَمَنْ کانَ‌ مَعَ رَسوُلُ اللهَ6»؛ او همانند کسی است که با رهبر این انقلاب در خیمه او (ستاد ارتش او) بوده باشد- سپس کمی سکوت کرد- و فرمود: مانند کسی است که با پیامبر اسلام در مبارزاتش همراه بوده است. در بعضی از روایات آمده است: «بِمَنزِلَةِ الضّارِبِ بِسَیفِهِ فِیسَبیلِ الله»؛ همانند شمشیرزنی در راه خداست. در بعضی دیگر چنین آمده است: «کَمَنْ قارَعَ مَعَ رَسُولِ اللهِ بِسَیفِهِ»؛ همانند کسی است که در خدمت رسول خدا با شمشیر به مغز دشمن کوبید. در بعضی دیگر از روایات فرمودهاند: «بِمَنزلةِ مَنْ کانَ قاعِداً تَحتَ لِِواءِ القائمٍ7»؛ همانند کسی است که زیر پرچم قائم بوده باشد. در بعضی دیگر از روایات چنین آمده است: «بِمَنزلَةٍ المُجاهِدِ بَینَ یَدَی رَسُولِ اللهِ»؛ همانند کسی است که پیش روی پیامبر جهاد کند. در برخی دیگر از احادیث اینگونه آمده: «بِمَنزِلَةِ مَنِ اسْتُشهِدَ مَعَ رَسُولِ الله6»؛ همانند کسی است که با پیامبر شهید شود. این تشبیهات هفتگانه که در مورد انتظار ظهور حضرت مهدی7 در شش روایت آخری وارد شده است بسیار پرمعنا بوده و روشنگر این واقعیت است که یک نوع رابطه و تشابه میان مسألهی « انتظار» ‌و «جهاد» و مبارزه با دشمن در آخرین شکل خود وجود دارد. همانطوری که میزان فداکاری مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است، انتظار و خودسازی و آمادگی نیز درجات کاملاً‌ مختلفی دارد که هر کدام از اینها با یکی از آنها از نظر مقدمات و نتیجه شباهت دارد، هر دو جهادند و هر دو آمادگی و خودسازی میخواهند. به هر حال ارزش و اهمیّت انتظار در حدّی است که در تصوّر نمیگنجد. اینجاست که فرمودهاند : «برای فرج ما دعا کنید که فرج شما در فرج ماست». [1]. برای آگاهی به روایات بحار الانوار، ج54، باب فصل انتظار الفرج و فصل الشیعه فی زمان الغیبة، ص122.


تولیدگر محتوا : علی اصغر

بارگذاری شده در : 1402/08/12

بیا که در این انتظار خواهیم مُرد

بیا که در این انتظار خواهیم مُرد


تولیدگر محتوا : میرِ آفتاب

بارگذاری شده در : 1402/09/27

وظیفه اصلی منتظران امام زمان(عج)

منتظر امام مهدی (عج) باید زندگی خود را بر پایه‌ی قناعت قرار دهد


تولیدگر محتوا : میرِ آفتاب

بارگذاری شده در : 1402/09/27

ارتباط با امام زمان (عج الله) در عصر غیبت

اگر کسی باور کند امام حق و حی است

با امام زمان خود ارتباط می‌گیرد ولو

به یک سلام


تولیدگر محتوا : میرِ آفتاب

بارگذاری شده در : 1402/09/27

مهدویت در غدیر

۱۸ صفت امام زمان (عج‌الله) در خطبه غدیر


تولیدگر محتوا : منفرد

بارگذاری شده در : 1402/09/27

انتظار ظهور حرکت به سوی عدالت

انتظار

موتور حرکت است به سوی عدالت نه ترمز و صبر ظلم


تولیدگر محتوا : کمندلو

بارگذاری شده در : 1402/09/28

جمعه های مهدوی


این مجموعه جمعه های مهدوی چون سلسله دروس مهدویت استاد اخلاق محمدرضا عابدینی است بصورت فصلی با تمپلیت های جداگانه برای هر فصل تولید و تدوین میشود

برای فصل اول 15 قسمت و فصل دوم را نیز شروع کردیم تا به مجموعه جامع و اجمالی از مفاهیم مهدویت برسیم

این مجموعه فعالیت ها چون فصلی هستند و هرفصل فقط یک نمایه یا تمپلیت دارد و محتوای آن فصل در یک تمپلیت تولید میشود برای همین محتوا های دیگر را با گزارشاتشان نفرستادم و به همین یک گزارش بسنده میکنم چون یک تمپلیت 15 قسمت را شامل میشود و ما فصل یک را تمام کرده و فصل دوم را شروع کردیم.

تمام این روند ابتدا در نرم افزار پریمیر نمونه خام اولیه آن تدوین شده و بعد محتوای متنی و ویدیویی در قالب ریخته میشود و تولید میشود

قالب و تمام محتوا ها را بنده تولید کردم


تولیدگر محتوا : احمد حسین زاده

بارگذاری شده در : 1402/12/18

جهان پرآشوب در انتظار منجی بشریت

جهان پرآشوب در انتظار منجی بشریت


تولیدگر محتوا : محمد

بارگذاری شده در : 1403/02/17

تا به انتظار نایستیم او نمی آید

تا به انتظار نایستیم او نمی آید


تولیدگر محتوا : محمد

بارگذاری شده در : 1403/02/17

به انتظار نشسته ای؟

به انتظار نشسته ای؟


تولیدگر محتوا : محمد

بارگذاری شده در : 1403/02/17

نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند

نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند

که کار منتظرانت همیشه بیداری است


سعید بیابانکی


تولیدگر محتوا : اميرحسين

بارگذاری شده در : 1403/02/17

جمعه، هم روز خانواده هم روز انتظار فرج

جمعه، هم روز خانواده است. هم روز انتظار فرج. و این یعنی مقدمات ظهور، از بستر خانواده‌ها شکل می‌گیرد ...



تولیدگر محتوا : محمدجواد محمودی

بارگذاری شده در : 1403/02/18

جمعه های انتظار

جمعه‌ها روز انتظار تو بود، ولی ما تعطیلش کردیم ...



تولیدگر محتوا : محمدجواد محمودی

بارگذاری شده در : 1403/02/18

خدایا از نبودن مولایمان شکایت داریم


بارالها ما به درگاه تو شکایت می کنیم از فقدان پیغمبرت و از غیبت امام ما و بسیاری دشمن ما و کمی عدد ما و فتنه های سخت...


تولیدگر محتوا : محمد باقر

بارگذاری شده در : 1403/03/04

دعا در غیبت امام زمان (ع)


دعا در غیبت امام زمان (ع)


تولیدگر محتوا : میرزا مصطفی

بارگذاری شده در : 1403/04/20

تو کجایی؟ ای که اگر ببینندت، دورت را می‌گیرند...

🔻من دیده‌ام لابد شما هم. طفلی اگر ببیند مظلومیت مادرش را، پدرش را، خواهرش و یا برادرش را، سعی می کند دفاع کند؛ هر طور که بتواند.

🔻کسی به او یاد نداده ولی همین که می‌فهمد هستی‌اش را پایمال می‌کنند، سریع در سنگر دفاع قرار می‌گیرد. خود ما هم همین بودیم. این روزها به گمانم کودکان فلسطینی را دیده باشید که دفاع می‌کنند.
کودک فلسطینی و حامیانش، آموزشی ندیده‌اند. فقط همین که ظلم را درک کرده‌اند، آستین دفاع را بالا زده‌اند. هرکس به اندازه خودش. یکی سنگ به دست گرفته و دفاع می‌کند و دیگری پرچم فلسطین را.

🔻و دنیا، همه دنیا، وقتی ظلم را با گوشت و پوست و استخوان درک کند، وقتی ببیند که ظالم به هیچ کس رحم نمی‌کند، وقتی بفهمد که «او» می‌تواند و می‌خواهد که انسان را از این منجلاب بیرون بکشد، سریع با «او» همراه می‌شود؛ خیلی سریع. و تو کجایی؟ ای که اگر ببینندت، دورت را می‌گیرند ...


🖋نویسنده: #زینب_رحیمی


تولیدگر محتوا : معاونت فضای مجازی

بارگذاری شده در : 1403/10/22

جهانی در انتظار



🔰🖼 پست و استوری/ جهانی در انتظار


🔻 در هر سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام نوعی حالت انتظار وجود دارد.

📝 به نقل از: آندره نیومن

تهیه و تولید: Monji.eshragh.ir

#جهان_منجی_میخواهد

#نگاه_مستشرقان_به_مهدویت

#المنقذ #savior

#پست_استوری


تولیدگر محتوا : معاونت فضای مجازی

بارگذاری شده در : 1403/10/24