مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب روزگار قدیم
امتیاز کاربران 5

تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولیدگر سایر

صدف هستم. از تاریخ 20 فروردین 1397 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولیدگر سایر تولیدگر گرافیک توزیع گر پیام رسان تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 152 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
روزگار قدیم

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ جمعه, 17 آذر 02

این پرونده را با 215 اثر دیگر آن ببینید

#روزگار_قدیم

سوار پراید سفیدشان شدند. به طرف خانه پدر بزرگ حرکت کردند. بچه ها از داخل ماشین، کوچه ها، خیابان ها و مردم را تماشا می کردند. زمین همه جا آسفالت بود؛ حتی کوچه ها. به خانه پدر بزرگ رسیدند. پدر بزرگ در را برایشان باز کرد. با روی خوش با یکی یکی آن ها از بزرگ به کوچک دست داد. با تعارف او وارد اتاق پذیرایی شدند. دور تا دور نشستند. پدر بزرگ کنار سماور همیشه روشن، روی بالش مخصوصش نشست. مادر گفت:«آقا جان، بچه ها مشتاق شنیدن داستان هایتان هستند. می شود برایشان یکی از داستان هایتان را تعریف کنید.»
پدر بزرگ همانطور که قوری، داخل یک دستش بود و چایی را داخل استکان کمر باریک می ریخت، گفت:«چه بگویم؟»
یکی از بچه ها با ذوق گفت:«آقا جان از زمان خودتان برایمان تعریف کن. آن زمان خیابان ها چه شکلی بود؟ ماشین داشتید؟»
لبخند تلخی بر لبان پدر بزرگ نشست. گفت:«نه پسرم، ماشین کجا بود؟ آن زمان پولدارترین مردم شهر قاطر یا اسب داشتند. بعضی که دستشان به دهانشان می رسید الاغ داشتند. تمام جاده های اصلی خاکی بود؛ چه برسد به خیابان ها و کوچه پس کوچه ها. نمی دانم شاه اصلا به مردم فکر می کرد؟»
پدر بزرگ آهی کشید. بچه ها میان چروک های صورتش گم شدند. با حرف های پدر بزرگ به پنجاه یا شصت سال پیش سفر کردند. مادر پرسید:«مسافرت بین شهری هم می رفتید؟ مسافرت زیارتی یا کاری؟»
پدر بزرگ دستی روی سر بی مویش کشید و جواب داد:«در شهر فقط یک کامیون بود که مردم با آن به شهرهای مجاور می رفتند. گاهی الاغ، گاو و گوسفندشان را هم سوار می کردند. همه مجبور بودیم کنار هم بنشینیم. البته من که جوانتر بودم گاهی وقتی جا نبود مجبور بودم به بدنه ماشین آویزان بمانم تا برسیم. خیلی سخت بود. هیچ رسیدگی به مردم نمی شد. هیچ کس به داد دل مردم نمی رسید. الان تا پشت در خانه را آسفالت کرده اند.»

 مادر بزرگ با ظرف میوه وارد اتاق شد. آن را جلو عروسش گذاشت. کنار پدر بزرگ نشست. مادر رو به او پرسید:«عزیز، زمانی که جوان بودید. لباس هایتان را کجا می شستید؟ اصلا داخل خانه ها آب بود؟»
 مادر بزرگ لبخندی زد و گفت:«نه، ننه. آب کجا بود. آب خوردنمان را از آب انبار می آوردیم. برای شستن لباس هم باید به رختشوی خانه می رفتیم. همه ردیف جوی آب می نشستند و لباس هایشان را می شستند.»
بچه ها با دهان باز و چشمهای گشاد شده به مادربزگ خیره شده بودند. مادر بزرگ گفت:«آره ننه، پدر و مادرتان به این راحتی بزرگ نشدند. الان شما خیلی راحت هستید. خدا را شکر کنید. من دو تا بچه اولم چون ذغال نداشتیم تا زیر کرسی بگذارم و گرم شوند سده کردند و مردند.»
اشک از گوشه چشمان مادر بزرگ جاری شد. آن را با گوشه روسری گل گلش پاک کرد.  گفت:«بفرمایید. نیاورده ام نگاهش کنید. بفرمایید. خدا را شکر سختی های زمان شاه تمام شد. هر چند دنیا هیچ وقت رنگ آسایش و راحتی را به ما انسان ها نشان نخواهد داد.»

بر طبق این قسمت بیانیه: پنج) سنگین کردن کفه‌ی عدالت در تقسیم امکانات عمومی کشور آمار بزرگ راه‌سازی و خانه‌سازی و ایجاد مراکز صنعتی و اصلاح امور کشاورزی و رساندن برق و آب و مراکز درمانی و واحدهای دانشگاهی و سد و نیروگاه و امثال آن به دورترین مناطق کشور، حقیقتاً افتخارآفرین است؛


مطالب مرتبط

مشکلات انقلاب کمتر از مشکلات قبلیست اما باید همیشه هشیار بود فرهنگ جهاد و شهادت از دفاع مقدس تا اردوی جهادی ادامه راه شهدا انقلاب اسلامی از آرمانهایش فاصله نمیگیرد حیله‌های دشمن روش سنجش عدالت‌خواهی جامعه: محکم برداشتن گام دوم انقلاب با نگاهی به تجربیات گذشته همت مسولین برای زیباتر نشان دادن شعارهای فطری انقلاب رسالت علوم انسانی در گام دوم نقد پذیری مسئولان حکومتی انقلاب اسلامی آغازگر عصری جدید و پویا انقلاب ، مردم، ارزش ها انسانی بی‌نهایت: تالی فاسد آزاد شدن حجاب انقلابی میانه رو، اما متهم به خشونت طلبی تعلیم حق و اهل حق، جاویدان و ماندنی است مکتب بسیج بسیجی کجا حاضر است ؟ اردوی جهادی اسلام مخالف حضور زن در جامعه!؟ دلزدگی از انقلاب یا دلزدگی از مسئولین؟؟؟ چراغ موشی پیشرفت پزشکی السابقون گوش شنوا برای انتقادهای تو مقام مملکتی پیشنهاد شرکت در اردوی جهادی جوان بسیجی آفرین به جهادگران! اتوبوس آزاد! زیانی که هم مادی است هم معنوی! تولید در وقت اضافه! چاه و راه! یک، دو و ...! علم طلاست گام برداشتن برای دهه ای دیگر * سرو خرامان * پسرم برو عقب‌گرد یعنی عقب‌ماندگی راضی عزت و اقتدارطلبی: جمهوری اسلامی، حلوا یا کیک تولد! کاسبِ طراز انقلاب سنگ گرانبها لزوم وجود جوانان در جامعه غصه ها و قصه های محله ثبات قدم مسئولان در آرمانهای انقلاب رهبری و آینده کشور استقامت و پایداری هم استقلال، هم پیروزی! حجاب اجباری در صدر اسلام تکیه بر عناصر وطنی امام آمد ممنوعیت توقف و رکود یک شبی که هزار شب می شود پاداش عفت حجاب، امری فردی یا رفتاری اجتماعی؟ پوشش زن او را زیباتر می‌کند فلسفه وجوب حجاب زنان در نماز علت گریزان شدن مردم از حجاب حجاب مصونیت است حجاب و امنیت اجتماعی حجاب و امنیت معنوی در جامعه آیا اختیاری شدن حجاب عاقلانه است؟ حجاب اجباری، دروغ و مغلطه ای بزرگ است قانون حجاب، قانونی غلط؟! کشف حجاب و برداشتن روسری در خیابان از منظر دموکراسی مقایسه مقابله با حجاب و مقابله با کشف حجاب رضاخانی حجاب اقلیت‌های دینی در صدر اسلام قانون حجاب در مورد اقلیت‌ها تاوان یک فانتزی رابطه حجاب و غیرت مردم رابطه حجاب و رضایت جنسی مردان از همسران خود حجاب نماد قداست، حرمت و منزلت زن است
نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما