کتاب مثل دفتر است، زمین مثل ماه است، میز مثل صندلی است، دست مانند پاست، دیوار مانند در است و ... در همه این مثالها آنچه اشیاء مذکور را مثل هم میکند این است که «همه آنها جسم هستند» به همین دلیل میتوان بهصورت کلی گفت «هر جسمی در جسم بودن مانند جسم دیگر است». در اینجا کوچکی و بزرگی تفاوتی ایجاد نمیکند و حتی بزرگترین اجسام مثل کهکشان را میتوان با کوچکترین آنها مثل یک موجود سلولی مثل هم دانست در اینکه هر دو «جسم» هستند. حال اگر کسی مثل ابن تیمیه اگر بگوید خدا جسم است آیا خدا را «مثل همه موجودات جسمانی» نکرده است؟ آیا در این صورت خدا میلیون و میلیاردها بلکه بینهایت «مثل» نخواهد داشت؟ روشن است که در این صورت خدا بینهایت مثل پیدا میکند آنگاه با صریح قرآن چه کنیم که میفرماید: «برای خداوند مثلی وجود ندارد.»[1] آری خدای قرآن جسم نیست و وهابیان بیراهه رفتهاند.
[1] شوری: 11.
مطالب مرتبط
شبهه ای درباره هجوم به حضرت زهرا س و سکوت علی ع شبهه ای پیرامون حمله به خانه حضرت زهرا س پاسخ به شبهه غمبار بودن سبک زندگی مذهبی علی ع میزان اعمال گریه یعقوب بر یوسف! کیفیت گریههای یعقوب استدلال امام سجاد بر گریه یعقوب! عزاداری، فریاد علیه ستمگران (2) عزاداری مصداق بارز محبت و مودت به اهل بیت گریه حسرت! طبیعت انسان و اشک گريه پيامبر در مرگ فرزند خويش ابراهيم برخورد با شخصی که از عزاداری زنان جلوگیری میکرد! محدودیت، لازمه جسمانیت