حضرت یعقوب در فراق فرزندش یوسف، دچار حزن و اندوه فراوانی گشت، بهطوری که سالیان درازی در غم یوسف اشک ریخت تا دیدگانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد. فرزندان یعقوب، یعنی برادران یوسف از گریه و حزن بسیار پدر به ستوه آمده و گفتند: «به خدا سوگند توای پدر همیشه به یاد یوسف هستی و خاطره او را از یاد نمیبری و دست از او برنمی داری تا حدّی که خود را مشرف به هلاک کنی!»[1] به نص قرآن کریم او در فراق یوسف تا مرز هلاکت و کوری گریه کرد! شاید اگر دست وهابیان و ازجمله ابنتیمیه که عزاداری را بدعت میدانند به یعقوب میرسید بابت این بدعت بزرگ او را اعدام و یا دست کم تعزیر میکردند! چگونه است که گریه تا این حد در فراق فرزندی که گم شده است بدعت نیست اما گریه در شهادت امام معصومی که ظالمانه به همراه اصحاب با وفایش که همه از اولیاء خدا بودند تکه تکه شدند بدعت است؟!
[1] یوسف: 85.
مطالب مرتبط
شبهه ای درباره هجوم به حضرت زهرا س و سکوت علی ع شبهه ای پیرامون حمله به خانه حضرت زهرا س پاسخ به شبهه غمبار بودن سبک زندگی مذهبی علی ع میزان اعمال کیفیت گریههای یعقوب استدلال امام سجاد بر گریه یعقوب! عزاداری، فریاد علیه ستمگران (2) عزاداری مصداق بارز محبت و مودت به اهل بیت گریه حسرت! طبیعت انسان و اشک گريه پيامبر در مرگ فرزند خويش ابراهيم برخورد با شخصی که از عزاداری زنان جلوگیری میکرد! محدودیت، لازمه جسمانیت مثل نداشتن خدا