مقدمه
خارج از ظرف ذهن ما، در دنیای واقعی پیرامون ما موجودات چگونهاند؟ آیا همه واجباند یا همه ممکن هستند و یا ...؟ چنانچه گذشت در مقابل این سؤال 6 پاسخ قابلطرح است؛ در مقاله قبل اولین پاسخ را بررسی کردیم و اینک در مقام برسی پاسخ یا فرض دوم هستیم. فرض دوم این است که همه موجودات هم واجبالوجود باشند و هم ممکنالوجود؛ برای بررسی این دو فرض این مقاله را بهدقت دنبال کنید.
همه واجب و ممکن
آیا میشود نقطه خاصی از بدن ما هم دمای 37 درجه داشته باشد و هم نداشته باشد؟ آیا ممکن است قلب ما دقیقاً به معنای خاصی سالم باشد و دقیقاً به همان معنا سالم نبوده معیوب باشد؟ آیا میتوان درآنواحد لب تابی را در نظر گرفت که هم روشن باشد و هم روشن نباشد و یا میتوان خورشید را در بالای سر ببینیم و بگوییم هم بالای سر ماست هم بالای سر ما نیست؟ پاسخ به این سؤالات روشن است و پذیرش هیچیک ممکن نیست. هر یک از این امور اگر پذیرفته شوند بهاصطلاح فلسفی «اجتماع نقیضین» لازم میآید؛ نقیضیم دو امری هستند که یکی وجودی است و دیگری دقیقاً نبود همان امر وجودی است مثل دمای 37 درجه و عدم دمای 37 درجه، سالم بودن و عدم سالم بودن، روشن بودن و عدم روشن بودن، بالای سر بودن و عدم بالای سر بودن و ... ممکن نیست درآنواحد در موضوع واحد این دو امر محقق باشند چراکه اگر این احتمال پذیرفته شود لازم است در تمام باورهای خود شک کنیم و عملاً تبدیل به یک شکاک مطلق شویم! مثلاً هنگامیکه از ما میپرسند «آیا خورشید بالای سر توست؟» بالای سر را نگاه میکنیم و با قاطعیت تمام پاسخ مثبت میدهیم زیرا شک نداریم که بالای سر بودن و عدم عدم بالای سر بودن یا همان بالای سر نبودن جمع نمیشوند. اگر خوب دقت کنیم خواهیم دید که در کنار هر اعتقادی قطعی که داریم باید «اجتماع نقیضیم» را انکار کنیم و الا اگر آن را احتمال دهیم هیچ اعتقاد قطعی برای ما باقی نمیماند و لازم است همیشه در کنار هر اعتقاد قطعی که داریم طرف مقابل و نقیض آن را نیز محتمل بشماریم و مثلاً احتمال دهیم 2 ضربدر 2 شاید 4 نشود!
بههرحال از بدیهیترین اصول عقلی «محال بودن اجتماع دو امر نقیض» است و بهروشنی میتوان دریافت که فرض دوم مصداق روشن اجتماع نقیضیم است؛ توضیح اینکه اگر موجودات هم «ممکنالوجود» باشند و هم «واجبالوجود» در این صورت بهروشنی تناقض رخ میدهد زیرابه حکم ممکنالوجود بودن «مشروط» هستند و به حکم واجبالوجود بودن «نامشروط» هستند! یعنی وجود آنها هم به دیگری وابسته است هم وابسته نیست و این وابستگی و عدم وابستگی هرگز باهم جمع نمیشوند.
نتیجه
میتوان آنچه در این مقاله بیان شد را در قالب قیاس ذیل ترجمه منطقی نمود:
صغرا: اگر موجودات عالم هم ممکنالوجود و هم واجبالوجود باشند آنگاه لازم است هم وابسته به شرایط باشند هم وابسته به شرایط نباشند.
کبرا: لکن چنین فرضی صحیح نیست زیرابه معنای اجتماع نقیضیم است.
نتیجه: اینگونه نیست که موجودات عالم هم واجبالوجود باشند و هم ممکنالوجود.
بنابراین پاسخ به پرسش ابتدائی را باید در فرضهای بعدی دنبال نمود.[1]
[1] برای مطالعه بیشتر ر.ک: آموزش فلسفه، آیه الله مصباح یزدی، ص366 به بعد و خداشناسی فلسفی، استاد عبودیت، بخش دوم و نهایه الحکمه علامه طباطبائی بخش اثبات واجب الوجود و ...
مطالب مرتبط
عدم امکان دور عدم امکان تسلسل (1) عدم امکان تسلسل (2) عدم امکان ختم به ممکنالوجود برهان امکان و وجوب برهان امکان و وجوب در قرآن اثبات وجود واجبالوجود نه صفات واجبالوجود واجبالوجود موجودی بینیاز نیازمندی، حقیقت ممکنالوجود تنها موجود بینیاز ختم همه نیازمندیها به موجود بینیاز نیازمندی ممکنالوجود در حدوث و بقا تعریف ممکنالوجود تعریف واجبالوجود تفسیر جهان خارج با تقسیم ممکن و واجب عدم امکان واجب و ممکن نبودن موجودات عالم عدم امکان واجبالوجود بودن تمام موجودات خارجی روابط دوری و تسلسلی بین ممکنات