مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت پانزدهم
امتیاز کاربران 5

تولیدگر گرافیک

sepanta هستم. از تاریخ 06 اردیبهشت 1396 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 752 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت پانزدهم

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

چه قدر یک‌پشت، حرف زده بودم! نفسی گرفتم که ادامه بدهم. آقا مراد گفت: «که گفتی حرفای ما منطقی نیست؟!»

یک دفعه وارفتم!

گفتم: «نه اُوستا! من اون تلفن دیشبو گفتم...»

گفت: «اونم مثل من حرف زده بود دیگه!... به گمونم من باید یه جور دیگه می‌گفتم که قشنگ بندِگون خدا شیرفهم بشن!»

نفس راحتی کشیدم... البته فقط تا شروع جمله بعدی آقا مراد: «آره، باید به جای «خوب»، می‌گفتم «نیک». مثلاً گوشت نیک، ساختمون نیک، راستی تو هم زنگ بزن به اون یارو ببین شاید منظورش شغل نیک بوده!»

الآن است که شاخ دربیاورم! توی دلم گفتم: «آخه نیک دیگه چه صیغه‌ایه؟! الان اون طرف به من بگه شغل نیک، چیزی حل میشه؟!»

آقا مراد ادامه داد: «مثل لباس نیک، کار نیک، چه می‌دونم، پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک...»

یک دفعه انگار که هزار تا لامپ خاموش با هم توی مغزم روشن شد.

ناخودآگاه، بلند زدم زیر خنده.

تا به حال، این طوری جلوی آقا مراد نخندیده بودم. ولی واقعاً نتوانستم جلوی خودم را بگیرم.

بهنام که پشتش به ما بود و صدای فرز نمی‌گذاشت صحبت‌هایمان را بشنود، با صدای خنده من، فرز را خاموش کرد و با تعجب به سمت ما برگشت.

خنده‌ام که بند آمد، با احتیاط نگاهی به آقا مراد کردم. آثاری از خنده در چهره او هم دیده می‌شد. برای همین با خیال راحت گفتم: «اُوستا! خب اینو از اول می‌گفتید دیگه! این همه اجرای تئاتر نمی‌خواست که!»

آقا مراد که نمی‌خواست زیادی به من رو بدهد، گفت: «تو اگه حرف حساب حالیت می‌شد، با همون دو کلمه که اون شب بهت گفتم، قانع می‌شدی!»

خندیدم. سرم را خاراندم و چیزی نگفتم.

در همان لحظه یک مشتری وارد کارگاه شد: «سلام، خسته نباشید... می‌خواستم یه کمد خوب سفارش بدم. یه کُمُـ...»

پریدم وسط حرفش و گفتم: «آقا! کمد خوب دیگه چیه؟! هزار جور کمد خوب توی دنیا هست: چوبی، فلزی، پلاستیکی، شیشه‌ای،...»

آقا مراد که اخم و خنده‌اش با هم قاطی شده بود، گفت: «آخه پسر! کسی که میاد نجاری، کمد فلزی و پلاستیکی می‌خواد؟!

اصلاً تو چرا هنوز لباس کار نپوشیدی؟! بشمار سه، لباس پوشیدی این‌جایی. بدو ببینم!»

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

لینک مطالب مرتبط:

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت اول

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت دوم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت سوم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت چهارم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت پنجم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت هفتم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک ؛ قسمت هشتم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت نهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک ؛ قسمت دهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت یازدهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت دوازدهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت سیزدهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت چهاردهم

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما