مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت چهارم
امتیاز کاربران 5

تولیدگر گرافیک

sepanta هستم. از تاریخ 06 اردیبهشت 1396 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 752 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت چهارم

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

آقا مراد مکث کوتاهی کرد و گفت: «فعلاً برو لباساتو عوض کن؛ دست و بالِتو رو تمیز کن تا بگم.»

گفتم: «چشم» و راه افتادم سمت رختکن.

گفت: «قبلش چایی رو بُکُن دو تا؛ بعد برو رختکن.»

آخیـــــش! این یعنی وضعیت سفید است و ناراحتی آقا مراد فروکش کرده.

چای دوم را ریختم؛ چسب چوب‌هایی را که روی دستم مانده بود، با تینر پاک کردم و راهی رختکن شدم.

در حال عوض کردن لباس، صدای صحبت تلفنی آقا مراد را شنیدم. کامل شنیده نمی‌شد. فقط فهمیدم زنگ زده به یک نفر و دارد جواب سؤال من را می‌پرسد.

زیر لب گفتم: ای آقا مراد ناقلا! داری تقلب می‌کنیا!

گوشم را چسباندم به در اتاق:

«... این شاگردمون امانته دست ما. سر و گوشش هم می‌جنبه! یه کم بچه فضولیه. گفتیم خدا نکرده، پانشه بره گَبر بشه!»

ناخودآگاه زدم زیر خنده.

زود از در فاصله گرفتم. صدای آقا مراد آهسته‌تر شد:

«این بود که این وقت شب مزاحم شما شدیم... چرا می‌خندی داداش؟!... آهان! خب «زرتشتی». چه فرقی می‌کنه؟! ...

آهان، پس این طوری بهش جواب بدم؛

دم شما گرم،... مخلصیم ... حالا از خونه دوباره زنگ می‌زنم بهتون

یا علی مدد»

تلفن را که قطع کرد، صدا زد: «پسر کجا موندی؟! چاییت یخ کرد!»

از توی رختکن جواب دادم: «اومدم اُوستا».

تند تند لباس‌هایم را عوض کردم و رفتم بیرون.

از رختکن بیرون آمدم؛ با قدم‌های تند، تا نزدیکی‌های آقا مراد رفتم و دوباره گفتم: «اومدم اُوستا».

گفت: «بیا چاییتو بخور تا جواب سؤالتو بدم».

به بهانه‌ی خاراندن بینی‌ام، دستم را آوردم بالا که خنده‌ام دیده نشود.

نشستم روی صندلی و استکان چای را برداشتم.

آقا مراد گفت: «ببین مجید، این که طرف فقط بگه کار خوب بُکُن که نشد حرف! خب کار خوب، چی چیه؟! باید قشنگ مثل بچه آدم بگه مثلاً با ادب باش؛ یا دستت کج نباشه؛ یا نماز بخون یااااا... خلاصه از این جور حرفا.

نه این که فقط بگه کار خوب یا چه می‌دونم، کردار نیک داشته باش! وگرنه، کیه که بگه ماست ما تُرشه؟! خب همه میگن ما کردارمون خوبه.

اون جنایتکاراشم لاکِردارا، میگن کردارمون نیکه!

این که نشد بابا جون!

حالا زود پاشو برو خونه‌تون که مادرت نگران نشه. فردا اگر خواستی، بیشتر صحبت می‌کنیم.»

ادامه دارد...

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

لینک مطالب مرتبط

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت اول

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت دوم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت سوم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت پنجم​​

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت هفتم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک ؛ قسمت هشتم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت نهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک ؛ قسمت دهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت یازدهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت دوازدهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت سیزدهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت چهاردهم

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک؛ قسمت پانزدهم

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما